eitaa logo
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
460 دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
17.9هزار ویدیو
146 فایل
🌸 ظـ‌ه‍وࢪ بسیاࢪ نزدیک استــ :( @Beh_to_az_door_salam مدیر اصلی @Asmahasani12
مشاهده در ایتا
دانلود
اینکه کسی بیکاری رو با چت کردن با پر کنه یعنی هنوز ایمانش لنگه ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @khoodayaaa
💡 ⚠️اگر دو تا در فضايي باشند که سومي نتواند وارد بشود ، بدانيد نفر سومي که وارد مي شود است😥 💠 بر اساس اين معيار خيلي ها فکر ميکنند که در اتاقي برويم و در را ببنديم🚪 ولي متناسب با مسائل روز خيلي از تلفنها و پيامک ها ☎️ خيلي از چــــ📵ــــت ها ، اين ها همان خلوت با است ☝️ ملاکش جايي است که نفر سومي نتواند بيايد . مي گويد : من پيام مي دهم و طرف را هم نديده ام! آيا اين هايي که مي دهيد حاضر هستيد کس ديگري آنرا ببيند❔ 😐 حاضر هستيد ديگري هم بخواند 🤔⁉️ اگر نه معلوم است که اين همان مصداق کردن با نامحرم است . .. 🌀ابتدا از یه ساده شروع میشه 📲⇦ بعد کم کم و علايق قلبي بوجود مي آيد👫 و بعد نديده همديگر مي شوید😳 و همين جاست که👇 💥ولا تتبعوا خطوات الشيطان : گـــــام هاي را دنبال نکنيد . شيطان قدم به قــــــــــ🚶🚶ـدم جلو مي آيد .. يکدفعه انسان را در چاله نمي اندازد..😐 دانـه مي پاشد . بعد در آخر طرف مي فهمد که در چه #%سرازيـــــري افتاده است و متوجه نشده است 😓 شیطان برای هر کسی شیوه ای دارد به ایمانمون نشیم 😔 لبه ی امکان سقــ↯ـــوط زیاده 🔔 ✅مجاهد‌در‌فضای‌مجازی‌باشیم اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @khoodayaaa
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌کلیپ مهم☺️ 💥چرا دست دادن به حرام است؟!!!🤔 ارزش زن🌟 نشر دهید🚨 😎خودسازی+دینداریِ لذت بخش✌🏻. 🍃🌸🌺🌸🍃 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @khoodayaaa
‌❤ بر امام زمانم [‌ممنون که با دقت مطالعہ میکنید🌸] دوست داشتن امام زمان و منتظر بودنمون گوش فلک رو کر کرده ‌همــــه مدعی هستیم عاشق امام زمانیم ‌کافیه بیاد، اون وقت که همه گناهامون رو یه شبه میبوسیم میزاریم کنار ‌آرزو داریم زمان امام حسین بودیم تا شمر و یزید رو فلان فلان میکردیم ‌امـا حسین زمان ما باید تنها باشه ! ‌آخه میدونی با این حسین بودن به شعار و ادعا نیــــــــست ؛ به عمله ۞⇦‌باید کار کنی رو خودت ۞⇦‌سختی بکشی ۞⇦‌رو نفست پا بزاری ‌. اما نمازهامون به درد جرز دیوارم نمیخوره✗ ‌آخر وقت ؛ ‌اگه حسش بود ؛ ‌چهار تا جمله میگیم و میریم سراغ گوشی ؛ 👈🏻‌انگار دارن سر نماز جونمون رو میگیرن ‌بعضیامون هم که واویلا...