منطقہۍ زیباۍ تالش،☁️🌿
اسـتـــــان گیـــــلان🌳
#ایران_زیبا🇮🇷🎨
ʝơıň......♡↯
〖@Bedoonsemmat〗
꧁💖داستـان زنـدگی شهید ذوالفقاری💖꧂
#پسرک_فلافل_فروش📚
#قسمت_ســوم🤗
خواستم بگويم همينطور كه اين شهيد عاشق گمنامي بوده، شما هم سعي
كنيد كه ...
فهميدم چه چيزي ميخواهد بگويد، تا آخرش را خواندم. از اين دقت نظر
او خيلي خوشم آمد.
اين برخورد اول سرآغاز آشنايي ما شد. بعد از آن بارها از هادي ذوالفقاري
براي برگزاري يادوارهي شهدا و به خصوص يادوارهي شهيد ابراهيم هادي
كمك گرفتيم.
او بهتر از آن چيزي بود كه فكر ميكرديم؛ جواني فعال، كاري، پرتالش
اما بدون ادعا.
هادي بسيار شوخطبع و خندهرو و در عين حال زرنگ و قوي بود. ايدههاي
خوبي در كارهاي فرهنگي داشت. با اين حال هميشه كارهايش را در گمنامي
انجام ميداد. دوست نداشت اسم او مطرح شود.
مدتي با چاپخانههاي اطراف ميدان بهارستان همكاري ميكرد. پوسترها
و برچسبهاي شهدا را چاپ ميكرد. زير بيشتر اين پوسترها به توصيهي او
نوشته بودند: جبههي فرهنگي، عليه تهاجم فرهنگي ـ گمنام.
رفاقت ما با هادي ادامه داشت. تا اينكه يك روز تماس گرفت. پشت تلفن
فرياد ميزد و گريه ميكرد! بعد هم خبر عروج ملكوتي سيد علي مصطفوي
را به من داد.
سال بعد همهي دوستان را جمع كرد و تالش نمود تا كتاب خاطرات سيد
علي مصطفوي چاپ شود. او همهي كارها را انجام ميداد اما ميگفت: راضي
نيستم اسمي از من به ميان آيد.
كتاب همسفرشهدا منتشر شد. بعد از سيد علي، هادي بسيار غمگين بود.
نزديكترين دوست خود را در مسجد از دست داده بود.
هادي بعد از پايان خدمت چندين كار مختلف را تجربه كرد و بعد از آن،راهي حوزهي علميه شد.
تابستان سال 1391 در نجف، گوشهي حرم حضرت علي 7 او را ديدم.
يك دشداشهي عربي پوشيده بود و همراه چند طلبهي ديگر مشغول مباحثه
بود. جلو رفتم و گفتم: هادي خودتي؟!
بلند شد و به سمت من آمد و همديگر را در آغوش گرفتيم. با تعجب
گفتم: اينجا چيكار ميكني؟
بدون مكث و با همان لبخند هميشگي گفت: اومدم اينجا برا شهادت!
خنديدم و به شوخي گفتم: برو بابا، جمع كن اين حرفا رو، در باغ رو بستند،
كليدش هم نيست! ديگه تموم شد. حرف شهادت رو نزن.
دو سال از آن قضيه گذشت. تا اينكه يكي ديگر از دوستان پيامكي براي
من فرستاد كه حالم را دگرگون كرد. او نوشته بود: »هادي ذوالفقاري، از شهر
سامرا به كاروان شهيدان پيوست.«
براي شهادت هادي گريه نكردم؛ چون خودش تأكيد داشت كه اشك را
فقط بايد در عزاي حضرت زهرا 3 ريخت. اما خيلي دربارهي او فكر كردم.
هادي چه كار كرد؟ از كجا به كجا رسيد؟ او چگونه مسير رسيدن به مقصد
را براي خودش هموار كرد؟
اينها سؤاالتي است كه ذهن من را بسيار به خودش درگير نمود. و براي
پاسخ به اين سؤاالت به دنبال خاطرات هادي رفتيم.
