🚫 #غیبت_ممتوع
•توی ماشین نشسته بودیم و در راه
مأموریت بــه جنوب کشور مـــعمولا
از هر دری صحبت به میـان می آمد.
به محض این که بوی غیبت از حرف
کسی می آمد، محمود به صــورت
ناگهانی مــی پرید وسط حــرف ها و
طوری که انگار اتفاق خطرناکی در
حال وقوع باشد میگفت:
•آقایان ساکت ؛ یک لـــحظه ساکت !
بعد همــه ساکت می شدند تا ببینند
موضوع چیست و چه اتفاقی قـــرار
است بیفتد. می خندید و با آن لهجه
شیـــرین ساروی اش می گفت:
• یِه تا صَلِوات بَرِسِنین !! همه صلوات
می فرستادند و غیبتی صورت نمیگرفت...
📒 : کتاب شهیـــد عزیـــز
"مجموعه خاطرات شهید رادمهر"
به روایت هـــمرزم شهیـــد.
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
موکب اربعین شهدای شهرستان بهشهر
@behshahr_arbaeen