هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
☎️زنگ عبرت
🔴 از روحانی و روشنفکران انتظار نداریم همانطور که برای کشته شدن 30نفر در ایتالیا پیام تسلیت دادند، برای شهادت 50کودک یمنی هم پیام بدهند.
♦️اینها کسانی هستند که خود را برای فوت انتظامی 94 ساله کشتند اما یک پیام تسلیت برای دری 65ساله ندادند. «خودی و غیر خودی» در تفکر اینها این شکلی است!
#امیرحسین_ثابتے
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
هدایت شده از حوادث قم
تشکیل بیش از 300 فقره پرونده تخلف برای نانوایان قمی
فرماندار قم گفت:بیش از 300 فقره پرونده تخلف برای نانوایان قم تشکیل شده و هیچ گونه اغماضی به واحدهای متخلف نخواهد شد.
حوادث قم را در اینجا ببینید
http://eitaa.com/joinchat/1280376843Cfd02df5f79
مانیفست-داستانک,
#کلیله_و_دمنه
#دو_دوست
✏️روزی روزگاری در صحرایی که چاه های قنات آب زیاد بود و کبوتران چاهی در سوراخهای بالای چاه آشیانه داشتند دو بچه کبوتر بودند که با هم خیلی رفیق بودند. شبها در لانه قصه می گفتند، صبحها با هم آواز میخواندند، روزها در صحرا دانه میجستند و با سایر همسایه ها بازی و پرواز می کردند و زندگی خوش و خرمی داشتند. نام یکی از آنها "بازنده" و نام دیگری "نوازنده" بود. یک روز که در صحرا مشغول پرواز و بازی بودند ، بازنده کوه سرسبزی را که از دور پیدا بود به نوازنده نشان داد و گفت:
بیا برویم ببینیم آنجا چه خبر است
نوازنده گفت: نه، راهش خیلی دور است و رفتن ما به آنجا صلاح نیست و هر جا برویم نمی توانیم از اینجا خوشتر باشیم، تازه ممکن است آنجا شکارچی و دشمن و هم داشته باشد.
-من تصمیم گرفته ام بروم مدتی در دنیا بگردم و از همه چیز و همه جا باخبر شوم، راستش این زندگی یکنواخت زندگی نیست، هر شب توی سوراخی که اسمش را خانه گذاشته ایم خوابیدن و هر روز توی این صحرا که اسمش را وطن گذاشته ایم گردش کردن، من دیگر خسته شده ام، دنیا بزرگ است و باید رفت جهانگردی کرد.
نوازنده گفت: عزیز من، دنیا همه جایش یک جور است و بقول شاعر به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است، اگر شخص عاقل باشد میتواند هر جا که زندگی می کند خوش باشد، در سفر رنج و زحمت بسیار است و خطر بیشمار و ما اینجا خانه داریم، آسایش داریم، نان و آب خدا داده است، آزادی و امنیت داریم، در میان سر و همسر آبرو و اعتبار داریم، هزارتا دوست و رفیق داریم و زندگی خوب داریم چرا برویم به جایی که غریب باشیم و بی سر و سامان باشیم و هیچ کس ما را هیچ حساب نکند و به بازی نگیرد.
بازنده گفت: «نه، من شنیده ام که مسافرت خیلی فایده دارد و شخص در غربت تجربه می آموزد و دانشمندان گفته اند که قلم تا روی صفحه کاغذ سفر نکند اثری به وجود نیاید و شمشیر تا از غلاف بیرون نیاید در میدان مبارزه آبرو پیدا نکند و آب که در یک جا بایستد گندیده شود و همه بزرگان دنیا از سفر کردن و دنیا دیدن ستایش کرده اند»
نوازنده گفت: «عجب حرفهایی می زنی، شمشیر و قلم به من و تو چه ربطی دارد زندگی هر کسی فراخور أحوال خودش باید باشد. سفر برای باز شکاری و اسب سواری خوبست نه برای کبوتر چاهی و مرغ خانگی.
