لِذَتِعِشقبِههَمینحِسبِلاتَکلیفیاَست
لُطفِتُوشامِلحالَمبِشَوَدیانَشَوَد . .💔
اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللّهِالْحُسَیْن(ع)✋️
#اربعین
#ماه_صفر
#امام_حسین_ع
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
سه ساله های زمانه
زیر آتش و بمباران میمیرن...💔
#غزه
#یزید_زمانه_ات_را_بشناس
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
مطمئن باش هیچ چیز مثل
برخوردِ خوب روی آدم ها تاثیر نداره!
-شهیدابراهیمهادی-🌱
#تلنگرانـہ
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
*🚫 تلنگر
شهیدحسینمعزغلامی :
جدیگرفتهایمزندگیِدنیاییرا
وشوخیگرفتهایمقیامترا
کاشقبلازاینکهبیدارمانکنند،
بیدارشویم!
شادیروحشونیکصلواتسهمشما....)))🌿
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
قیمت ِ دلت ُ اینجـوری محـک بزن :
چقدر اشـتیاق داری کارهات تموم شـه
و با خـدا خلوت کنی؟
اگه دلت براتنها شـدن با خدا پـر میزنه؛
یعنی قیمتیـه!
#استادشجاعی
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
*امامصادق؏":
سخاوتنمدترینمردمکسیاستکه
جانومالخودراجوانمردانهدرراه
خداوندمتعالتقدیمنماید..!🌿′
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
ما بعد سینه زنی و روضه باهم حرف میزنیم و میخندیم و زندگی عادی خودمونو انجام میدیم و فرداهم انچه که شنیدیم فراموش میکنیم
این میشه که پنجاه سال جلسه میایم و همون ادم اول هستیم درحالی که اگه در هر جلسه یک تصمیم برای خودمون میگرفتیم هرچند کوچیک باشه وضع فرق میکنه:)
[آیتاللهجاودان]
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
YEKNET_IR_shoor_2_shahadat_hazrat_roghayeh_1400_nariman_panahi.mp3
3.49M
بابا کجایی؟
دیگه بریدم!
رفتی ...
یه روز خوش من ندیدم!
شور شهادت حضرت رقیه
پیشنهاد ویژه🌟
#شهادت_حضرت_رقیه(س)💔
نریمان پناهی🎙
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
YEKNET.IR - zamine - shahadat hazrat roghayeh 1401 - salahshoor.mp3
5.72M
تنهای تنهای تنهام بابا
کجایی ای همه دنیام بابا
اینم از آخرین مهمونیشون
الشام الشام الشام بابا
#رقیه
#امام_حسین
#شهادت_حضرت_رقیه(س)💔
مهدی سلحشور🎙
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 15 روز تا اربعین
کسی که سالها بر او بگذرد
و زیارت امام حسین(ع) نرود
راه ثواب را اشتباه رفته...
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🖤🏴
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام 💚
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک
@Beh_to_az_door_salam
#بهوقت_خودسازی
•⊹همیشهمیگفت🖐🏻-!
ڪارخاصینیازنیستبڪنیم
ڪافیهڪارهاۍروزمرهمونرو
بهخاطرخداانجامبدیم🙂
اگهتواینڪارزرنگباشۍ
شڪنڪنشهیدبعدۍتویۍ...-!
