🔰ابراهیم و پسرک نوار فروش
🛑 وقتی پسرکی را به جرم فروختن نوار غیر مجاز به کمیته می آورند و نوار هایش را از بین می برند، ابراهیم دلش برای این جوان می سوزد و به مقدار قیمت نوار ها به پسرک پول می دهد تا کاسبی جدیدی برای خود راه اندازد. او این گونه هم مال حلال به دست می آورد هم نوار های مبتذل نمی فروخت.
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
رفته سردار نفس تازه کند برگردد
چون ظهور گل نرگس
به خدا نزدیک است...
#نيمه_شعبان
#امام_زمان
#استغاثه_جهاني_طلب_منجي
نشر حداکثری با شما
#مکتب_حاج_قاسم
4_5800648814113064842.mp3
14.3M
🎙موزیک جديد محسن چاوشی به مناسبت عید بزرگ #نیمه_شعبان
#او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز دلم یاد تو افتاد.....
25.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
💠اگر فکر میکنید #امامزمانعج غریب نیستن،این کلیپو حتما ببینید😔
#دیدنواجب ❌
#نشر بستگی به #دلتون داره ❤️
#منتظران_ظهور 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس ...اینجا به تو مانند نشد...
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طنز_جبهه 😂
🎥مصاحبه شیرین و دیدنی شهید بیطرفان(معروف به دائی محمد) از گردان کوثر لشکر ۱۷علی بن ابی طالب قم بالهجه شیرین قمی😁
🔴شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد!
⬅️ دکتر محسن نوری دوست و همرزم شهید احمد علی نیری می گوید یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
#شهید_نیری
جانم به پامنبری های جلسه 😍❤️ #حاج_محمود_کریمی در شب نیمه شعبان 💚
اقدام جالب حاج محمود کریمی در برگزاری مراسم شب نیمه شعبان بدون حضور مردم ...
.
و قسمتی از صحبت قابل تامل از کربلایی محمود کریمی:
همه عالم به دنبال منجی هستند...😭💔
یک ویروسی که حتی با چشم دیده نمیشه
همه رو زمین گیر کرده...
👌کجاست اون تکبر بنده
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون💞 میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...
💥اما تشکر فقط #زبانی نباشه❌
گاهی به پاس تشکر او را به ابمیوه خوردن یا #رستوران دعوت کنید. گاهی برایش دسته گل💐 وحتی یک شاخه گل🌹 بخرید.
#خاطره📝
🔰حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت چندین بار به من میگفت؛ ولی چون #خجالت میکشیدم☺️ نمیرفتم این بار حرفش را #رد نکردم.
🔰فردای آن روز بعد از کلاس #حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با #دسته_گل💐 قشنگ
🔰پرسیدم، به چه مناسبت گرفتی⁉️ گفت این #گلها قابلتو نداره ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای #تشکر برات گرفتم.
✍راوی: همسر شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