قارچ ها یک شبه سر از دل خاک بیرون می آورند حال آنکه درخت بلوط خیلی کند رشد می کند و در عوض قرن ها به زندگی بادوام خود ادامه می دهد.
#دیل_کارنگی / رمز موفقیت
https://eitaa.com/Bayynat
ما باید دست کم نظیر همان تعارفات و خوشرویی ها را که با دوستان خود داریم، با اهل منزل نیز داشته باشیم و همانطور که اگر یکی از دوستان یا همکاران ما خواست از تلفن ما استفاده کند، او را مقدم می داریم، در خانه نیز رعایت این تقدم (هر چقدر هم کوچک باشد) را داشته باشیم.
📕 آیین کامیابی
✍🏻 #دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat
به امروز بنگر! زیرا زندگی همین است، همه زندگى در امروز است. همهٔ واقعیتهای وجودی تو در امروز نهفته است: موهبتِ رشد، شکوه اعمال و کردارهایت، و افتخار پیروزیهای تو.
دیروز رویایی بیش نیست و فردا یک توهم است. اگر امروز را خوب بگذرانی فردای تو شادیبخش میشود و فردای تو امیدبخش. بنابراین به امروز خود خوب بنگر و به سپیدهدم سلام کن!
📕 آیین زندگی
✍🏻 #دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat
فاصلهی بین روياهايتان و واقعیت،
"عملکردن" نام دارد...
#دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat
سوت های زندگی شما چیست ؟!
بنجامین فرانکلین در هفتسالگی اشتباهی مرتکب شد که در هفتادسالگی هم از یادش نرفت... پسرک هفتسالهای بود که سخت عاشق یک سوت شده بود. اشتیاق او برای خرید سوت بهقدری زیاد بود که یکراست به مغازه اسباببازیفروشی رفت و هر چه سکه در جیبش داشت روی پیشخوان مغازه ریخت و بدون آنکه قیمت سوت را بپرسد همه سکهها را به فروشنده داد.
فرانکلین هفتادساله بعد برای یک دوستی نوشت: سوت را گرفتم و به خانه رفتم و آنقدر سوت زدم که همه کلافه شدن اما خواهر و برادرهای بزرگم متوجه شدن که برای یک سوت پول فراوان پرداختهام و وحشتناک به من میخندیدند!
اوقاتم عجیب تلخ شده بود و از ته دل گریه میکردم.
سالها بعد که فرانکلین سفیر امریکا در فرانسه و شخصیت معروف و جهانی شد هنوز آن را فراموش نکرده بود و میگفت: همینطور که بزرگ شدم و قدم به دنیای واقعی گذاشتم و اعمال انسانها را دیدم متوجه شدم بسیاری از آنها بهای گزافی برای یک سوت میپردازند.
بخش اعظم بدبختی افراد با ارزیابی غلط آنها از ارزش واقعی چیزها برای پرداختن بهایی بسیار گزاف برای سوتهایشان فراهم آمده است.
تردیدها و انتخاب ها،اختلافات خانوادگی، مشاجرهها، بحث و جدال بر سر مسائلی که حتی ارزش فکر کردن ندارند همه سوتهایی هستند که بیشتر افراد با نادانی بهای گزافی برایش میپردازند.
📕 آیین زندگی
✍🏻 #دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat
نظر دشمنان ما درباره ما نسبت به نظر خودمان درباره خودمان صادقانه تر است. ولی بسیاری از آنانکه به این عقیده ایمان دارند، وقتی کسی از ایشان انتقاد کند خشمگین شده و از کوره در می روند.
این اشخاص قبل از اینکه درست به انتقاد گوش بدهند، وضع حمله به جای دفاع به خود می گیرند و آرام نمی شینند تا آنکه یک کلمه را با دو کلمه پاسخ گویند.
ما به طور کلی از انتقاد بدمان می آید و از تعریف مسرور می شویم بی آنکه ببینیم کدامیک صحیح است. عاطفه و احساسات ما همیشه قویتر از منطق ماست و آنچه از دور یا نزدیک، گوشه از عاطفه و احساس ما را جریحه دار سازد، عقل ما بیم دارد که آن را مورد بحث و تحقیق قرار دهد و واقع امر را روشن سازد.
📙 آیین کامیابی
✍🏻 #دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat
سوت های زندگی شما چیست؟
بنجامین فرانکلین در هفتسالگی اشتباهی مرتکب شد که در هفتادسالگی هم از یادش نرفت... پسرک هفتسالهای بود که سخت عاشق یک سوت شده بود. اشتیاق او برای خرید سوت بهقدری زیاد بود که یکراست به مغازه اسباببازیفروشی رفت و هر چه سکه در جیبش داشت روی پیشخوان مغازه ریخت و بدون آنکه قیمت سوت را بپرسد همه سکهها را به فروشنده داد.
