eitaa logo
بیــت الشُھــــداء...
452 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
604 ویدیو
55 فایل
"بســم رب الشهـــدا" #شهـادت . . .💚 نهـایتِ آمالِ عارفانِ حقیقی است وچہ ڪسی ، عارف تر از #شهـید ڪپی باذڪر یڪ صلوات @f_shahideh
مشاهده در ایتا
دانلود
#القصه پُر کـار... 🍃 @Beitolshohada
#القصه #جای_پای_باران 🍃 @Beitolshohada
والسـابـقون بدجوری ترسیده بودیم. به حالت آماده باش كامل قرار گرفتیم. اگر دشمن ما را میدید، كارمان تمام بود؛ یا كشته میشدیم و یا اسیر كه در آن صورت چون نیروی اطلاعاتی بودیم عاقبت بدی در انتظارمان بود. تعدادمان كم بود. احساس كردیم وسط نیروهای دشمن گیر افتاده‌ایم و دیگر راه فرار نداریم. چاره‌ای نبود. باید میپریدیم آن طرف نهر، پشت نخل‌ها. از روی نهر كه عبور كردیم ناگهان خشكمان زد! آنها با تسلط كامل، ما را دیده بودند‌. جلو آمدند و یكی یكی ما را در آغوش كشیدند. آقا هم وسط ایستاده بود، با همه گرم گرفت و روبوسی كرد. شناساییشان تمام شده بود و داشتند برمیگشتند. با دیدن آقا در خط دشمن، هم روحیه گرفتیم و هم شرمنده شدیم! برگرفته از کتاب خاطرات سبز ص136 🍃 @Beitolshohada
#القصه #جای_پای_باران 🍃 @Beitolshohada
التـماس عاشقـانـه گله كردیم كاش مثل اوایل جنگ، در جبهه حضور پیدا میكرد و باعث دلگرمی بچه‌ها میشد. خودش هم دلتنگ شده بود. امام سفر او به استان‌های خوزستان، ایلام، كرمانشاه، كردستان و آذربایجان را حرام اعلام كرده‌بود! میگفت: باز هم میروم و به ایشان التماس میكنم. حجت‌الاسلام ذوالنور برگرفته از کتاب پرتوی از خورشید ص157 🍃 @Beitolshohada
#القصه #جای_پای_باران 🍃 @Beitolshohada
عشـق و تکلیف ناراحت بود. از نگاه غمبارش می شد این را فهمید. درد دلش باز شده بود. نیمه های شب، قدم می زد و زیر لب نجوا می كرد. غصه می خورد. با این حال، روی حرف امام حرفی بزند. امام دوست نداشت به او آسیبی برسد. ... زود خودم را رساندم خط. شاد و سرحال بود. بین رزمنده ها كه قرار می گرفت انگار تمام دنیا را به او داده اند. بالاخره امام راضی شده بود كه ایشان به جبهه برگردد. سردار مرتضی قربانی برگرفته از کتاب شمیم خاطره ها ص۸۰ 🍃 @Beitolshohada
#القصه #جای_پای_باران 🍃 @Beitolshohada
رفـتار علـوی هم از موفقیت عملیات والفجر ۱۰ خوشحال بودیم هم از حضور آقا در قرارگاه. موقع ناهار، بچه ها كمی بیشتر از حدّ معمول، تدارك دیدند تا به نوعی شادی خود را ابراز كنند. آقا با دیدن غذا كمی مكث كرد. شما خیلی از جسمتان كار می كشید و بیشتر از اینها به انرژی نیاز دارید ولی آیا بقیه نیروها هم چنین غذایی در اختیار دارند؟ برای من همان غذای سربازی را بیاورید. نباید كسی احساس كند من كه رئیس جمهور هستم، با بقیه تفاوت دارم... بعد هم درباره حفاظت از بیت المال، توصیه هایی فرمودند. شـــ❤️ــهید نورعلی شوشتری برگرفته از کتاب در سایه خورشید ص۵۵ 🍃 @Beitolshohada
#القصه #جای_پای_باران 🍃 @Beitolshohada
#القصه #جای_پای_باران 🍃 @Beitolshohada
مراقبت بـر ارزشهـا خیلی جدی به راننده گفت: بایست! كمی ناراحت به نظر میرسید. بلافاصله رو به من كرد و فرمود: از ماشین دومی به بعد یا به اهواز برمیگردند و یا اگر قصد آمدن دارند، خودشان تنهایی بیایند. چه دلیلی دارد پشت سر ما راه بیفتند؟ وقتی من كه رئیس جمهور هستم با یك كاروان ماشین حركت كنم، دیگران سرمشق میگیرند و این كار، رسم میشود. برای من دو محافظ در یك یا دو ماشین، كافی است. شـ❤️ـهید نورعلی شوشتری برگرفته از کتاب در سایه خورشید ص۸۹ 🍃 @Beitolshohada