مگر دانشمندان و بزرگان نگفته اند که ماهی وقتی از آب بیرون می افتد میمیرد و بسیار مردم در غربت به دست دشمنان و بد سیرتان هلاك شده اند؟ اگر نمی دانی بدان که خیلی از دیگران هستند که داشتن زندگی آسوده و خوش ما را آرزو می کنند و کسی که در آنچه دارد نشناسد و به طمع چیزهای مجهول از وطن آواره شود و دنبال بیگانگان برود پشیمان میشود. من می دانم که دیدار دوستان چه لذتی دارد و فراق یاران و همجنسان بدترین دردها و سخت ترین رنجهاست.
بازنده جواب داد: «این حرفها به گوش من فرو نمی رود، دنیا بزرگ است و دوست و رفیق قحط نیست، اگر امروز از یکی دور شدیم فردا با دیگری رفیق میشویم و رنج و سفر هم ترس ندارد چرا که عادت میشود و غم غربت هم به تماشای جهان میارزد.»
نوازنده جواب داد: «اشتباه نکن که عمرها کوتاه است و اگر شخص بخواهد هر روز رفیق تازه ای بگیرد و جای تازه ای پیدا کند، تا با هم آشنا شوند و خوی آنجا را بشناسد عمرشان به آزمایش صرف میشود و بهره ای از خوشی نمیبرند و بهترین دوست، دوست قدیمتر است و بهترین زندگی ، زندگی در وطن قدیم است.»
بازنده جواب داد: «خواهش می کنم برای من از این فلسفه ها نباف چرا که من تصمیم خودم را گرفته ام و از قصد خود بر نمیگردم.
به عقیده من دنیا دیدن بهتر از دنیا خوردن است و من از همین حالا می روم، دیگران در دنیا چطور زندگی می کنند، من هم یکیش !
نوازنده گفت: «حالا که حرف حسابی سرت نمیشود بیش از این گفتگو فایده ندارد معلوم میشود تو هم از جنس آن آدمها هستی که تا خودشان در زندگی سرشان به سنگ نخورد نصیحت هیچ کس را نمیشنوند، پس خود دانی، اما اگر از دیگران جفا دیدی باز هم من در دوستی وفادارم و هر وقت از کار خود پشیمان شدی برگرد که من منتظرت میمانم»
پس با هم وداع کردند و نوازنده به امید دیدار گفت و به خانه رفت و بازنده پر و بال زنان و شادی کنان رو به کوهسار سرسبزی که از دور پیدا بود پرواز کرد.
از تماشای درختها و بیابانها خوشحال بود و میرفت تا به کشتزاری در دامنه کوه رسید که درختها و گلها و سبزه هایی داشت و آب و هوایش بسیار باصفا بود و چون آخر روز بود همانجا را پسند کرد و بر شاخه درخت بلندی نشست و با خود گفت: «چه خوش است منزل داشتن بر شاخ درخت و تماشا کردن گلها و سبزه ها و جویبارها و دیدن ستارگان درخشان آسمان در تاریکی شب.. بغبغو،بغبغو»
✏️خورشید کم کم غروب می کرد که هوا از ابر پوشیده شد و باد و طوفان سختی شروع شد و رعد و برق و باران تندی درگرفت.
دیگر شاخه درخت جای آرام و قرار نبود اما بازنده هر چه نگاه کرد هیچ پناهگاهی ندید تا از باد و باران و سرما به آنجا پناه ببرد. آخر خود را به زیر شاخ و برگ درخت گل سرخی کشید و تا صبح از سرما و رطوبت هوا لرزید. گاهی با خود میگفت: چه بد کردم که تنها به این محل ناشناس آمدم و سخن دوست باوفای خود را نشنیدم.» ولی دوباره به خودش جواب می داد که:
همیشه هوا این طور نمیداند و هر چه باشد می گذرد و اگر قرار باشد با یک ناراحتی از میدان در بروم و روحیه خود را ببازم هرگز به جایی نخواهم رسید و باید صبر و استقامت داشته باشم. به هرحال شب را با هزار زحمت و بیخوابی گذراند.
