#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت(ره):
✍سوز سرما، دانههای ریز برف را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد.روی سنگفرشهای صحن، لایۀ نازک یخ نشسته بود. خواستیم برویم حرم.گفتند: «حرم را بستهاند و فقط صحن باز است.»
آقا که شنید، گفت: «حرم را بستهاند؛ درِ عبادت را که نبستهاند!» همانجا در ایوان صحن، توی سرما نشست. دعا و نمازش در حرم دو ساعت طول میکشید.همان دو ساعت را توی سرما نشست.
📚 به شیوه باران، ص ٣٨
موکب اربعین شهدای شهرستان بهشهر
@behshahr_arbaeen
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت(ره):
✍با احمد رفیق بودیم؛ اما چندسالی بود که بهخاطر یک اختلاف مالی، میانۀمان شکرآب شده بود. هر کدام حق را به خودمان میدادیم. گرۀ دعوا که کور شد، برای قضاوت رفتیم پیش آقای بهجت. اول احمد حرفهایش را زد، بعد هم من از سیر تا پیاز ماجرا را گفتم. این میان، احمد برای کاری از اتاق بیرون رفت. حرفهای من که تمام شد، آقا همانجور که سرش پایین بود، با لبخند گفت: «خُب حالا من گوش کدامتان را بکشم؟»
بعد رو کرد به جای خالی احمد... چهرهاش از ناراحتی تغییر کرد. قطرههای درشت عرق نشست روی پیشانیاش... انگار که اتفاق خیلی بدی افتاده باشد، یا حرف خیلی بدی زده باشد... با ناراحتی گفت: «ایشان نیستند؟! نمیدانستم؛ و گر نه این جمله را در غیاب او نمیگفتم.»
📚 به شیوه باران، ص٣٣
موکب اربعین شهدای شهرستان بهشهر
@behshahr_arbaeen