#هنوز_گرفتار_پیرزنه_هستی⁉️
مرحوم شیخ #رجبعلی_خیاط(ره)،
همیشه دنیا را با مثل «پیرزنه» نام میبرد و گاهی در مجلس رو به مریدی میکرد و میگفت:
باز میبینم که تو گرفتار این
پیرِزنه شدهای!
https://eitaa.com/Bayynat
✨ ﷽
💠 چند نكته از مرحوم #رجبعلي_خياط(ره)
نكته ۱: اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
نكته ۲: تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».
نكته ۳: سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.
نكته ۴: دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
نكته ۵: كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
نكته ۶: اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
نكته ۷: اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
نكته ۸: اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
نكته ۹: هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
https://eitaa.com/Bayynat
⬅️ شیخ #رجبعلی_خیاط(ره) به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ میگوید:
« یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما»؛ حسین جان!
ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم.
وقتی اینگونه آرزو می کند، میبینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرار گرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ.
شیخ رجبعلی خیاط فرار میکند و به امامزاده پناه می برد.
وقتی بارش تگرگ تمام میشود، شیخ از امامزاده بیرون میآید و برایش مکاشفه زیبایی رخ می.دهد....
او #امام_حسین علیه السلام را زیارت میکند و حضرت به او میفرمایند:
شیخ رجبعلی!
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ ولی هیچ کدام جا خالی نکردند
و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند، دیدی که چگونه از دست این تگرگها فرار کردی.
مگر میشود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟
📕 طوبای کربلا، صفحه۱۴۱.
https://eitaa.com/Bayynat
✳️ جناب شيخ #رجبعلی_خیاط(ره) گاه به بعضی از افراد اجازه حضور در جلسههای خود را نمیداد و یا شرطی برای آن میگذاشت...
یکی از ارادتمندان شیخ که قریب بیست سال با ایشان بود، آغاز ارتباط خود با شیخ را این گونه تعریف میکند:
در آغاز هر چه تلاش میکردم که به محضر او راه پیدا کنم، اجازه نمیداد، تا این که یک روز در مسجد جامع ایشان را دیدم، پس از سلام و احوال پرسی گفتم:
"چرا مرا در جلسات خود راه نمیدهید؟"
فرمود: "اول پدرت را از خودت راضی کن، بعد با شما صحبت میکنم"!
شب به منزل رفتم و به دست و پای پدرم افتادم و با اصرار و التماس از او خواستم که مرا ببخشد.
پدرم که از این صحنه شگفتزده شده بود، پرسید: چه شده؟ گفتم: شما کار نداشته باشید، من نفهمیدم، اشتباه کردم، مرا ببخشید و بالاخره پدرم را از خودم راضی کردم.
فردا صبح به منزل جناب شیخ رفتم، تا مرا دید فرمود:
"بارکاللّه! خوب آمدی، حالا پهلوی من بنشین."
از آن زمان که بعد از جنگ جهانی دوم بود، تا موقع فوتشان، با ایشان بودم.
https://eitaa.com/Bayynat
✨سید #مرتضی_موسوی(ره)، #رجبعلی_خیاط مشهدیها، سیدی که آیتالله #بهجت(ره) به دیدارش میرفت...
https://eitaa.com/Bayynat