صبح که هوا صاف شد و آفتاب، دشت و کوه را روشن ساخت بازنده باز بر شاخه درخت قرار گرفت و از صنای هوا لذت میبرد اما چون هیچکس را نمی شناخت و زبانشان را نمیفهمید هرچه میخواست آواز بخواند خواندنش نمی آمد و داشت فکر می کرد که: «آیا بهتر نیست به خانه برگردم؟» دوباره می گفت: «حالا که قصد کرده ام چند روزی دور دنیا گردش کنم، گردش می کنم.» و هنوز در این فکر بود که دید یک شاهین قوی پنجه به طرف او می آید و قصد گرفتن او را دارد. از دیدن دشمن دلش به تپش افتاد و از اینکه هنوز از سرمای شب گذشته راحت نشده گرفتاری دیگری برایش پیش آمده سخت وحشت کرد و فوری به یاد نوازنده افتاد و در دل خود عهد کرد که اگر از شر این شاهين نجات یافت دیگر فکر جهانگردی را کنار بگذارد و نزد یار وفادار خود برگردد. در همین حال که داشت نذر و نیاز می کرد ناگهان از طرف دیگر یک عقاب تیزچنگال را دید که او هم داشت به سویش میآمد. پازنده که دید دشمن دو تا شد از ترس دست و پایش میلرزید و عقلش نمی رسید که کار کند. باری، عقاب زودتر از شاهین نزدیک شاخه کبوتر رسید و چند بار دور آن درخت پرواز کرد. گویا با خود می گفت این کبوتر ضعیف لقمه کوچکی است و لیاقت مرا ندارد، ولی هر چه باشد برای صبحانه ام کافی است. آن وقت عقاب به قصد گرفتن کبوتر پیش آمد اما همینکه چنگال خود را دراز کرد از آن طرف شاهين با عجله رسید و خواست کبوتر را زودتر از عقاب به چنگ آورد. عقاب که خود را رئیس پرندگان میدانست از این بياحترامی شاهین غضبناك شد و با شاهین سینه به سینه هم خوردند و با نیش و چنگال به جان هم افتادند.
بازنده که این حال را دید خدا را یاد کرد و خود را از بالای درخت به زیر انداخت و رفت در سوراخ تنگ و تاریکی که زیر سنگ بود پنهان شد و از ترس همانجا ماند تا صبح روز بعد و همش به دوست خود نوازنده فکر میکرد. ارائه شده در کانال مانیفست در ایتا
صبح وقتی هوا روشن شد آهسته از سوراخ بیرون آمد و ترسان پر و بالی زد و در جستجوی غذا بر آمد.
در حالی که پرواز می کرد در پای تپه ای کبوتر چاق و چله ای را دید که روی زمین نشسته است و خوب که نگاه کرد دید اطراف او هم قدری برنج و ارزن دیده میشود. بازنده که خیلی گرسنه بود و حالا بعد از یک روز و دو شب خوراك پیدا کرده بود راست به زمین فرود آمد و نزدیکی آن کبوتر نشست و چون هیچ اندیشه جز سیر کردن شکم نداشت شروع کرد به دانه خوردن.
اما هنوز دانه اول فرو نرفته بود که فهمید این جا دام شکار بوده و دست و پایش در تله گیر کرده است.
بازنده رو به آن کبوتر کرد و گفت: «ای برادر، ما از جنس یکدیگریم و من از دیدن توکه هم جنسم بودی گول خوردم و به دام افتادم. شرط انصاف این بود که زودتر مرا خبردار کی تا من در دام نیفتم و من که بسان تو بودم چرا حقیقت را به من نگفتی؟...
✏️کبوتر جواب داد: « به چهار دلیل حرف نزدم..
🔹اول اینکه،گرچه همجنسیم اما من دارم از این راه نان میخورم زیرا شکارچی به من آب و دانه میدهد و هر روز مرا در دام می گذارد تا امثال تو را گول بزند و شکار کند و اگر من این فایده را برایش نداشته باشم مرا به سیخ کباب خواهد کشید.
