eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
126.9هزار عکس
141.1هزار ویدیو
217 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادب از چهره ی این شهید میباره... به قول حاج قاسم، تا کسی شهید نباشه، شهید نمیشه... 🌹شادی روحش 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر امام روح الله علی را روی دوششان سوار می کردند. بارها می شد که من وارد اتاق می شدم به طوری که امام نمی دیدند، می دیدم که امام به زانو، روی زمین نشسته اند و پسرم علی روی دوششان سوار است و با امام دارد بازی می کند امام با بچه ها بسیار مهربان بودند و محبت داشتند 🎤 راوی : زهرا مصطفوی 📚برداشت هایی از سیره امام خمینی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
همیشه روی لبش لبخند بود،نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت. اما هادی مصداق همان حدیثی بود که میفرمایند: مومن شادی هایش در چهره است و حزن و اندوهش در درونش میباشد. همه ی رفقای ما اورا به همین خصلت میشناختند. اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود،چهره ای بود که با لبخند آراسته شده بود. از طرفی هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود. رفاقت با او هیچکس را خسته نمیکرد. در این شوخی ها دقت میکرد که هیچ گناهی از او سر نزند.!! 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* مصطفی به علت هوش زیاد و علاقه ای که به درس خواندن داشت ، از هم سن و سال هایش زودتر وارد مدرسه شد. قاری قرآن و مداح بود صدای خوبی داشت.همیشه می‌گفت : دعا کنید من سرباز امام زمان باشم. تمام نیازها و حتی هزینه تحصیلش را خودش فراهم می‌کرد. از خانواده کمک نمی خواست. به کالای ایرانی اهمیت می‌داد. در ظرف خارجی غذا نمی خورد. وقتی در یک لیوان فرانسوی برایش آب یا شربت می‌بردند حتی اگر بسیار تشنه بود نمی نوشید. راوی : مادر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
test_5890865727447004037.mp3
5.46M
دل و دین و دنیامی ... 🎤مهدی حسینی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یڪ جواڹ با هزار شور و شعور روز آخر ولے " زهیر " شده زیر تابوت ، مادرش میگفت : پسرم عاقبت بخیر شده... 🌷شهید 🌷 🔹از لشکر پرافتخار ✨🌙 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
از دانشگاه اومد خونه ‌خیلی خسته بود. پرسیدم چی شده؟! خندید و گفت: تهران ماشین سوار شدم که بیام قم. راننده وسط اتوبان صدای موسیقیشو برد بالا. ‌تحمل کردم و چیزی نگفتم تاینکه دیگه صدای ‌زن رو داشت پخش میکرد! منم با‌ اینکه وسط بیابون بودم گفتم یا‌ کمش کن یا من پیاده میشم!؟ اونم نامردی نکرد و زد کنار منم کم نیاوردم و پیاده شدم! شهید محمد مهدی لطفی نیاسر🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊 شهید حسین پورچشم تیزبین جبهه مقاومت بود که آرزوی رجزخوانی در کوچه های مدینه را داشت اگر شهید حسن باقری را چشم تیزبین دفاع مقدس می‌نامیم، شهید مرتضی حسین‌پور را باید چشم تیزبین جبهه مقاومت اسلامی بنامیم. فرمانده ای که به «بطل‌الابطال» شهره بود و نام وی لرزه به تن تکفیری ها می‌انداخت. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
audio_2020-10-31_07-37-27.ogg
1.76M
نگاه کنید به حالِ ما...💔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* مهدی اهل ریا و تظاهر نبود. همه ی هدفش رضای خدا بود. او عشق و علاقه خاصی به جنگ و جبهه داشت. شش سال مداوم در جبهه حضور داشت. چندین مرتبه مجروح شد ؛ اما جراحت های سنگین او را از آمدن به منطقه منع نکرد. جنگ و جبهه در راس کارهایش بود. زمانی که فرزندش متولد شد و خانواده‌اش از او خواسته بودند به مرخصی بیاید ، یک نامه نوشت ، تولد فرزندش را به همسر و خانواده اش تبریک گفت! مدتها مرخصی نرفت و اگر کسی اعتراض می‌کرد می‌گفت : جبهه بهشت من است!چطور می توانم از آنجا خارج شوم! 📚 : حماسه ۴۱ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* شبی در عالم رویا دیدم ۱۴ معصوم در اتاق گردهم بودند ، من بیرون اتاق ایستاده بودم که نام مرا خواندند. وارد اتاق شدم حضرت رسول (ص) مقابل من نشسته بود. با اشاره از من خواست جلو بروم. مقابلشان ایستادم. ایشان کتاب قرآنی را به من هدیه دادند قرآن را گرفتم و بیرون آمدم. آن را باز کردم خط بسیار زیبایی داشت نگاه کردن به خطش آرامش عجیبی به من می داد ، آن روی صورتم گذاشتم ناگهان از خواب بیدار شدم. همان لحظه خوابم را تعبیر کردم که خداوند در آینده به من پسری خوب و صالح اعطا می‌کند. چند ماه بعد محمود دنیا آمد. راوی : پدر شهید 📚 : حماسه ۴۱ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در_محضر_شهدا مصطفی تراشکار و قالب ساز بود. وضع مالی خوبی داشتیم. اما با این حال ترجیح می داد زندگی ساده ای داشته باشیم. می گفت : می تونم برات خونه تهیه کنم ، اما بذار به دیگران کمک کنیم. یک کارگاه جنب مسجد جامع خیابان فداییان اسلام داشت که برای جوان های بی پول و بی شغل محله کار آفرینی می کرد. حتی به آنها می گفت : اگه کار بلد نیستین ، بیایین اینجا رو جارو بکشین ، من ببینم که شما مشغولین ، به شما حقوق می دم. راوی : همسر شهید 📚 : مجله فکه 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin