eitaa logo
کانال بیان دلنشین 🇮🇷
191 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
569 ویدیو
10 فایل
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ انجام فعالیت‌های فرهنگی، تبلیغی براى همه‌ى مردم، در همه زمان‌ها و مكان‌ها ┈┅ ❁ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ❁ ┅┈
مشاهده در ایتا
دانلود
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ اول (علیه‌السلام) چون مکه را به سمت عراق ترک گفت، منزل‌گاه‌های متعددی طی کرد تا به ذات العرق رسید. آن‌جا بشر بن غالب را دید که از عراق می‌آید. از او درباره وضعیت اهل آن سامان پرسید. عرض کرد: من که آمدم، دل‌هاشان با شما بود؛ ولی شمشیرهای‌شان با بنی امیه. خبر شهادت مسلم بن عقیل که از سوی امام به کوفه اعزام شده بود، به حضرت رسید. امام به عده‌ای که دنبال او بودند، خبر شهادت مسلم را داد. افرادی که به طمع دنیا بودند، پس از شنیدن خبر شهادت مسلم، از گِرد آن حضرت پراکنده شدند و فقط خانواده او و برگزیدگان از یاران حضرت باقی ماندند. حسین(ع) روانه شد تا به ذوحَسم رسید .حر بن‌ یزید را با هزار سوار دید. حسین(ع) به حر فرمود: به سود مایی یا به زیان ما؟ عرض کرد: بل‌که به زیان شما یا اباعبدالله! امام فرمود: لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم. سپس سخنانی میان‌شان رد و بدل شد تا آنجا که حسین(ع) فرمود: اگر رأی شما اکنون با مضمون نامه‌هایی که فرستادگان شما به من رسانده‌اند مخالف است، من به همان جایی که از آن‌جا آمده‌ام باز می‌گردم. حر و سربازانش از بازگشت امام جلوگیری کردند. 📕کتاب: شهید کربلا ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ دوم چون کاروان امام به نزدیکی رسید، پیکی از کوفه آمد و نامه ابن‌زیاد را به حُر داد نامه‌ای با این مضمون: «بر هنگامی که نامه‌ام به تو می‌رسد، سخت بگیر! او را در بیابانی که نه پناهی داشته باشد و نه آبی فرود آر! فرستاده‌ام ماموریت دارد همراه تو باشد تا ببیند چگونه فرمان من انجام می‌شود.» حُر از امام خواست در این منطقه فرود آید. امام تصمیم داشت همراهان را به سوی دو روستای نزدیک «غاضریه» ببرد که حُر به سختی ممانعت کرد و سرانجام کاروان در فرود آمد. علیه‌السلام روز پنجشنبه دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد کربلا شد و به دستور ایشان خیمه‌ها را برپا کردند. برادران و خویشاوندان هر یک خیمه زدند؛ چنان‌چه خیمه‌های اصحاب اطراف خیمه امام حسین علیه‌السلام بود. 📕کتاب: شهید کربلا ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ سوم فردای آن روز، ابن‌سعد با چهار هزار نفر به کربلا آمد و حُر با هزار سوار به ابن‌سعد پیوست. چون پیک ابن‌سعد نزد امام علیه‌السلام آمد و از علت آمدن حضرت جویا شد، امام در پاسخ به نامه کوفیان اشاره فرمود. ابن‌سعد ماجرا را برای عبیدالله‌بن‌زیاد مرقوم کرد و ابن‌زیاد از وی خواست از امام برای یزید، بیعت بگیرد. به دنبال آن نخستین دیدار علیه‌السلام و ابن‌سعد انجام شد و آن حضرت، نصایحی را به او فرمود که ابن‌سعد نپذیرفت. پس از این دیدار، ابن‌سعد نامه‌ای به عبیدالله ارسال کرد. ابن‌زیاد به توصیه شمر، در پاسخ به ابن‌سعد دستور داد در صورت تسلیم نشدن امام علیه‌السلام، «او را به قتل برسان» و «بر سینه و پشتش اسب بتازان.» در این روز امام حسین علیه السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع می شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز میهمان کنند. 📕کتاب: شهید کربلا ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ چهارم در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با علیه‌السلام تشویق و ترغیب نمود . به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه که عبارت بودند از: ۱. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر; ۲. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر; ۳. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر; ۴. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر; به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز بوده است. 📕کتاب: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۶ ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ پنجم در این روز عبیدالله بن زیاد، شخصی بنام «شبث بن ربعی» را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد. عبیدالله بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی به نام «زجر بن قیس» بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین(ع) داشته و بخواهد به سپاه امام(ع) ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند. با توجه به تمام محدودیت‌هایی که برای نپیوستن کسی به سپاه (ع) صورت گرفت، مردی به نام «عامر بن ابی سلامه » خود را به امام (ع) رساند و سرانجام در در روز به شهادت رسید. 📕کتاب: بحارالانوار، ج 44، ص 386 ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ ششم در این روز عبیدالله بن زیاد نامه‌ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‌ام . هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می‌فرستند. از طرفی، حبیب بن مظاهر به (علیه‌السلام) عرض کرد: در این نزدیکی طائفه‌‌ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی آن‌ها را به سوی شما دعوت نمایم. امام (عليه‌السلام) اجازه دادند و حبیب بن مظاهر نزد آن‌ها رفت و به آنان گفت: شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‌کنم. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، شما را به این راه خیر دعوت می‌نمایم. سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می‌رسید برخاستند و برای یاری امام حسین (عليه‌السلام) حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی به نام «ازرق» را با 400 سوار به سوی‌شان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند. هنگامی که یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند. جریان را برای امام (ع) بازگو کرد. امام (ع) فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله» 📕کتاب:بحارالانوار، ج 44ص 386 ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ هفتم در روز هفتم محرم عبید الله بن زیاد ضمن نامه‌ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آن‌ها ندهد. عمر بن سعد نیز بدون فاصله «عمرو بن حجاج» را با ۵۰۰ سوار در کنار شریعه مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه السلام و یارانش به آب شدند. مردی به نام «عبدالله بن حصین ازدی »، که از قبیله «بجیله » بود، فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‌ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی! امام علیه السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده. حمید بن مسلم می‌گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آن‌قدر آب می‌آشامید تا شکمش بالا می‌آمد و آن را بالا می‌آورد و باز فریاد می‌زد: العطش! باز آب می‌خورد، ولی سیراب نمی‌شد. چنین بود تا به هلاکت رسید. 📕ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۶ ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ هشتم (علیه‌السلام) کلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله ۱۹ گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به محض دریافت این نامه، بیش از پیش مراقبت کن که دست آن‌ها به آب نرسد. یکی از یاران از امام (عليه‌السلام) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آن‌که سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد، او گفت: چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‌پنداری، پس چرا تصمیم به کشتن (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گرفته‌ای؟ ابن سعد گفت: ای همدانی! من در لحظات حساسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه کنم، آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‌دانم کیفر این کار، آتش است؟ امام (عليه‌السلام) با ابن سعد ملاقاتی داشتند. در این ملاقات ابن سعد هر بار در برابر سؤال امام (عليه‌السلام) که فرمود: آیا می‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. 📕بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۸۸ ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🥀برگ نهم شمر که با قصد جنگ وارد شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان‌نامه‌ای برای خواهرزادگان خود و از جمله (ع) گرفته بود. شمر نزدیک خیام (علیه‌السلام) آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان (عليه‌السلام) که مادرشان (سلام‌الله‌علیها) بود) را طلبید. آن‌ها بیرون آمدند و همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) امان نداشته باشد؟! در این روز اعلان جنگ شد. امام حسین (عليه‌السلام) فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟ حضرت عباس (ع) گفتند اینان می‌گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. امام حسین (عليه‌السلام) به عباس فرمودند: اگر می‌توانی آن‌ها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال می‌داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. حضرت عباس (ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. فرستاده عمر بن سعد نزد عباس (ع) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می‌دهیم. 📕 ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۹۱ ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ الْحُسَيْنِ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ نسألكم الدعا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🖤 امشب در ویدیوهایی که از مردم مظلوم فلسطین به دست‌مان می‌رسد یک جمله با فریاد تکرار می‌شود «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» این جمله مربوط به آیه ۱۷۳ سوره‌ی آل عمران است. بعد از آن‌که مسلمان‌ها از جنگ اُحُد، ناموفّق، مجروح، خسته، کوفته، شهید داده، و مصیبت‌زده برگشتند، یک عدّه از منافقین افتادند بین مردم که شما این‌جا نشسته‌اید، امّا دشمن‌ها آن‌جا حاضرند، نزدیک مدینه یک جایی اجتماع کرده‌اند و به زودی حمله می‌کنند پدر شما را در می‌آوردند پیغمبر فرمود فقط آن کسانی که امروز در این حادثه در اُحُد مجروح شدند بیایند؛ شب بلند شدند رفتند آن مجموعه را شکست دادند و برگشتند. اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم منافقین شایعه درست می.کردند که بله، پدرتان درآمد، علیه شما دارند چنین می‌کنند، چنان می‌کنند، اما آن‌ها رفتند و غائله را ختم کردند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء. این یک «قضیّه» است، این قضیّه مال یک حادثه‌ی خاص است امّا مخصوص آن زمان نیست؛ امروز هم هست، در همه‌ی دوران‌ها هم بوده است. ان شاءالله به زودی شاهد قاطع مردم مظلوم و ستم‌دیده‌ی باشیم. 🤲
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ درباره زندگانی حضرت علیه السلام ابراهیم بن عباس : ... امام رضا علیه السلام شب‌ها کم می‌خوابیدند و بیشتر بیدار بودند و اکثر شب‌ها را به بیداری صبح می‌کردند. فراوان روزه می‌گرفتند و روزه سه روز در هر ماه را از دست نمی‌دادند و می‌فرمودند: این روزه یک عمر است. بسیار خیررسان و اهل صدقه پنهانی بودند و این کار را بیشتر در شب‌های یکسر تاریک انجام می‌دادند. پس هر که می‌پندارد در فضل و بزرگی کسی مانند ایشان را دیده است باورش نکن.» (چشمه حکمت رضوی، منتخب عیون اخبار الرضا عليه السلام، ص۷۵) ╮🤲﴿ ﴾🤲╭ ┈⊰𑁍❲‌ @Bayan_e_Delneshin ❳𑁍⊱┈
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💧یک قطره؛ یک دریا روزی هیثم بن عبدالله از علیه‌ آلاف‌ تحیه‌ و‌الثنا پرسید: چرا علیه السلام ۲۵ سال بعد از (ص) با دشمنانش نجنگید؟ اما در زمان حکومت خود به جنگ آن‌ها رفت؟! امام رضا علیه السلام فرمودند: «چون به پیامبر (ص) اقتدا کرد، (ص) سیزده سال در و نوزده ماه در با مشرکان نجنگید و علتش کمبود یاور بود. علی علیه السلام هم (در آن ۲۵ سال) جنگ با دشمنان را رها کرد، چون یارانش اندک بودند.» برگرفته از کتاب مهربان‌ترین (قصه‌ی زندگی امام رضا علیه السلام) صفحه ۷۷ ╮🤲﴿ ﴾🤲╭ ┈⊰𑁍❲‌ @Bayan_e_Delneshin ❳𑁍⊱┈