🔹دوم اینکه، خداوند دو تا چشم بینا داده که آن را باز کنی و راه و چاه را بشناسی. خوب بود از اول که دانه را دیدی فکر دام را هم بکنی و اگر عقل داشتی فکر می کردی که اینجا مزرعه برنج نیست و هر جا که خوراك مفت برای کسی آماده می کنند غرضی هم در کارشان است و بیخود کسی برای جناب عالی برنج مفت نمی پاشد.
🔹و سوم اینکه، من تنها بودم و در عالم بدبختی خود رفیق نداشتم، می خواستم تو هم به تله بیفتی تا دست کم مدت کوتاهی همدرد داشته باشم. مگر نمیدانی کسانی که خودشان گمراه شده اند و به بدبختی و بیچارگی افتاده اند دلشان می خواهد همه مثل آنها باشند تا کسی آنها را ملامت نکند؟
🔹چهارم اینکه، من تورا به خوردن دانه دعوت نکرده بودم که مهمان من باشی، تقصیر از خودت است که عجله کردی و از من نپرسیدی که این دانه ها مال کیست؟ حالا اینجا باش تا عقلت به کار بیفتد و بعد از این حساب همه چیز را بکنی»
بازنده که دید حرفهای کبوتر جواب ندارد گفت: «بسیار خوب، از این پندهای تو متشکرم، حالا از راه لطف و مرحمت آیا میتوانی راه فراری به من نشان بدهی تا بعد از این نصيحتهای ترا به کار برم و تا عمر دارم دعاگوی تو باشم ؟ کبوتر گفت: «عجب کفتر ساده و هالویی هستی! احمق جان! اگر راه فراری بلد بودم اول خودم فرار می کردم. اینها کار بخت و قسمت و خواست خداست و چاره ندارد و حال تو درست به حال آن بچه شتر میماند که در قطار شترها به مادرش می گفت: «مادر جان، من از راه رفتن خسته شده ام؛ کمی بنشینیم تا خستگی در کنم.» و مادرش جواب داد: «اگر اختیار در دست من بود خودم را هم از بارکشیدن نجات میدادم اما حالا سر رشته در دست دیگری است.
بازنده از حرفهای کبوتر غريبه فهمید که از او بوی خیری نمی آید ولی با خود گفت: با همه اینها نا امید نباید شد و بی کار نباید نشست و تقصیر را به گردن شانس و بخت و خواست خدا نباید گذاشت. خدا که درد داده دوا هم داده و هر نوع گرفتاری هم راه چاره ای دارد. بعد با خود فکری کرد و با نوك خود رشته دام را ریش ریش کرد و ناگهان با زور هر چه تمامتر پرواز کرد.
اتفاقا رشته دام هم پوسیده بود و پاره شد و بار دیگر بازنده آزادی خود را به دست آورد و با خود گفت: «اگر کوشش نکرده بودم و گفته بودم خواست خداست و قسمت است من هم در دام مانده بودم.
بعد با سعی بسیار رو به وطن نهاد و غم گرسنگی را فراموش کرد و آمد و آمد تا در میان راه به کشتزاری رسید و برای رفع خستگی بر لب دیوار خرابه ای نشست و فکر کردن اینجا دیگر آبادی است و مرغهای وحشی نیستند.» و بی خیال به تماشای کشتزار مشغول شد. در این وقت کودکی دهاتی که از پشت دیوار میگذشت چشمش به کبوتر افتاد و سنگریزهای در تیر و کمان لاستیگی گذاشت و به طرف کبوتر نشانه گرفت. سنگریزه آمد به پهلوی بازنده خورد و بازنده از بالای دیوار سرنگون شد و به ته چاهی که در پای دیوار بود فرو افتاد.
کودک دید که نمی تواند کبوتر را از چاه بیرون بیاورد راه خود را گرفت و رفت.
بازنده یک شبانه روز در آن چاه ماند؛ از درد پهلو می نالید و با خود میگفت: «سزای من که پند دوست را نشنیدم و تنها در راهی که نشناخته و نسنجیده بود رفتم بدتر از این است. کسی که قصد غربت می کند باید نخست آنجا را بشناسد و شرایط زندگی در محل جدید را به خوبی فراهم کرده باشد. باز خوب است که از هر غمی به نوعی رهایی یافتم.» باری روز بعد که درد پهلویش کمی آرام شد یکسره رو به وطن خود رهسپار شد.
نزدیک ظهر بود که به خانه رسید و نوازنده چون صدای پر و بال آشنا شنید بیرون دوید و یکدیگر را در آغوش گرفتند و کبوتران دیگر هم همه جمع شدند و از دیدار دوستان شادی کردند.
چون نوازنده با زنده را خسته و رنجور دید سرگذشت او را پرسید و بازنده جواب داد: «شنیده بودم که از جهانگردی فایده بسیار و تجربه بیشمار به دست می آید و خیال می کردم دنیای دیگران از دنیای ما بهتر است. حالا این تجربه را یافتم که گرچه دنیا جاهای دیدنی بسیار دارد اما خوشی و آسایش در دیدار خویشان و دوستان همدل و همزبان است و تازه بعد از این جهانگردی است که قدر وطن و خوبیهای آن شناخته میشود.»
🔻پانوشت: اگر همه آنها که از ایران رفته اند مانده بودند، امروز ایران ده برابر آبادتر و آنها صد برابر شادتر بودند.
هدایت شده از اخبار تهران20:20
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام غُصه را در چشمت
چشمان تو از روضه ی مکشوف پر است
پیداست تمام کربلا در چشمت
شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت تسلیت باد.
✴️ @bisto30_IRIB
امام جواد عليه السلام فرمود:
زينت فقر پاكدامنى است
زينت غنى (بى نيازى) شكر است
زينت بلا و سختى صبر است
زينت سخن فصاحت است
زينت روايت حفظ (از برداشتن) است
زينت علم تواضع است
زينت عقل، ادب است
زينت بزرگوار خوشرويى است
زينت نيكوكارى منّت نگذاشتن است
زينت نماز خشوع (توجه قلبى) است
زينت قناعت انفاق بيش از وظيفه است
زينت ورع ترك خواسته هاست ...
الفصول المهمه 274/275
هدایت شده از خط رهــــبر
وقتی با کسی درباره موضوع مهمی حرف می زنید و طرف مقابل نمی گذارد شما نظرتان را بدهید و رگباری حرف میزند، با یک کلمه «معذرت خواهی» جلوی حرف زدن او را بگیرید و نظرتان را بگویید
#زندگی_شاد
@amirkabear
هدایت شده از خط رهــــبر
در زمانی که بردهداری در آمریکا رایج بود، زن سیاهپوستی بنام هاریت، گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد.
بعد ها از او پرسیدند سخت ترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟
او عمیقا به فکر فرو رفت و گفت:
قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی، و باید آزاد باشی
کانال امیرکبیر
@amirkabear
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ فیلم منتشر نشده یکی از ستاد های انتخاباتی روحانی
#طنز
🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️بعضیا میگن: همه جوون ها از نظام انقلاب و اسلام متنفر شدند❗️
#جواب
🆘 @Roshangari_ir
بیّنات
✖️بعضیا میگن: همه جوون ها از نظام انقلاب و اسلام متنفر شدند❗️ #جواب 🆘 @Roshangari_ir
همه دوستان
همه خوبان
همه عزیزان دل
همه مرئیان و نا مرئیان
لطفا در نشر این کلیپ بکوشند!
هدایت شده از روشنگری
❌❌ درسی از تاریخ
آمریکا و سازمان ملل عامل کشتار 8000 مسلمان❗️👇
▪️حدود 3 دهه قبل، در چنین روزهایی، در طول 3 روز، بیش از ۸۰۰۰ نفر از اهالی #سربرنیتسا در #بوسنی کشته شدند. یعنی روزانه حدود ۲۶۰۰ نفر یعنی در هر ساعت حدود ۱۱۰ نفر!
