10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مقام معظم رهبری خطاب به #رضا_خان :
👈 اگر غیرت داشتی ، وقتی انگلیسی ها می خواستند تو را ببرند، می گفتی نمیرم
📅 چهار مردادماه ، سالروز مرگ #رضا_خان دیکتاتور و قلدر
@samanefin
بصیرت نیاز همیشگی
علامه حسن زاده آملی : اگر بگویم ظهور اتفاق افتاده است چه ؟؟؟؟😳😳 ادامه مطلب در پست بعدی 🔰🔰🔰🔰🔰🔰
خبرگزاری تسنیم: اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت به طور دفعی و بدون هیچ زمینهای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت. بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، اوایل روزهای سال 1380 با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانههای آن تحقیقات گستردهای انجام داده بود و با استدلالهای روایی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است نکات علمی سخنان ایشان، هر شنوندهای را به تفکر وامیداشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بیبنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسنزاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گرانقدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درسآموز است که وقت مستقلی برای بیان میخواهد که در این مقاله مختصر نمیگنجد.
@samanefin
اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر بهیادماندنی و سرنوشتساز شود مطرحشدن ماجرای تحقیق برادر محققمان در مورد ماجرای ظهور و نشانههای آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان باادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظهشماری میکردند تا عکسالعمل علامه حسنزاده را در قبال مسائل مطرحشده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظهای تأمل کردند و سپس با خنده شیرین و معناداری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرایض حضرات این است که میخواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تأیید دوستان ایشان فرمودند: اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟
@samanefin
همه جا خوردیم. اصلاً انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمیدانستیم چه بگوییم؛
علامه که متوجه تحیر جمع شده بود بابیانی حکیمانه اینگونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پروردگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فیالمثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زندهای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم میریزد.
خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تأثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخهی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است.
علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند:
امام معصوم، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت به طور دفعی و بدون هیچ زمینهای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت.
بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات بابرکت حضرت در میابیم که این اتفاق در مورد غیبت حضرت واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(عج) تقریباً به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود.
غیبت حضرت به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم می شود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت بوده است.
همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صدها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیداکرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق میکند "اشرقت الارض بنور ربها..." را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعتهای محدود به وجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند.
سپس آن عارف روشنضمیر تأملی کرده و با قاطعیت، جملاتی فرمودند که باعث شد جمع حاضر به وجد آمده و طوفانی از شادی و سرور در دل و جان حضار پدید آید؛
و آن از این قرار بود:
قرائن و شواهد نشان میدهد انقــــلاب اســـلامی و نــــظام مقـــــدس جمهـــــوری اســـــلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه ا
بصیرت نیاز همیشگی
علامه حسن زاده آملی : اگر بگویم ظهور اتفاق افتاده است چه ؟؟؟؟😳😳 ادامه مطلب در پست بعدی 🔰🔰🔰🔰🔰🔰
لله الاعظم و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه میباشد.
@samanefin
آنگاه این مژده بزرگ را بیان مثالهایی شرح دادند ایشان فرمودند:
مثلاً این مراسمات عبادی و معنوی را ببینید روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه به صورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف میکردند، میگفتیم الحمدالله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون میبینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانهروز و در سختترین شرایط و با کمترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف میشوند و عمده هدف خود را خودسازی برای آمادگی ظهور اعلام میکنند مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهلبیت و ادعیه ایشان این قدر اطلاع داشتند!؟
@samanefin
در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا میشدند که دعای عرفه سیدالشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت میکردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد، حرمها و خیابانهای اطراف و رسانهها بسیج میشوند تا میلیونها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت میکنند، اینها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟
زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا میشد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کندتا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن اما اکنون میبینیم که در سراسر کشور دهها هزار حافظ و قاری قرآن تربیتشدهاند که به دنبال درک حقائق قرآن و عمل به آنها هستند، آیا اینها جلوههای ظهور نیست؟
@samanefin
نمـــاز جمعهها، راهپیماییها، جهـــادها و شهادتها، احیـــاء مهدیهها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و... همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بیسابقه در تاریخ تشیع و همه جلوههایی از ظهور صغری است.
انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران
ظهـــــور برنامهای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عج) بوده و ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان میباشد هر کس هر کاری میخواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند چون وقتش فرا رسیده و زمینهاش از هر جهت آماده است.
منبع:نقل از کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد
بصیرت نیاز همیشگی
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 #پارت_بیست_و_دوم ✒علی زنده است ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندا
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺
🇮🇷 #پارت_بیست_و_سوم
✒آمدی جانم به قربانت
شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ...
ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ...
التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ...
صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ...
علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید.
زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ...
من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ...
دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ...
- بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...
علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ...
- مریم مامان ... بابایی اومده ...
علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ...
- میرم برات شربت بیارم علی جان ...
چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ...
من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ...
بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ...
ادامه دارد...
@samanefin
👆👆👆
#فرهنگی
📣📣📣دوستان #کپی و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
بصیرت نیاز همیشگی
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷 #پارت_بیست_و_سوم ✒آمدی جانم به قربانت شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شد
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺
🇮🇷 #پارت_بیست_و_چهارم
✒روزهای التهاب
روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم.
علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده ... توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود.
اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد ... اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ...
و امام آمد ... ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز می کردیم ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود.
ادامه دارد..
@samanefin
👆👆👆
#فرهنگی
📣📣📣دوستان #کپی و فوروارد فقط با ذکر نام کانال امکان پذیر هست✅✅✅
بزرگی را گفتند :
راز شاد بودنت چیست؟؟؟؟😍😍
گفت:👆👆👆
سلام.روزتون عالی و با برکت❤️
@samanefin