اما در اولين مصاحبه يکي از دوستان روحاني مطلبي گفت که تأييد اين
سخنان بود. او براي معرفي هادي ذوالفقاري گفت: وقتي انساني کارهايش را
براي خدا و پنهاني انجام دهد، خداوند در همين دنيا آن را آشکار ميکند.
هادي ذوالفقاري مصداق همين مطلب است. او گمنام فعاليت کرد و
مظلومانه شهيد شد. به همين دليل است که بعد از شهادت، شما از هادي
ذوالفقاري زياد شنيدهاي و بعد از اين بيشتر خواهي شنيد.
🍋ادامـه دارد....
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀 @Bedoonsemmat🎀
┗━━━━━━
꧁💖داستـان زنـدگی شهید ذوالفقاری💖꧂
#پسرک_فلافل_فروش📚
#قسمت_چهـارم🤗
روزگار جواني
پدر شهيد
در روستاهاي اطراف قوچان به دنيا آمدم. روزگار خانواده ما به سختي
ميگذشت.
هنوز چهار سال از عمر من نگذشته بود كه پدرم را از دست دادم. سختي
زندگي بسيار بيشتر شد. با برخي بستگان راهي تهران شديم.
يك بچه يتيم در آن روزگار چه ميكرد؟ چه كسي به او توجه داشت؟
زندگي من به سختي ميگذشت. چه روزها و شبها كه نه غذايي داشتم نه
جايي براي استراحت.
تا اينكه با ياري خدا كاري پيدا كردم. يكي از بستگان ما از علما بود. او از
من خواست همراه ايشان باشم و كارهايش را پيگيري كنم.
تا سنين جواني در تهران بودم و در خدمت ايشان فعاليت ميكردم. اين هم
كار خدا بود كه سرنوشت ما را با امور الهي گره زد.
فضاي معنوي خوبي در كار من حاكم بود. بيشتر كار من در مسجد و اين
مسائل بود.
بعد از مدتي به سراغ بافندگي رفتم. چند سال را در يك كارگاه بافندگي
گذراندم.
با پيروزي انقالب به روستاي خودمان برگشتم. با يكي از دختران خوبي كه
خانواده معرفي كردند ازدواج كردم و به تهران برگشتيم.
🍋ادامـه دارد....
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀 @Bedoonsemmat ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
السلام علیڪ یآ مولآی مهربانــ🌿
#سلامروزتونمعـطربہنآمامآمحسین"؏"💫
بھ امٻد خدا🌻
ماسرکوچکترینچیزها
ازدلمون
نمےتونیمبگذریم...
بعدآرزویِشهادتمےکنیم...
اگہتباهنیستپسچیہ؟!
°|• @Bedoonsemmat
••
زندگۍمثݪبادڪنڪہ
اگࢪ ࢪھاشنکنۍ
هیچۅقتنمۍفهمۍ
تاڪجامۍتونہاۅجبگیرھ:)
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چرالالشدن!!؟😐💔
۱۱ نفر آدم بزرگ رو توی فرانسه کشتن یک ماه تموم.....!!!!
اگه مال کشور دیگه بودن سلبریتی ها😏 تا حالا خودشون رو کشته بودن...💔
اما افغانستان....
این سکوت خیلی جالبه...‼️
این همه آدم کشته شدن و همه ی رسانه های غربی فقط سکوت کردن....
و باز هم سکوت...🥺
اما ما نمی گذاریم ک این درد با سکوت خفه شود!😎
#پخشواجب!!!!
@Bedoonsemmat
#تلنگر 💛🌸
میگم:آخه این مدل لباس؟
میگه:همه می پوشن
میگم:این جور حرف زدن؟
میگه:همه همینجوری حرف می زنن.
میگم:غیبت؟
میگه:همه می کنند!
✅تاوانِ گناهات رو چی؟
اونو فقط خودت پس میدی❗️
@Bedoonsemmat