✖️ #لطفا_تاریخ_بخوانید
- #اسلحهها را تحویل دهید؛
- شما در امان هستید؛
- سازمان ملل، امنیت شما را تضمین میکند؛
- جامعه جهانی همراه شماست؛
- آنها نمیتوانند به شما نزدیک شوند!
- چرا دنبال #جنگ هستید، #صلح خوب است!
▪️اینها شعارهایی بود که از بیرون به گوش مردم شهر میرسید.
- ما نمیتوانیم؛
- «آنها» قویتر اند؛ - اگر #تسلیم شویم #گرسنه نمیمانیم؛
-اگر وارد شهر شوند هیچ چیز برایمان نمیماند؛
🔕 و اینها حرفهای «تعدادی از مردم شهر» بود. حرفهایی که توانست بذر #ناامیدی را در دل دیگر همشهریها بکارد. مردم مسلمانی که هم #سلاح داشتند و هم توان دفاعی...
👿 با این شعارهایی که از خودیها و ناخودیها شنیدند، اسلحهها را تحویل دادند و وارد کمپ شدند. کمپی که #سازمان_ملل و #جامعه_جهانی حمایت از مردم در آن جا را ضمانت کرده بود.
🔴🔴 #زنان و #مردان را جدا کردند.
مردان از ۱۲ تا ۸۰ سال ماندند و بقیه افراد را با اتوبوس به شهرهای دورتر از کمپ فرستادند. «تعدادی از مردم شهر» به «بقیه» گفتند: دیدید کار خوبی کردیم که تسلیم شدیم؟ دیدید حل شد؟
🔴⚫️ «بقیه» فقط نگاه میکردند. بعد از 3 روز نیروهای سازمان ملل و همان جامعه جهانی از کمپ رفتند. انگار نه انگار باید پای تضمینشان میماندند. «آنها» (صربها) وارد کمپ شدند و مردها را دسته دسته کشتند. «بقیه» طوری به «تعدادی از مردم شهر» نگاه میکردند که انگار با چشمهاشان عمیقترین ناسزاهای تاریخ را نثارشان میکنند.
🔺این ماجرای واقعی کمتر از 30سال پیش در مهد #آزادی و #دموکراسی! همان #اروپا ی افسانهای! در کشور مسلمان #بوسنی_و_هرزگوین و در شهر #سربرنیتسا اتفاق افتاد.
▪️مردم شهری که با اعتماد به قول و تضمین #آمریکا و سازمان های جهانی، تسلیم شدند و در سه روز بیش از ۸۰۰۰ نفر از آنها کشته شدند..!!
✖️مشاهده فیلم و تصاویر واقعی!👇
🌐 Roshangari.ir/video/54540
🆘 @Roshangari_ir
سوال جالب بیننده شبکه الجزایر، از پطروس غالی (دبیر کل اسبق سازمان ملل) درمورد پیشرفت ایران و مصر!!☝️
چرا باید همه کاندیداها برای شرکت دوباره برای مسؤولیت قبلی خود مجددا تایید صلاحیت شوند؟☝️
چه باید کرد که عده ای هنوز هم حدود آزادی شخصی را درک نمی کنند یا خود را به نفهمی میزنند؟!☝️
امام محمّدباقر (ع):
عالمی که مردم از علم او بهره بگیرند، از هفتاد هزار عابد بهتر است.
هدایت شده از محرمانه
محرمانه
◽️خشم غربزده ها از شورای نگهبان
▪️امروز شورای نگهبان لایحه FATFرا رد کرد و دوباره در اردوگاه جریان غربگرا جنگ رسانه ای علیه این نهاد مهم و قانونی کشور شدت گرفت.
▫️جریانات وابسته به غرب در ایران مدعی هستند در صورت تصویب این لایحه استعماری، اروپا قول داده است که با ما در زمینه مبادلات بانکی همکاری کند.
