بعد از #شهادت_آقا_محسن،
علی زیاد زمین می خورد، همه نگران بودند و میگفتند: شاید به خاطر اتفاقات این مدت مشکلی براش پیش اومده و نگران بودیم و می خواستیم او را پیش دکتر ببریم. شبی آقا محسن به #خواب یکی از نزدیکانمان آمد و گفت: نگران نباشید، علی وقتی داره بازی میکنه، می دود که بیاد بغل من، ولی امکانش نیست، می خوره زمین...
علی مشکلی نداره و سالمه، نگران نباشید...
راوی: همسر شهید مدافع حرم #محسن_حججی
https://eitaa.com/Bayynat
خاطراتی از شهید #محسن_حججی
راوی #دایی_همسر_شهید:
تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود.
حقیقتش آن اوایل ازش خوشم نمی آمد. حتی یک درصد هم.
#تیپ و #قیافه ها مان با هم خیلی فرق داشت. من از این آدمهای لارج و سوپر دولوکس بودم و او از این #حزب_اللهی های حرص درآر.
هر وقت می رفتم خانه خواهرم، می دیدمش، می آمد جلو، خیلی شسته رفته و پاستوریزه سلام و علیک میکرد. دستش روی سینه اش بود و گردنش کج و انگار شکسته، ریش پرپشتی داشت و یک لبخند به قول مذهبیها عرفانی هم روی لبش بود.
کلا از این فرمان آدمهایی که دیدنشان لج ما جوان های امروزی را در می آورد.
بعضی موقع ها هم با زنم می رفتم خانه خواهرم. تا زن مرا میدید سرش را می انداخت پایین و همان طور با من و خانمم سلام میکرد.سرش را یک لحظه هم بالا نمی آورد، لجم می گرفت، با خودم میگفتم: مگر زنم لولوخورخوره است که دارد این طور می کند؟
دفعه بعد به زنم گفتم: "یک #چادری، چیزی بنداز سرت، تا این #آقا_داماد مذهبی به تریج قباش بر نخوره و سر مبارکش رو یکم بیاره بالا."
زنم گفت: "باشه." دفعه بعد #چادر پوشید. این بار خیلی گرم تر از قبل با من و خانمم سلام و احوالپرسی کرد. اما باز هم سرش پایین بود، فهمیدم کلاً حساس است به زن نامحرم.
چند ماهی از دامادی اش و آشنایی مان گذشته بود، توی #مهمانیها میدیدمش.
دیدم نه، آنچنان هم بچه خشکه مقدسی نیست که فکر میکردم.
میگوید...می خندد...گرم می گیرد.
کم کم خوشم آمد ازش، ولی باز با حزب اللهی بودنش نمیتوانستم کنار بیایم.
یک بار که رفتم خانه خواهرم، نشسته بود توی #اتاق.
رفتم داخل. تا من را دید برایم #تمام_قد ایستاد و سلام کرد، جواب سلامش را دادم و نشستم کنارش.
هنوز یک دقیقه نگذشته بود که #پسر_برادرم آمد تو، شش هفت سال بیشتر نداشت، بچه مچه بود، جلوی پای او هم تمام قد بلند شد و ایستاد!
گفتم:" آقا محسن راحت باش، نمیخواد بلند شی. این بچه است."
نگاهم کرد و گفت: "نه دایی جون. شما ها سید هستید. #اولاد_فاطمه_زهرا هستید،
شماها روی سر ما جا دارید، احترامتون به اندازه دنیا واجبه"
این را که گفت، ریختم به هم. حسابی هم ریختم به هم. از خودم خجالت کشیدم. از آن موقع جا باز کرد توی دلم، با خودم گفتم:"
تا باشه از این حزب اللهی ها."
https://eitaa.com/Bayynat
خاطراتی از شهید #محسن_حججی
راوی #دایی_همسر_شهید:
عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانهمان. گوشه اتاق پذیرایی #مجسمه_یک_زن گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!
گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد.
اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیز دیگه بزارید، خیلی بهتره."
گفتم:" مثلاً چی؟"
گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. "
با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی ولمان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود.
نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی #عکس_شهید روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره میبیند مون."
حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم. خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این #شهید_کاظمی را نداریم."
گفت: "خودم برات میارم. "
نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم، گذاشتمش گوشه اتاق...
الان که #محسن نیست، آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است، خیلی.
#یادگاری محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند، حق با محسن بود، انگار #گناه کردن واقعا سخت است!
•••••••••••••
یک بار با هم رفتیم اصفهان درس #اخلاق #آیت_الله_ناصری. آن جلسه خیلی بهش چسبید.
