eitaa logo
بصير
2.4هزار دنبال‌کننده
70.8هزار عکس
64.1هزار ویدیو
2.4هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 خاطرات یک خواهر از برادر گمنامش (4) 🔸 واکنش دیگران به شهادت ایشان چه بود؟ ♦️ تازه بعد از شهادت حسن و کنایه اطرافیان سر باز کرد که شما یک داداش داشتید و گذاشتید برود. نباید میگذاشتید برود. ما هم میگوییم او زمینی نبود، او از ابتدا آسمانی بود. او لایق شهادت بود. اگر داداش تصادف میکرد، داغش خیلی سنگینتر بود. حداقل الان دلمان آرام است که خودش دلش شاد است. اما زبان این را نمیشود بست. این حرفها دل ما را میلرزاند. ♦️ داداش هیچ توضیحی درباره کارش نمیداد و هر مرتبه که من خیلی ریز میشدم 🌹 میگفت مائده تو خیلی به من گیر میدهی. 👈 میگفتم من آخر متوجه میشوم تو داری چه کار میکنی؟ کارت کجاست، اتاقت چه جوری است، 🌹 اما تنها تکیه کلامش این بود که دیگر چه خبر؟ 👈 دیگر چه خبر یعنی دیگر هیچی نگو و سؤالی نپرس. ♦️ تا اینکه فرمانده ایشان آمد. وقتی فرمانده‌اش آمد من همه حرفهایی را که شنیدم گفتم. ☝️ ایشان گفتند اصلاً نیاز نیست به مردم توضیحی بدهید. فکر مردم درست نیست. مهم اعتقادات برادرتان است که به آرزویش رسید. 🔸 از نحوه شهادتشان چه شنیده اید؟ ♦️ 24 خرداد 96 برادرم در عملیات انهدام یک گروهک تکفیری تروریستی وارد عمل میشود. ایشان به جای همکارش وارد میدان معرکه شده بود. 🌹 داداش به همکارش گفته بود شما متأهلی، بچه داری… اجازه بده من بروم. 👈 نمیدانم چطور به این درجه از کمال میرسد که به همکارش میگوید من به جای شما میروم. به هرحال همراه همرزمانش میروند و با گروه تروریستی درگیر میشوند. 👈 داداش چند نفر را به هلاکت رسانده بود که در نهایت چون حضرت زهرا(عليها السلام) گلوله به اصابت میکند و مجروح میشود. ☝️ ایشان ورد زبانش حضرت زهرا(عليها السلام) بود. وقتی گلوله به پهلویش میخورد به زمین میافتد. و در نهایت شهادت نصیبش میشود. 👈 پیکر داداش را بعد از برگزاری مراسم تشییع با شکوه طبق وصیت خودش در روستای ماچیان رودسر در کنار مزار شهید عاشورایی غلامرضا آقاجانی که 16سال پیش به شهادت رسیده بود دفن کردیم. 🔸 سخن پایانی؟ ♦️ همیشه وقتی از شهیدی تعریف میکردند با خودم میگفتم حالا که شهید شده دارند از شهید خوب تعریف میکنند و خوبی‌هایش را میگویند چون دیگر از دنیا رفته است. 👈 اما امروز که خودم خواهر شهید هستم و به عقب نگاه میکنم و رفتارهای داداشم از همان سن کم تا امروزش را مرور میکنم میبینم آنها واقعاً نمونه و تعریف‌کردنی هستند. ♦️ داداش حسن خیلی به تأکید داشت. ☝️ هم که به دوستش گفته بود این بود که: 🌹 «من دیگر نمیتوانم این بی‌حجابی را کنم». این جمله آخرش بود. 👈 در بخشهایی از وصیتنامه این شهید آمده است که: 🌹 مبادا، مبادا، مبادا پدر و مادرم را ملامت کنید که چرا اجازه دادید تنها فرزند پسر شما در شغل پرمخاطره مشغول به کار شود! 🌹 اگر من تنها پسر پدر و مادرم بودم مگر نمیدانید و نشنیده‌اید که امام حسین (عليه السلام) تنها یک علی اکبر (عليه السلام) داشت؟ 🌹 مگر نمیدانید مولایم امام حسین (عليه السلام) فرزند شش ماهه خود را فدای اسلام کرد؟ 🌹 به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن حضرت زهرا (عليها السلام) برای من تهیه نکنید! 🌹 مبلغ 500 هزار تومان بابت سهل انگاری من در استفاده از بیت‌‌المال به محل کارم پرداخت نمایید… 🌹 مادرجان! از تو میخواهم همچون مادر وهب، آن شیرزن کربلا روحیه و استقامت خود را حفظ کنید و به یاد داشته باش که با خداوند معامله کردهای که در آن حسرت و پشیمانی وجود ندارد. https://eitaa.com/Basir_MN