فرانکلین هفتادساله بعد برای یک دوستی نوشت: سوت را گرفتم و به خانه رفتم و آنقدر سوت زدم که همه کلافه شدن اما خواهر و برادرهای بزرگم متوجه شدن که برای یک سوت پول فراوان پرداختهام و وحشتناک به من میخندیدند!
اوقاتم عجیب تلخ شده بود و از ته دل گریه میکردم.
سالها بعد که فرانکلین سفیر امریکا در فرانسه و شخصیت معروف و جهانی شد هنوز آن را فراموش نکرده بود و میگفت: همینطور که بزرگ شدم و قدم به دنیای واقعی گذاشتم و اعمال انسانها را دیدم متوجه شدم بسیاری از آنها بهای گزافی برای یک سوت میپردازند.
بخش اعظم بدبختی افراد با ارزیابی غلط آنها از ارزش واقعی چیزها برای پرداختن بهایی بسیار گزاف برای سوتهایشان فراهم آمده است.
تردیدها و انتخاب ها،اختلافات خانوادگی، مشاجرهها، بحث و جدال بر سر مسائلی که حتی ارزش فکر کردن ندارند همه سوتهایی هستند که بیشتر افراد با نادانی بهای گزافی برایش میپردازند.
📕 آیین زندگی
✍🏻 #دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat
به امروز بنگر! زیرا زندگی همین است، همه زندگى در امروز است. همهٔ واقعیتهای وجودی تو در امروز نهفته است: موهبتِ رشد، شکوه اعمال و کردارهایت، و افتخار پیروزیهای تو.
دیروز رویایی بیش نیست و فردا یک توهم است. اگر امروز را خوب بگذرانی فردای تو شادیبخش میشود و فردای تو امیدبخش. بنابراین به امروز خود خوب بنگر و به سپیدهدم سلام کن!
📕 آیین زندگی (https://t.me/BookTop/23567)
✍🏻 #دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat
داستانی زیبا 🌹
به مدت چندين سال همسرم به یک اردوگاه در صحرای (ماجوی) کالیفرنيا فرستاده شده بود. من برای اینکه نزدیک او باشم، به آنجا نقل مکان کردم واین درحالی بود که از آن مکان نفرت داشتم.
همسرم برای مانور اغلب در صحرا بود و من در یک کلبه کوچک تنها می ماندم. گرما طاقت فرسا بود و هیچ هم صحبتی نداشتم. سرخپوستها و مکزیکیهای آن منطقه هم انگلیسی نمیدانستند. غذا و هوا و آب همه جا پر از شن بود. آنقدرعذاب میکشیدم که تصمیم گرفتم به خانه برگردم و حتی قید زندگی مشترک مان را بزنم.
نامه ای به پدرم نوشتم و گفتم یک دقیقه دیگر هم نمیتوانم دوام بیاورم. میخواهم اینجا را ترک کرده و به خانه شما برگردم. پدر نامهام را با دوسطر جواب داده بود، دو سطری که تا ابد در ذهنم باقی خواهند ماند و زندگیام را کاملا عوض کرد.«دو زندانی از پشت میلهها بیرون را مینگریستند... یکی گل و لای را میدید و دیگری ستارگان را!»
بارها این دو خط را خواندم واحساس شرم کردم.
تصمیم گرفتم به دنبال ستارگان باشم و ببینم جنبه مثبت در وضعیت فعلی من چیست؟
با بومیها دوست شدم و عکسالعمل آنها باعث شگفتی من شد.
وقتی به بافندگی و سفالگری آنها ابراز علاقه کردم، آنها اشیایی راکه به توریست نمیفروختند را به من هدیه کردند.
به اشکال جالب کاکتوسها و یوکاها توجه میکردم.
چیزهایی در مورد سگهای آن صحرا آموختم و غروب را مدام تماشا میکردم. دنبال گوشماهیهایی میرفتم که از میلیونها سال پیش، وقتی این صحرا بستر اقیانوس بود، در آنجا باقی مانده بودند.
چه چیزی تغییر کرده بود؟
صحرا و بومیها همان بودند!
این نگرش من بود که تغییر کرده و یک تجربه رقت بار را به ماجرایی هیجانانگیز و دلربا تبدیل کرده بود.
من آنقدر از زندگی در آنجا مشعوف بودم که رمانی با عنوان
”خاکریز های درخشان” در مورد زندگی درصحرای ماجوی نوشتم.
من از زندانی که خودم ساخته بودم، به بیرون نگریسته و ستارهها را یافته بودم.
#دیل_کارنگی
https://eitaa.com/Bayynat