از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. جمعه ها که می رفتیم سر #قبر حاج احمد، جوری تنظیم می کرد که به درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم.
توی جلسات دفترچه اش را در میآورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را مینوشت. از همان موقع بود که #خودسازی بیشتر شد، دیگر حسابی رفت توی نخ #مستحبات.
یادم هست آن سال ماه شعبان، همه #روزه هایش را گرفت.
••••••••••••••
چند وقتی توی مغازه پیشم کار میکرد. موقع #اذان مغرب که می شد، سریع جیم فنگ می شد و می رفت.
می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری."
محل نمیگذاشت می گفت:
"اگه میخوای از حقوقم کم کن، من رفتم."
می رفت، من می ماندم و مشتری ها و…
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فیلم دیده نشده
از بازی #شهید_حججی با فرزندش😔
🥀۱۸ مرداد سالروز شهادت شهید سرافراز #محسن_حججی گرامی باد🥀
https://eitaa.com/Bayynat
❌یکی با لباس دین و با پول شبهه ناکِ شرکت سیگار بهمن در سازمان تبلیغات اسلامی، کار فرهنگی هنری میکند و نتیجه کار میشود روح الله زم!
✅یکی با پول مسافرکشی خرج زندگی را در میآورد و نتیجه کار می شود، شهید #محسن_حججی!
https://eitaa.com/Bayynat
🔹از #ولایت_فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که #امام_خامنهای نائب بر حق #امامزمان علیه السلام است.
شهید #محسن_حججی🥀
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۶مرداد
سالروز شهادت شهید بیسر #محسن_حججی🥀
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از نحوه اسارت و شهادت #محسن_حججی در سالروز شهادتش
🔹تاجیک، راوی دفاع مقدس: وقتی ترکش به پهلو شهید #حججی میخورد، بیهوش میشود و بچهها فکر میکنند شهید شده است و عقبگرد میکنند.
🥀شهید #حججی در سوریه اسیر میشود، اما در عراق سر او بریده میشود...
https://eitaa.com/Bayynat
🌸مبادا #چادر را کنار بگذارید
🌹از ولایتفقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنهای نائب بر حق امام زمان است. از همهی خواهران عزیزم و از همهی زنان امت رسولالله میخواهم روز به روز #حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلبتوجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید...همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهلبیت قرار دهید؛
همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید، آن زمانی که حضرت رقیه سلامالله خطاب به پدرش فرمودند:
غصهی حجاب من را نخوری باباجان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...
💌فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم #محسن_حججی
˹ https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خدا شناسی تو انزوا هنر نیست...
🥀بخشی از سخنان شهید سرافراز #محسن_حججی
https://eitaa.com/Bayynat
♦️شباهت شهید #ولید_ذیب با شهید #محسن_حججی مورد توجه کاربران لبنانی قرار گرفته است!
https://eitaa.com/Bayynat
🌷۱۸ مرداد روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم گرامی باد
🌷شهادت شهید #محسن_حججی در ۱۸ مرداد سال ۱۳۹۶ به دست نیروهای داعش در سوریه نقطه عطفی در دوران حضور مدافعان حرم در سوریه بود.
♦️همانطور که #امام_خامنهای در سخنان خود درباره این شهید فرمودهاند؛ به واقع شهید #حججی حجت خدا برای مردم شد تا همگان شاهد جنایات تکفیریها و بیرحمی و تجاوزگری آنان علیه مردم سوریه باشند.
♦️از همین رو شورای عالی انقلاب فرهنگی روز ۱۸ مرداد، سالروز شهادت #شهید_محسن_حججی را به نام روز بزرگداشت #شهدای_مدافع_حرم نامگذاری کرد تا به پاس این روز از فداکاری و رشادتهای مدافعان حرم و شهدای عزیز در دفاع از حرم #آلالله_علیهمالسلام قدردانی کنند.
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ناگفتههایی از مبادله پیکر شهید #محسن_حججی
🌷 #شهید_حججی ۱۸ مرداد سال ۱۳۹۶ در عملیاتی به اسارت داعش درآمد و ۲ روز بعد به شهادت رسید.
https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ دعای #علی_کوچولو، فرزند #شهید_محسن_حججی
🌷 #محسن_حججی در روز هجدهم مردادماه سال ۱۳۹۶ توسط تروریستهای جنایتکار داعشی سر بریده شد! #حاج_قاسم_سلیمانی در زمان شهادت او گفته بود:
قسم به حلقوم بريده شهيد #حججی زمين را از لوث داعش پاک میکنيم.
کمتر از ۴ماه بعد #سردار_سلیمانی پایان سیطره داعش را اعلام کرد.
https://eitaa.com/Bayynat