#شهیدهمت
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
هوالعشق
یک شماره بین ۱ تا ۱۸ انتخاب کنید
حال دلتون خوب شد منو دعا کنید
۱. digipostal.ir/cofa3zi
۲. digipostal.ir/cmdgvds
۳. digipostal.ir/cu961hs
۴. digipostal.ir/cabb62c
۵. digipostal.ir/c87kide
۶. digipostal.ir/ceiv42d
۷. digipostal.ir/csenas8
۸. digipostal.ir/cezkkiq
۹. digipostal.ir/c0enl2t
۱۰. digipostal.ir/ck0hv4j
۱۱. digipostal.ir/cfir815
۱۲. digipostal.ir/cjt5fhz
۱۳. digipostal.ir/cwbze98
۱۴. digipostal.ir/cwpcc6j
۱۵. digipostal.ir/cjarjqv
۱۶. digipostal.ir/cpexi3q
۱۷. digipostal.ir/cufmm0j
۱۸. digipostal.ir/c3fxydo
https://eitaa.com/basijkhandagh
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ ๛═ ꕥ⊱╮ღ꧂ღ
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
#تلنگــࢪانـھ
یِسریامهستنهمـھجورهآدمایِخوبین
اماادعایـےکـھدارنبـھعملشون
نمیخورهمتاسفانـھ..
میدونـےدمازیِچیزیویِکسـےمیزننو
دوسشدارناما...
رفتارشوناینونمیگـھ:)💔
#اهلباشیملطفا🙂✌️🏼
#ܝߺߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝߊܢߺ߭ܣ
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
در محـضر خُـــدا گنـاه نکنیم📗🖇
#برای_ترک_گناه_هیچ_وقت_دیر_نیست
#از_همین_الان_شروع_ڪن💥💪
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
عاشق حضرت رقیه بود💔
چند روز آخر اقامتش در دمشق،مڪرر
به زیارت حضرت رقیه میرفت🌹
شب آخر، چند ساعت قبل از آن انفجار هم به زیارت حضرت رقیه رفته بود
شاید هم حاجت بیست و چند سالهاش
را از دختر سه ساله امام حسین (علیه السلام)
گرفت در همان روزهای شهادت
حضرت رقیه، شهید شد🕊
🍃🌹شهید عماد_مغنیه🌹🍃
حضرت رقیه(س)
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
فرمانده درسایه💥
🔸عماد فایز مغنیه معروف به «حاج رضوان» از فرماندهان نظامی حزبالله لبنان بود.⚡️
سپهبد شهیدحاج قاسم سلیمانی در وصف شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان گفت: او شبیه ترین صفت به لحاظ شجاعت در صحنه جنگ به مالک اشتر داشت.🌺
🔸قدرت و ظرفیت وجودی انسان ها متفاوت است. برخی به اندازه ی یک نفر، بعضی به اندازه ی ۱۰ شخص و برخی دیگر به اندازه ی صدها تَن و یک جمعیت، قدرت و ظرفیت دارند و توان و ظرفیت وجودی عماد مغنیه بسیار بالا بود👌🍃
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت307 اینوببین، انگار سیزده بدره. مادر گفت: –فردا لاز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت307 اینوببین، انگار سیزده بدره. مادر گفت: –فردا لاز
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت308
–چرا؟
–دقیق معلوم نیست دکتر میگه شاید به خاطر تغذیه دوران بارداری باشه، آخه من اون موقع رعایت چیزی رو نمیکردم و همه چی میخوردم. گاهی سیگارم میکشیدم. شایدم به خاطر داروهایی که مصرف کردم باشه.
–چه داروهایی؟
–خب راستش یه بار تو دوران بارداری از روی عصبانیت یه ورق قرص رو یه جا خوردم. چند ساعت حالم بد بود و افتاده بودم تو خونه. تا این که کیارش امد و من رو به بیمارستان رسوند.
وقتی دکتر گفت سارنا ناشنواس امدم خونه و با گریه و زاری به مامان گفتم اونم قلبش گرفت و حالش بد شد. بعد که بردیمش بیمارستان و کمی حالش بهتر شد دکتر گفت، نزدیک به بیست در صد از ماهیچههای قلبش از کار افتاده و کلی بهش دارو و رژیم غذایی داد. دیگه نفس کشیدن براش سخت شده، تنگی نفس پیدا کرده.
