eitaa logo
بیت الـزهـرا (س) مرکزی تهران
357 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
41 فایل
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ۳۶/نور در خانه ‏هايى كه خدا رخصت داده كه آن ها رفعت‏ يابد و نامش در آن ها ياد شود در آن ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می کنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
ظهر روز یازدهم - به حسب احتمالات و گزارشات تاریخی، دفن اجساد سپاه کوفه تا اذان ظهر صورت می‌گیرد و سپس، پیکر بهترین خلق خدا روی زمین می‌ماند و کاروان اسرا و مخدّراتِ پرده نشین، در همین ساعات راهی می‌شود. و همه‌کاره‌ی این کاروان زینب سلام‌الله‌علیها‌ بود؛ همانی که در این روزها نائب امام و همچنین حافظ امام بوده است. همانی که محزون و مغموم مطلق است و به همان‌سان، تسلی‌خاطرِ باقی‌مانده حرم رسول خداست. همانی که برادر از دست داده و منکسر است، اما در برابر حرامیان، فاتح است و کامیاب. همانی که اگر سر خم کرده بود و مغلوب غم برادر شده بود، امروز نه اثری از دین خدا بود و نه اسمی از خون خدا. همانی که به‌سان امام، عالم و غالب بود، که اگر نبود در ظرف امامت نمی‌گنجید، حتی برای لحظه و آنی. اما هر چه که شود، زینب زن است؛ جایی و لحظه‌ای غم در دلش غالب می‌گردد و دوست دارد با مادرش درد و دل کند، حکایت کند که چه بر سر بهترینِ فرزندان آدم آوردند. حکایت کند که صبح چه‌شد. ظهر چه‌شد. که غروب خورشیدِ معرفتِ بر حسین، چگونه بود. و مادر نیز برایش بگوید که من همه را در کنارت بودم، صبح و ظهر را. هر چه را که دیدی و حس کردی، حس کردم. اما در این ماجرا مادر دست بالا را دارد. چراکه در شمارِ دقایق آخر، مادر بود و زینب نبود؛ نه این‌که نخواهد باشد، که اگر امر برادر نبود یا خنجر را از او جدا می‌کرد یا خود کنار برادر جان می‌داد. ولی زینب ماند. ماند که تاب بیاورد و خبر حسینش را در همه عالم ببرد. که عالم را از این داغ پر کند. - سلامٌ علی قلب زینب الصبور...
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ورود رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی(ره) در مراسم عزاداری در شب شهادت امام سجاد علیه‌السلام. ۱۴۰۳/۴/۲۷ 🏴 🔹️صفحه ویژه حسینیه امام خمینی(ره) 💻 khl.ink/hoseineiemamkhomeini
هدایت شده از ریحانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 عزت مجاهدانه و یک جهاد بزرگ 📝 رهبر انقلاب: زینب (س) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه؛ به یک جهاد بزرگ... 🖥 @khamenei_reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 برگزاری مراسم عزاداری یازدهم ماه محرم بیت الزهرا(س) مرکزی بندرعباس https://eitaa.com/Beitozahra_markazitehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️شب دوازدهم محرم 🌹محرم شهدایی هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد او ماند که در کنار زینب باشد سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست تدبیر خدا بود که در تب باشد 🟥به بچه هاتون یاد بدید حسین سلام الله علیه از بی یاری شهید شد... نه از بی آبی ... سلام الله علیه ✍سرباز و فدایی ولایت : سیاه سرانی کجور 🇮🇷کانال روایت امیدآفرین https://eitaa.com/saeidsaranikojor
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠 پنجره | امشب؛ وقتی رهبر انقلاب چفیه خود را به یکی از عزاداران مراسم شب دوازدهم محرم اهدا کردند 🏴 🔹️صفحه ویژه حسینیه امام خمینی(ره) 💻 khl.ink/hoseineiemamkhomeini
هدایت شده از KHAMENEI.IR
✏️ رهبر انقلاب: امام سجاد به تعلیم و تغییر اخلاق در جامعه اسلامی کمر بست. طبق تحلیل امام سجاد(ع)، بخش مهمّی از مشکلات اساسی دنیای اسلام ناشی از انحطاط و فساد اخلاق مردم بود. اگر مردم از اخلاق اسلامی برخوردار بودند، یزید و ابن‌زیاد و عمر سعد و دیگران نمیتوانستند آن فاجعه را بیافرینند. ۱۳۷۲/۴/۲۳ 📥 نسخه قابل چاپ 🏴 🔹️صفحه ویژه حسینیه امام خمینی(ره) 💻 khl.ink/hoseineiemamkhomeini
هدایت شده از فارسی
*«خاطره‌ی دکتر عبدالحسین زرین کوب از روز عاشورا»* روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد : ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم . خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند . همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار . می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند . پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ گفت : سؤالی داشتم گفتم : بفرما پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم : خب بله ، صددرصد گفت : ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟ گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟ گفت : یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال . حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد . متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟ گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم . چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود . متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم . بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم . گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ، آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند. منبع: کشکول برهانی
هدایت شده از فریبا انیسی
🇮🇷🌷🏴 ✔️برش_کتاب *آتش شب عاشورا* ✔️راوی: سید عباس حسینی معینی متولد ۱۳۰۰ ✔️ساختمان «شیر و خورشید» در خیابان پهلوی نزدیک خانه‌مان بود. کفش‌ها را پشت در بالای ایوان خانه گذاشتم و پابرهنه رفتم سمت آنجا. می‌خواستم پدرم متوجه غیبتم نشود. وقتی رسیدم مأمور با چوب جمعیت را هل می‌داد عقب. از لابه لای آدمها دیدم قالی‌های پشمی روی خاک‌ها پهن شده. ده دوازده تا میز چوبی دور تا دور چیدند. خرما نخود و کشمش و شیرینی روی میز گذاشتند. افراد سرشناس همراه همسران‌شان مهمان‌های ویژه جشن بودند. مطرب آوردند تا شب عاشورا برقصد. بوی شراب فضا را پر کرده بود. مأمورها عمامه‌ها را برداشتند و ریش پیرمردها را تراشیدند. لباس‌های کوتاه هم آوردند و تنشان کردند. کسی جرئت حرف زدن نداشت؛ اگر کسی صدایش در می‌آمد با کتک ساکتش می‌کردند. برنامه بعدی کوتاه کردن موی زن‌ها بود که پاکروان با درشکه آمد. بعضی نجس روان صدایش می‌کردند. درشکه در حال دور زدن به فانوس روی میز خورد و فانوس افتاد. نفتش روی قالی ریخت و شعله آتش بیشتر شد. حتی قالیچه‌ای که بالای میز گذاشته بودند هم آتش گرفت. مراسم به هم ریخت سقف ساختمان شیر و خورشید که از چوب سپیدار بود هم در شعله‌های آتش سوخت. ماشین آب پاش در کوچه‌های خاکی گیر افتاده بود. آتش به اطراف زبانه می‌کشید و می‌سوخت. ترسیده بودم. مثل تیر از معرکه گریختم و به خانه آمدم و داد زدم: «سوخت! سوخت!» عموی پدرم پرسید: «چی سوخت؟» نفسم بالا نمی‌آمد به سختی گفتم: «همه میز و صندلی‌های شیر و خورشید توی آتیش سوخت.» همه خدا را شکر کردند. بعد از آتش سوزی بعضی هیئتی‌ها پرچم برداشتند و رفتند به صحن سقاخانه! ✔️ تولید شده در دفتر «تاریخ‌ شفاهی سبزوار» https://eitaa.com/Anisqods
هدایت شده از قِب راق
چاهی که انسان در خودش حفر می‌کند، در چهلمین روز به چشمه‌ی حکمت می‌رسد. از عاشورا، چهل روز بر حسین علیه‌السلام و زیارت و محبتش مداومت کنید، روز اربعین به آب می‌رسید؛ اربعین روزِ مُزد است! | آیت‌الله حائری شیرازی رحمت‌الله‌علیه | @BisimchiMedia
‌ دنبال كشف راه فرارى به هر جهت راهى به غير عشق ندارى به هر جهت وقتى كه قبله گم بشود راه چاره چيست؟ بايد به مهر سر بگذارى به هر جهت آواز عشق مى‌رسد از هر جهت به گوش وقتى كه گوش جان بسپارى به هر جهت یا دل به دست های کویری گره مزن یا بایدت چو ابر بباری به هر جهت پاینده باد عاشقِ همواره در مسیر ما مانده‌ایم، عاقل و بارى به هر جهت - سیدتقی سیدی
💌 امام خمینی (ره) : اين روضه خوانی‎ها اين ملت شما راحفظ كرده، اين روضه خوانی ها و مصيبت و گريه است كه كشور شما را حفظ كرده است. 📚 صحیفه نور، جلد ۸ صفحه ۵۲۸ 💌 امام خمینی ( ره ) «ما ملتی هستیم که با همین گریه‌ها یک قدرت ۲۵۰۰ ساله را از بین بردیم ...» 📚 صحیفه نور جلد ۱۶ صفحه ۲۱۰ 🌙 خیمه ی مجازی بیت الزهرا (س) مرکزی تهران ✨ قرائت قرآن ✨ قرائت دعای عهد ✨ قرائت زیارت پرفیض عاشورا ✨ قرائت صلوات خاصه 🔰 علاقمندان جهت شرکت در خیمه ی مجازی بیت الزهرا (س) واستفاده از این مراسم معنوی می توانند ساعت ۶ صبح از طریق لینک زیر در فضای اسکای روم وارد شوند 👇 https://www.skyroom.online/ch/bshat1401/mojtamehshajarehschool.org
🌙 به رسم هر روز خیمه ی مجازی بیت الزهرا (س) مرکزی تهران ✨ قرائت صفحه ۱۰۲ قرآن کریم ✨ قرائت دعای عهد ✨ قرائت زیارت پرفیض عاشورا ✨ قرائت صلوات خاصه ۲۸ تیر ۱۴۰۳ مصادف با ۱۲ محرم الحرام ۱۴۴۶ https://eitaa.com/Beitozahra_markazitehran
🔸 کلاسِ اخلاق در جهاد تبیین مدرس حجت الاسلام حسینی نسب پنج شنبه ۱۴۰۳/۴/۲۸ در بیت الزهرا (س) مرکزی تهران برگزار خواهد شد . ✨ علاقمندان جهت شرکت در کلاس فوق ساعت ۷ الی ۸ صبح از طریق لینک زیر در فضای اسکای روم وارد شوند 👇 https://www.skyroom.online/ch/bshat1401/mojtamehshajarehschool.org https://eitaa.com/Beitozahra_markazitehran
✨ به رسم بیش از ده ساله ی پنج شنبه ها زنده خوانی قرآن کریم (جزء خوانی) ساعت ۸ الی ۹ صبح در بیت الزهرا (س) مرکزی تهران برگزار خواهد شد. 🌐 مجتمع فـرهنگی آمـوزشی و اردویـی امور خـانواده بیت الـزهـرا (س) مـرکـزی تهران https://eitaa.com/Beitozahra_markazitehran
✨ به رسم بیش از ده ساله یِ پنج شنبه ها زنده خوانی قرآن کریم (جزء خوانی) در بیت الزهرا (س) مرکزی تهران / ۲۸ تیر ۱۴۰۳ 🌐 مجتمع فـرهنگی آمـوزشی و اردویـی امور خـانواده بیت الـزهـرا (س) مـرکـزی تهران https://eitaa.com/Beitozahra_markazitehran