کلا اهل نیستیم ‌همون نمازی که امام حسین برای زنده نگه داشتنش تکه تکه شد (😞) ‌. اما حاضر نیستیم از تفریح و شکم و لباس خودمون بزنیم ؛ ‌دست یه نیازمند رو یواشکی و بی ریا بگیریم ‌اگرم بگیریم طوری تو بوق میکنیم که تمام عالم و آدم بفهمه ‌همیشه پول خوردامون سهم صندق صدقاته ‌اما تو پیجمون ملت رو خفه میکنیم با عکس کودکان کار و فقر ‌. اما ✗چشمون دنبال نامحرم تو جامعه و فضای مجازی میچرخه ✗‌غیرت رو گذاشتیم کنار ✗‌ناموسمون رو عمومی و بیت المال کردیم ‌نوبت حجاب که میرسه همه روشن فکر میشیم و میگیم:حجاب باید اختیاری باشه ‌. اما ✗بد اخلاق و بد دهنیم ‌چه مذهبی مون چه غیر مذهبی ‌کافیه یکی بگه بالا چشمت ابرو اون وقته که دین خدا و اخلاق رو میزاریم کنار و کثیف ترین فحش ها به دهنمون میاد ‌از یه طرف لایک میکنیم ‌از اون طرف با لایک و دنبال کردن پیج های زن های لخت و خراب به میکنیم ‌پست های رو لایک میکنیم ‌اما عکس پروفایلمون بد حجابه یا سرلخت ‌. ‌عاشق امام زمانیم اما 👈🏻خیانت میکنیم، 👈🏻دروغ میگیم، 👈🏻 الناس میکنیم، 👈🏻به هم رحم نمیکنیم ❌‌اصلا سمت امر به معروف و نهی از منکر نمیریم ‌آخه حاشیه امنمون خدایی نکرده به خطر می افته ‌امر به معروفی که این روزا اسمش شده ‌فضولی، دخالت، جانماز آب کشیدن، قضاوت کردن ‌. اما با پست های پیجمون ‌با چت کردن با نامحرم و فالو پیج و کانال های رکیک به صورتش سیلی میزنیم ‌ 🔰🔰 تعـــارف کـــــه نـــداریم ‌عشقمون ، عشق نیست به خدا زشته که تنها باشه ‌برای و اینکه دلش رو نشکونیم که خدایی نکرده باهامون کات نکنه چه ها که نکردیم ‌اما نوبت که میرسه . . . تا ما برگردیم ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @khoodayaaa
‌❤ بر امام زمانم [‌ممنون که با دقت مطالعہ میکنید🌸] دوست داشتن امام زمان و منتظر بودنمون گوش فلک رو کر کرده ‌همــــه مدعی هستیم عاشق امام زمانیم ‌کافیه بیاد، اون وقت که همه گناهامون رو یه شبه میبوسیم میزاریم کنار ‌آرزو داریم زمان امام حسین بودیم تا شمر و یزید رو فلان فلان میکردیم ‌امـا حسین زمان ما باید تنها باشه ! ‌آخه میدونی با این حسین بودن به شعار و ادعا نیــــــــست ؛ به عمله ۞⇦‌باید کار کنی رو خودت ۞⇦‌سختی بکشی ۞⇦‌رو نفست پا بزاری ‌. اما نمازهامون به درد جرز دیوارم نمیخوره✗ ‌آخر وقت ؛ ‌اگه حسش بود ؛ ‌چهار تا جمله میگیم و میریم سراغ گوشی ؛ 👈🏻‌انگار دارن سر نماز جونمون رو میگیرن ‌بعضیامون هم که واویلا...کلا اهل نیستیم ‌همون نمازی که امام حسین برای زنده نگه داشتنش تکه تکه شد (😞) ‌. اما حاضر نیستیم از تفریح و شکم و لباس خودمون بزنیم ؛ ‌دست یه نیازمند رو یواشکی و بی ریا بگیریم ‌اگرم بگیریم طوری تو بوق میکنیم که تمام عالم و آدم بفهمه ‌همیشه پول خوردامون سهم صندق صدقاته ‌اما تو پیجمون ملت رو خفه میکنیم با عکس کودکان کار و فقر ‌. اما ✗چشمون دنبال نامحرم تو جامعه و فضای مجازی میچرخه ✗‌غیرت رو گذاشتیم کنار ✗‌ناموسمون رو عمومی و بیت المال کردیم ‌نوبت حجاب که میرسه همه روشن فکر میشیم و میگیم:حجاب باید اختیاری باشه ‌. اما ✗بد اخلاق و بد دهنیم ‌چه مذهبی مون چه غیر مذهبی ‌کافیه یکی بگه بالا چشمت ابرو اون وقته که دین خدا و اخلاق رو میزاریم