▫️این دروغ جدید غربگراهای مستقر در دولت در شرایطی است که اروپا طبق برجام باید تحریمهای بانکی را کنار میگذاشت اما نقض عهد کرد و تحریمهای بانکی علیه ایران را لغو نکرد. اروپا در چندسال اخیر به هیچکدام از تعهدات خود با کشورمان به درستی عمل نکرد.
▪️اما FATF هیچ ربطی به تحریمهای بانکی ندارد و همه این را میدانند اما جریان غربگرا در کشور با فریبکاری دوباره بدنبال دادن امتیازی جدیدی به غرب در مقابل هیچ است.
▫️لایحه #FATF هیچ دستاوردی در حوزه رفع تحریمهای بانکی برای کشورمان نخواهد داشت بجز اینکه دسترسی سازمانهای جاسوسی غرب را به تمام سیستم بانکی کشور تسهیل میکند.
▪️شاید یکی از دلایل اصرار جریان غربگرا و اصلاحات بر تصویب این لایحه بی خاصیت و پر خسارت برای کشور، وجود فرزندان و خانواده های برخی از عناصر این جریان در خارج کشور است که برای انتقال سرمایه های خود به خارج کشور و برای آنها مشکلاتی را ایجاد کرده اند
✍ سعید درخشان
👌 #محرمانه کانال حرفهایها
http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea
محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید
هدایت شده از اصولگرانیوز 🇮🇷
🔴 از جماعت فاشیست همین بس که ضیاءالدین دری مشاور مهدی کروبی بود اما انقلاب را بیشتر دوست داشت
چون ضد انگلیس بود او را بایکوت کردند
___
به کانال رسمی اصولگرایان، خانه بچههای انقلاب بپیوندید👇
🇮🇷 @OsoulgaraNews
هدایت شده از صبغه الله
❤️امام باقرالعلوم علیه السلام:
🔹« فوالله ما شیعتنا الاّ من... و تعهّد الجیران من الفقراء و ذوی المسکنة و الغارمین و الأیتام...»
🔹«سوگند به خدا ! شیعه ما نیست مگر فردی که... نسبت به #همسایگانِ تهیدست، مستمند، بدهکار و یتیم، متعهّد و دلسوز باشد...»
◼️شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت◼️
@sebghatallaah
هدایت شده از Haghighi
🚩کمی هم آمریکایی باشید!
حسین شریعتمداری:
🔹 قانون تعارض منافع یکی از لوازم ضروری و نیاز حیاتی برای تداوم حاکمیت است و ضرورت آن برای نظامهای حکومتی عدالتخواه و استکباری یکسان است!
🔹اکنون تصور کنید که اگر همین قانون در جمهوری اسلامی به اجرا در میآمد و مراکز اطلاعاتی و نظارتی بر اجرای دقیق آن نظارت میکردند، آیا بخش قابل توجهی از ناهنجاریهای اقتصادی فرصت بروز پیدا میکرد؟! پاسخ بدون کمترین تردیدی منفی است.
🔹وقتی فلان وزیر صاحب دهها شرکت خصوصی است، و یا فلان مسئول در دولت و یا سایر مراکز نظام در کنار مسئولیت خود به این یا آن کار تجاری مشغول است و با بهرهگیری از «رانت موقعیت شغلی» و «رانت اطلاعاتی» در کار واردات و صادرات فعال است و... چگونه میتوان انتظار بهبود شرایط را داشت؟!
🔹باز هم تصور کنید که اگر در کشور ما نیز مانند برخی دیگر از کشورها، ممنوعیت مسئولان و فرزندان آنها از فعالیتهای اقتصادی به قانون تبدیل میشد و دستگاههای اطلاعاتی و نظارتی با حساسیت بر اجرای آن نظارت میکردند، اینگونه اتفاقات پلشت رخ میداد؟!
🔹از کسانی که عقربه قطبنمای خود را روی آمریکا تنظیم کردهاند این پرسش در میان است که چرا در نمونههای مورد اشاره از آمریکا تقلید نمیکنند؟! کاش در این زمینه هم کمی آمریکایی بودند!