eitaa logo
بصیرت
1.7هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
23.4هزار ویدیو
715 فایل
باسلام ضمن عرض خوش آمد به اعضای محترم کانال به اطلاع می رسانداین کانال حاوی مطالب ارزنده،خبری سیاسی،مذهبی،علمی می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰🚲👆🚲🔰 ♦️استاد نقل میکرد: معلم عزيزی، دو سه باری، چند نفر از ما را برد منزل . ♦️ما بچه ها، روی زمين دورش می نشستيم و او با آن شمايل با نمك و لهجه شيرين آذری، برايمان حرف می زد. ♦️بلد بود از آن اوج فلسفه و معقولات فرو آيد و با يك مشت پسر بچه سر به هوا، ارتباط فكری برقرار كند! ♦️علامه جورابهايش را نشانمان داد و با افتخار، تعريف كرد چقدر در رفوی جوراب مهارت دارد. يك ذره منيت و رعونت و جبروت آخوندي نداشت. آدم بود. نور به قبرش ببارد. ♦️از آن نشست ها، دو قصه از تجارب شخصی علامه يادم مانده كه امروز، يكی را برايتان نقل می كنم. ♦️آقای من كه شما باشی، نقل به مضمون، علامه گفت: ♦️روزی طلبه فلسفه خوانی نزد من آمد تا برخي سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعديست كه استاد خوبی نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بی پاسخ مانده بود. ♦️پاسخ ها را كه می شنيد، مثل تشنه ای بود كه آب خنكی يافته باشد. خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. ♦️ در ذهنش ابهت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. می دانستم اين شيفتگی، به استقلال فكرش صدمه می زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قربانی استقلال ضميرش كنم. ♦️روزی كه قرار بود برای درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركات كودكانه كردم. ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. ♦️ با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يك كلمه، رفت كه رفت. ♦️اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آنهمه خدمات فكری و فرهنگی به اسلام، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكي همين دوچرخه بازی آنروز است! ♦️درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهای بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. اما مريد و واله كسی نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراك و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدم كسی نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد 💐💐💐 @Basirat_135
⁉️ 💢داستان زیبا و واقعی از در دانمارک 🌷علامه محمدتقی جعفری می‌‌فرمود 🍃عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا درباره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست. هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست.! 🌷علامه فرمودند من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. 🌷وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی علیه السلام است. آن حضرت در می‌فرمایند «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»؛ «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». 🌷وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند. ◻️در محـــ علماء ــــضر👇 http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6 💐💐💐 @Basirat_135
◻️خاطره ای از (ره) 🔺 آقای رسول مسعودی می گوید: ما افتخار داشتیم چند سال در همسایگی استاد جعفری واقع در فلکه دوم صادقیه ، بلوار آیت‌الله کاشانی سکونت داشته باشیم.در همسایگی ما و ایشان، پیرمردی آهنگر بود که در منزل خود کار می‌کرد. 🔺من در یک روز گرم تابستانی حدود ساعت 5 بعد از ظهر با هماهنگی قبلی برای طرح موضوعی به خدمت او (استاد) رسیدم . ایشان طبق معمول در خود، مشغول و نوشتن بودند. 🔺در حین طرح سوالم ، صدای پتک همسایه که به آهنگری مشغول بود، به گوش می‌رسید. به ایشان عرض کردم : 🔺 اگر صدای پتک و چکش این شخص مزاحم کار شماست ، من می‌توانم بروم و به ایشان تذکر بدهم تا حال شما را مراعات کند. 🔺در جواب این سخن من گفت: نه ، مبادا به او چیزی بگویید. چون من وقتی در کتابخانه‌ام از مطالعه و نوشتن احساس خستگی می‌کنم ، صدای پُتک و چکش این پیرمرد، نهیب می‌زند و به من قدرت می‌دهد، 🔺و با خود می‌گویم : آن پیرمرد در مقابل کوره گرم آهنگری چکش می‌زند و خسته نمی‌شود، امّا تو که نشسته‌ای و مطالعه می‌کنی و می‌نویسی ، خسته شده‌ای؟ 🔺بنابراین ، صدای کار این پیرمرد نه تنها مایه اذیت نیست ، بلکه با شنیدن صدای چکش او، قدرت مجدّد می‌گیرم و دوباره مشغول مطالعه یا نوشتن می‌شوم ! ▪️امروز 26رجب سالروز وفات علامه جعفری است شادی روح آن محقق بزرگ، صلوات 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش 💐💐💐 @Basirat_135 eitaa.com/Basirat_135