#خاطرات_شهدا
از جوانان مقاومت اسلامی لبنان بود.
در هفده سالگی برای دفاع از حریم اهل بیت راهی دیار شام شد.
در آخرین شب حیات خود با مادرش صحبت کرد و خواست خواب خود و نحوه شهادتش را بگوید اما مادر کلام او را قطع کرد. نمی خواست چیزی بشنود.
خواب خود را برای دوستانش اینگونه تعربف کرد :
خواب دیدم داعشی ها روی سینهام نشستهاند تا سَرم را از تنم جدا کنند...
از ترس فریاد زدم و بیدار شدم ، دوباره خوابیدم که آقا امام حسین (ع) را در عالم رویا بالای سرم دیدم.
مولا به من فرمود ،
عزیزم فردا شهید خواهی شد و سر از بدنت جدا خواهد شد. ناراحت و نگران نباش ، سر من را نیز بریدند ، نترس درد ندارد ، ما در آن لحظه در کنارت خواهیم بود.
فردای آن روز توسط مین زخمی شد و به اسارت تکفیریها درآمد ، او را مانند سرور و سالار شهیدان به شهادت رساندند و سر از بدنش جدا کردند...
مدافع حرم #شهیدذوالفقار_حسن_عزالدین
📕 مدافعان حرم
@shamsa_yazd
بالاخره امروز مطالعه این کتاب تمام شد...
اما کاش تمام نشده بود!
تازه حال خوشی پیدا کرده بودم با داستان زندگی ات آقامصطفی!
اگر در یک کلام بخواهم توصیفت کنم باید بگویم که حال تو حال کبوتری بود که برای پرواز #بیقرار بود....دقیقا بیقرار!
یعنی برای پریدن از این قفس دنیا آرام و قرار نداشتی...چه نصف شب، چه بین مهمانی، چه در سفر و چه در هر موقعیتی آماده رفتن بودی!
و نبودن همین روحیه در من بود که باعث شد بعد از مطالعه کتاب خودم را فرسنگها از تو دور بدانم...
بله!
ادعایش را همه داریم اما
در عمل کم اند مانند #مصطفی_صدرزاده!
#معرفی_کتاب
#خاطرات_شهدا
#شهدای_مدافع_حرم
@hamedkamaliardakani
🔹به #بصیرت_اردکان بپیوندید:
🆔 @basirat_ardakan