آن لحظه فقط به آرش فکر کردم که با شنیدن این موضوع چقدر به هم ریخته است. خیلی دلم میخواست از حال او بدانم، ولی پرسیدنش جزء نبایدها بود. مژگان هم بیرحمانه حرفی از او نمیزد.
–اینارو برات تعریف کردم که خواستهام رو بهت بگم، مکث کوتاهی کرد و مظلومانه نگاهم کرد.
–باید ما رو ببخشی راحیل. شکستن دل تو...
نخواستم دیگر بشنوم. از این همه خودخواهیاش رنجیدم. حرفش را بریدم و گفتم:
–من کسی رو نفرین نکردم. انشاالله که هر دوشون حالشون خوب بشه. هر کس خودش بهتر میدونه چیکار کرده. از جایم بلند شدم.
–من باید برم.
او هم بلند شد و گفت:
–میای بیرون؟ مامان هم میخواد باهات حرف بزنه، توی ماشین نشسته، نتونست بیاد اینجا. گفت ازت خواهش کنم...
–میام.
دنبالش راه افتادم. چشمم دوباره به دختر ضعیفش افتاد، در آغوش مادرش نگاهم میکرد. چقدر نگاهش آشنا بود. چقدر حرف داشت. از این که در آینده نمیتوانست حرف بزند، دلم ریش شد. با حس ترحمی که در دلم ایجاد شده بود پرسیدم:
–چه رشتهایی درس خوندی؟
–مدیریت چطور؟
–واقعا؟
ایستاد و نگاهم کرد.
–منظورت چیه؟
–هیچی، به نظرم کسی که مدیریت خونده، حداقل باید بتونه رفتار و احساسات خودش رو اول مدیریت کنه.
بی تفاوت گفت:
–چهربطی داره؟ اگه منظورت اون قضیه حسادته، من گاهی خیلی باهاش کلنجار میرم ولی نمیشه، یعنی وقتی یه بار میشه دفعه بعد دوباره...
–تاحالا با روان نویس نوشتی؟ از اینا که جوهر میریزن توش.
دوباره به طرف در خروج راه افتاد.
–فکر نکنم، چطور؟
–مامانم یدونه داشت. وقتی چند ماه ازش استفاده نمیکرد جوهرش خشک میشد، دیگه نمینوشت. به نظرم رفتارامونم همینطوری هستن. وقتی یه مدت کنارشون بزاریم خشک میشن. فرقی نمیکنه رفتار خوب باشه یا بد. هر رفثاری رو وقتی زیاد انجام بدیم مثل همون روان نویس روان میشه. پوزخندی زد و گفت:
–راحیل ول کن، من امدم اینجا که فقط ازت بخوام من رو ببخشی، یکی تو خونه هست که از این جور حرفها بزنه، همون برامون بسه.
ناخواسته پرسیدم:
–اون ازت خواست که بیایی؟
در جوابم فقط به قدمهایش کمی سرعت داد.
همین که نزدیک ماشین رسیدیم، فریدون از ماشین پیاده شد و لبخند ترسناکی تحویلم داد.
بی اختیار یک قدم عقب رفتم و با لکنت گفتم:
–این... اینجا... چیکار میکنه؟
مژگان به طرفم چرخید و گفت:
–داداشمه دیگه، اون دانشگاه رو بلد بود، ما رو آورد.
قبل از آن که حرفی بزنم کمیل روبرویم ظاهر شد و با جذبهی خاص خودش، بی توجه به مژگان گفت:
–راحیل خانم بفرمایید بریم. خیلی وقته اینجا منتظرتون هستم.
مات مانده بودم. نگاهش پر از سوال بود. جدیت و اخمی که بین ابروهایش جا خوش کرده بود مرا به خود آورد.
بدون این که از مژگان خداحافظی کنم همراه کمیل به طرف ماشینش رفتم. کمیل در عقب ماشین را برایم باز کرد.موقع سوار شدن دیدم که هر سهی آنها به ما چشم دوختهاند.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...