eitaa logo
کانال خبری تحلیلی بصیرت سیاسی
572 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
143 فایل
💫ظهور نزدیک است 💫 ☘️ بصیرت افزایی کنیم ☘️ 💖امام خامنه‌ای حفظه الله : ما باید خود را برای سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، آماده کنیم.🌾 💖 نشر مطالب 👈آزاد https://eitaa.com/Basiratsiyasi14
مشاهده در ایتا
دانلود
: «ده تا مناظره لازم نیست! همان یک مناظره هم زیاد است تا مدیری را که خدا در درونش حاکم است را بیابیم» ✍️ اهل شمال بود! خانمی حدود سی و پنج ساله! همیشه لبخند داشت، همیشه مهربان بود و با شوق به بقیه نگاه می‌کرد. سرپرستار شیفت عصر بود در اتاق عملی که سالها در آن کار می‌کردم! • با همه فرق داشت. ضمن اینکه به راندمان بالای اتاق عمل و نظم عمل‌ها توجه می‌کرد، محال بود به خستگی تیم جراحی و استراحت بچه‌ها و نشاطشان فکر نکند. • هیچ سرپرستاری مثل خانم نجفی نبود! فقط او بود که در شیفت کاری‌اش همه نشاط داشتند، هیچ کس خسته و کلافه نبود. دائماً به اتاق‌ها سر می‌زد و به راه افتادن سریعتر عمل‌ها کمک می‌کرد. خلاصه اینکه با قلبش مدیریت می‌کرد نه با خودکار و کاغذ ! • داشتم رد می‌شدم از استیشن، دیدم جلسه دارند با سرشیفت‌ها ! انگار که کاری داشته باشد، با اشاره دست به من گفت: نرو، صبر کن! به حرفش با افراد جلسه ادامه داد و گفت : از روز اول که این بیمارستان تأسیس شده اکثر ما تازه فارغ‌التحصیل شده بودیم، و آمدیم و اینجا را از صفر راه انداختیم. بارها گفتم، برای من حفظ امنیت و نشاط اینجا چه برای بیماران و چه برای پرسنل از همه چیز مهمتر است. برای همین تصمیم دارم هر شیفت یکی از شما جای من بایستد و مدیریت شیفت را قبول کند من هم کنارش باشم و تمام چند و چون کار مدیریت اتاق عمل را به او بیاموزم. می‌خواهم اینجا آنقدر استخوانش محکم باشد که اگر هرکداممان به هر دلیلی نبودیم یکی دیگر بیاید کار را دست بگیرد و خدشه‌ای به امنیت و نشاط و آرامش اینجا وارد نشود. بعد رو کرد به من و پرونده‌ی ناقصی را داد دست من و خواست بروم و درستش کنم. • من آمدم بیرون ولی یاد روزی افتادم که یکی از مدیران برای اینکه بتواند بعد از مرخصی زایمان دوباره به پست خودش برگردد، بی‌‎کفایت‌ترین پرسنل یک بخش را جای خودش گذاشت که مطمئن باشد کسی جایش را نمی‌گیرد! و شش ماه چه بر سر پرسنل و بیماران آن بخش بیاید اصلاً مهم نبود! •مقایسه این دو حالت در یک لحظه، کافی بود برای اینکه من بفهمم چرا این یکی اینقدر در قلب همه محبوب بود و آن یکی فقط سهمی از احترام داشت آنهم بخاطر پستی که در آن قرار گرفته بود. • مدیری که خدا در درونش حاکم است: ساختار را می‌سازد! و تمام تلاشش را می‌کند که مدیر بپروراند به قدر و قیمت خودش تا اگر نبود ... ثمره‌ی زحماتش از هم نپاشد. او با قلبش همه چیز را جلو می‌برد و هرگز برای ماندن به غیبت و حذف و تخریب بقیه دست نمی‌زند! اما مدیری که نفسانیت بر او حاکم است، روی همه چیز خط می‌کشد و آسان تهمت و غیبت و تحقیر و تخریب را به جان می‌خرد تا خودش بماند و خودش... • در انتخابات هم اگر کمی ذهنمان را از جناح‌ها و شنیده‌ها و گفتمان‌های لغو، خالی کنیم و با قلبی که لُخت شده بنشینیم و تماشا کنیم؛ ده تا مناظره لازم نیست! همان یک مناظره هم زیاد است تا ‌«مدیری را که خدا در درونش حاکم است» بیابیم! @ostad_shojae
: «همیشه دنبال یک نقش تأثیرگذار بودن، اندیشه‌ای الهی نیست! ممکن است اضافه‌کاری شیطان باشد.» : «استفاده حداکثری از اربعین برای یاری امام زمان علیه‌السلام» ✍️ جمعه پیش، تجمعی داشتیم از اعضای فعال و جهادی در دو بخش رسانه و میدانی، که همکاران افتخاری ما هستند. یک کمپین طراحی شده بود به نام Who is imam mahdi و چندین نقش برای مشارکت تمام اعضا با هر سطحی از توانمندی و استعداد مشخص شد و همه‌ی این طرح در چند بخش توضیح داده شد ! • برنامه که تمام شد، سؤالات بچه‌ها هم یکی یکی شروع شد. تک به تک می‌آمدند و سؤالات مختلفی می‌پرسیدند برای اینکه بهترین نقش را در مختصات خودشان پیدا کنند. امّا گاهی از لابلای سؤالاتشان ردپای یک آسیب به چشم می‌خورد. تا اینکه ..... • اوایل هفته یکی از بچه‌ها آمد دفتر! و فرصتی شد و باهم گفتگو کردیم. آشوبی درونش جریان داشت ... کمی که صحبت کرد متوجه شدم همان آسیبی است که در روز جمعه نیز در بعضی بچه‌ها احساسش کرده بودم. • گفت : من می‌خواهم یک کار خاص در اربعین برای امام مهدی علیه‌السلام انجام دهم. درونم آشوبی به پاست حس میکنم از یک جریان بزرگ دور افتادم! و باید نقش تأثیرگذارتری داشته باشم. و این در حالی بود که او فردی بسیار فعال بود و نقشش در پشتیبانی بسیاری از طرح‌ها، کلیدی بود اما پشت پرده! • حرفهایش که تمام شد گفتم : همیشه دنبال یک نقش تأثیرگذار بودن، اندیشه‌ای الهی نیست! ممکن است اضافه‌کاری شیطان باشد و ما ندانیم، من این را تجربه کرده‌ام... ✘ قبل از اینکه دنبال نقش بالاتری باشی؛ دو چیز مهم است: ۱ـ نقش مستقیم و غیرمستقیمی که امروز بعهده ات هست را می‌بینی و شاکر هستی؟ ۲ـ آیا از تمام ظرفیت‌ها و نعمت‌هایی که خدا همین الآن برای یاریِ امام به تو داده، نهایتِ استفاده را می‌کنی؟ • گفت: من الآن کاری نمی‌کنم! گفتم: همین الآن صندوق ماشینت را پر کرده‌ای از کاغذهای باطله برای پویش «نذرکاغذ» و در این گرمای جهنمی همه را اینجا خالی کردی، درآمد این کاغذها می‌شود همان بروشورهای کمپین! همان محتوای سایت کمپین! همان معرفی‌نامه‌های امام مهدی علیه‌السلام و ... این کار نیست؟ • اشک در چشمانش حلقه زد! گفتم: شیطان گاهی طمع کار جهادی در ما ایجاد می‌کند تا ما را از مختصات خودمان خارج کند. در حالیکه رسیدن به اثرگذاری بالاتر، پله پله اتفاق می‌افتد، ربطی هم به کارِ بیشتر ندارد، به وسعت روح و قدرت روح و میزان قرب انسان به صاحب کار بستگی دارد. اگر ظرفیتهای امروز خودمان را جدی بگیریم، هر نعمت بزرگتر دیگری را هم جدی خواهیم گرفت. گرهی درون جانش انگار باز شد. گفتم : دست خانواده‌ات را بگیر و راهیِ مشایه شو. همین «خودِ کارِ بزرگ است» ! چند تا پوستر و کتابچه و بروشور معرفیِ محتوا هم بردار و در میان راه با مردمی که در حسین سال ۶۱ متوقف شده‌اند صحبت کن و بگو حسین زنده‌شان را می‌توانند با این محتوا بشناسند و به بقیه معرفی کنند. از این بالاتر کار دیگری هم هست؟ • اینجوری هم خانواده‌ات را در این جهاد شرکت داده‌ای که بالاترین وظیفه تو هستند، و هم دیگران را به سمت «امام زنده‌ی غریب‌تر از حسین‌ علیه‌السلام» دعوت کرده‌ای! @ostad_shojae