کنار و کثیف ترین فحش ها به دهنمون میاد ‌از یه طرف لایک میکنیم ‌از اون طرف با لایک و دنبال کردن پیج های زن های لخت و خراب به میکنیم ‌پست های رو لایک میکنیم ‌اما عکس پروفایلمون بد حجابه یا سرلخت ‌. ‌عاشق امام زمانیم اما 👈🏻خیانت میکنیم، 👈🏻دروغ میگیم، 👈🏻 الناس میکنیم، 👈🏻به هم رحم نمیکنیم ❌‌اصلا سمت امر به معروف و نهی از منکر نمیریم ‌آخه حاشیه امنمون خدایی نکرده به خطر می افته ‌امر به معروفی که این روزا اسمش شده ‌فضولی، دخالت، جانماز آب کشیدن، قضاوت کردن ‌. اما با پست های پیجمون ‌با چت کردن با نامحرم و فالو پیج و کانال های رکیک به صورتش سیلی میزنیم ‌ تعـــارف کـــــه نـــداریم ‌عشقمون ، عشق نیست به خدا زشته که تنها باشه ‌برای و اینکه دلش رو نشکونیم که خدایی نکرده باهامون کات نکنه چه ها که نکردیم ‌اما نوبت که میرسه . . . تا ما برگردیم
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چت با نامحرم دوستی با 🤔 چرا ارتباط با نامحرم حرامه؟؟ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @khoodayaaa
⚠️ خدایا...❣ ♻️هر چندوقٺ یکباربہ من یادآورے ڪن ❌نامحرم، اسٺ.... 🔥چہ در دنیاے حقیقے... 🔥چہ در دنیاے ... ✅یادمان بینداز فاطمه(س) را، 💫ڪہ از نابینا رو مےپوشاند... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @khoodayaaa
⋞ضـرر رابــطـه بــرادر و خـواهـر مـجازی⋟ 👎🏼بعد از مثلا عشق مجازی میرسیم به خواهر و برادر مجازی! این اوقات اخیر درمورد حجاب هم اتفاق افتاده که وقتی قرآن می‌گه 😕برادر دینی پس یعنی برادرمه دیگه! پس محرم من میشه:/ پس نیازی نیس سخت بگیریم. 📖بله درسته، ولی این حرف قرآن و خدا به صلح و دوستی بین مومنان مربوط میشه و دلیل نمیشه پس برادر دینی من که برادر خونی و روحی من باشه! حالا این برادر و خواهر بودن توی دنیای مجازی بازم 💥 به حساب میاد! میای باهاش چت میکنی، داداشم داداشم خطاب میکنی! وابسته میشی! آلوده به 🔥گناه میشی! صحبت کردن با نامحرم برات عادی میشه! گناه برات عادی میشه! میری سمت پسرای دیگه و به قول خودت داداش دیگه و صد در صد رل و رل بازی! روحت آسیب میبینه! تمرکز نداری! خیلی از درجه روح و معنویاتت رو از دست میدی! 📛به چه قیمت؟ ارزشش رو داره؟ چه سودی قراره کنین؟ صرفا بگیم فقط برای مباحث و خیلی رسمی هم صحبت میکنین ولی بازم همون وابستگی بی‌حد و مرز ادامه داره و آسیب‌های خودش رو.‌هم پسره صدمه میبینه هم شما:/ 💯ڪپے‌⁉️🔚بہ‌ شرط نیت و صلوات برای تعجیل در ظہوࢪ🌤✔️ ╭✾࿐༅•••☀️🌸🦋•••༅࿐✾╮ 🕋الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻 ╰✾࿐༅•••☀️🌸🦋•••༅࿐✾╯ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @khoodayaaa
✍️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد... 🔸نویسنده: فاطمه ولی نژاد ╭┅──┅❅❁❅┅──┅╮ 🌻🕊
‏نگاه به را کنترل کن؛ تا نگاه خدا روزیت بشه..!♥️✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