eitaa logo
بیان‌الصدق
131 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
227 ویدیو
115 فایل
کانال بیان الصدق مرکز تحقیقات علوم اسلامی بیان الصدق کانال ما در تلگرام https://t.me/Bayanalsidq صفحه ما در اینستاگرام https://instagram.com/mirzskhan_hamed ارتباط با روابط‌عمومی @Bayanalsidq_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸آخرين شعله‌هاى زندگى : اضطراب و دلهره سراسر «مدينه» را فراگرفته بود. ياران پيامبر با ديدگانى اشك بار و دل‌هايى آكنده از اندوه دور خانۀ پيامبر گردآمده بودند، تا از سرانجام بيمارى پيامبر آگاه شوند. گزارش‌هايى كه از داخل خانه به بيرون مى‌رسيد، از وخامت وضع مزاجى آن حضرت حكايت مى‌كرد و هر نوع اميد به بهبودى را از بين مى‌برد و مطمئن مى‌ساخت كه جز ساعاتى چند، از آخرين شعله‌هاى نشاط زندگى پيامبر باقى نمانده است. گروهى از ياران آن حضرت علاقه‌مند بودند كه از نزديك رهبر عالى قدر خود را زيارت كنند، ولى وخامت وضع پيامبر اجازه نمى‌داد در اطاقى كه وى در آن بسترى گرديده بود، جز اهل بيت وى، كسى رفت و آمد كند. دختر گرامى و يگانه يادگار پيامبر فاطمه عليها السّلام، در كنار بستر پدر نشسته بود و بر چهرۀ نورانى او نظاره مى‌كرد. او كه مى‌ديد كه عرق مرگ، بسان دانه‌هاى مرواريد، از پيشانى و صورت پدرش سرازير مى‌گردد. زهرا عليها السلام با قلبى فشرده و ديدگانى پر از اشك و گلوى گرفته، شعر زير را كه از سروده‌هاى ابو طالب دربارۀ پيامبر عالى قدر بود زمزمه مى‌كرد: و ابيضّ يستسقي الغمام بوجهه ثمال اليتامى عصمة للأرامل - چهرۀ روشنى كه به احترام آن، باران از ابر درخواست مى‌شود، شخصيتى كه پناهگاه يتيمان و نگهبان بيوه‌زنان است. در اين هنگام، پيامبر ديدگان خود را گشود و با صداى آهسته به دختر خود فرمود: اين شعرى است كه ابو طالب دربارۀ من سروده است، ولى شايسته است به جاى آن، آيۀ زير را تلاوت كنند: وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللّٰهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللّٰهُ الشّٰاكِرِينَ‌ ؛ محمد پيامبر خدا است و پيش از او پيامبرانى آمده و رفته‌اند. آيا هرگاه او فوت كند و يا كشته شود، به آيين گذشتگان خود بازمى‌گرديد؟ هر كس به آيين گذشتگان خود بازگردد ، خدا را ضرر نمى‌رساند و خداوند سپاس‌گزاران را پاداش مى‌دهد. 🔸پيامبر با دختر خود سخن مى‌گويد : تجربه نشان مى‌دهد كه عواطف در شخصيت‌هاى بزرگ، بر اثر تراكم افكار و فعاليّت‌هاى زياد، نسبت به فرزندان خود كم فروغ مى‌گردد، زيرا اهداف بزرگ و افكار جهانى آنچنان آنان را به خود مشغول مى‌سازد كه ديگر عاطفه و علاقه به فرزندان، مجالى براى بروز و ظهور خود نمى‌يابد، ولى شخصيت‌هاى بزرگ معنوى و روحانى از اين قاعده مستثنى هستند. آنان با داشتن بزرگ‌ترين اهداف و ايده‌هاى جهانى و مشاغل روزافزون، روح وسيع و روان بزرگى دارند كه گرايش به يك قسمت، آن‌ها را از قسمت ديگر بازنمى‌دارد. علاقۀ پيامبر به يگانه فرزند خود، از عالى‌ترين تجلى عواطف انسانى بود تا آنجا كه پيامبر هيچ‌گاه بدون وداع با دختر خود، مسافرت نمى‌رفت و هنگام مراجعت از سفر قبل از همه به ديدن او مى‌شتافت. در برابر همسران خود، از وى احترام شايسته‌اى به عمل مى‌آورد و به ياران خود مى‌فرمود: «فاطمه پارۀ تن من است. خشنودى وى خشنودى من و خشم او خشم من است». ديدار حضرت زهرا، او را به ياد پاك‌ترين و عطوف‌ترين زنان جهان، «خديجه» مى‌انداخت كه در راه هدف مقدس شوهر، به سختى‌هاى عجيبى تن داد و ثروت و مكنت خود را در آن راه بذل نمود. در تمام روزهايى كه پيامبر بسترى بود، فاطمه عليها السلام در كنار بستر پيامبر نشسته و لحظه‌اى از او دور نمى‌شد. ناگاه پيامبر به دختر خود اشاره كرد كه با او سخن بگويد. دختر پيامبر قدرى خم شد و سر را نزديك پيامبر آورد. آن‌گاه پيامبر با او به طور آهسته سخن گفت. كسانى كه در كنار بستر پيامبر بودند، از حقيقت گفت و گوى آن‌ها آگاه نشدند. وقتى سخن پيامبر به پايان رسيد، زهرا سخت گريست و سيلاب اشك از ديدگان او جارى گرديد، ولى مقارن همين وضع، پيامبر بار ديگر به او اشاره نمود و آهسته با او سخن گفت. اين بار زهرا با چهره‌اى باز و قيافه‌اى خندان و لبان پرتبسم سر برداشت. وجود اين دو حالت متضاد در دو وقت مقارن، حاضران را به تعجب واداشت. آنان از دختر پيامبر خواستند كه از حقيقت گفتار پيامبر آگاهشان سازد و علت بروز اين دو حالت مختلف را، براى آنان روشن سازد. زهرا فرمود: من راز رسول خدا را فاش نمى‌كنم. پس از درگذشت پيامبر، زهرا عليها السّلام روى اصرار «عايشه» آنان را از حقيقت ماجرا آگاه ساخت و فرمود: پدرم در نخستين بار مرا از مرگ خود مطلع كرد و اظهار نمود كه من از اين بيمارى بهبودى نمى‌يابم. براى همين جهت، گريه و ناله به من دست داد، ولى بار ديگر به من گفت كه تو نخستين كسى هستى از اهل بيت من، به من ملحق مى‌شوى. اين خبر به من نشاط و سرور بخشيد و فهميدم كه پس از اندكى به پدر ملحق مى‌گردم. ————————————————- ، صفحه: ۹۶۶ @Bayanalsidq | بیان الصدق