🕊 بر بال خاطره ها
🌴چند وقت از شهادت علی جان می گذشت ساعت ۱۰ شب یکدفعه امیرمحمد آمد گفت:
بابا آمده بابا آمده😍 #بابا_آمده
بیاید دنبالم
🌴همه با تعجب به امیر محمد نگاه می کردیم❗️ که رفتیم داخل اتاق خواب گفت ببین #بابا اینجاست، پیراهن بابا را گرفت و با اشک و خنده بومی کرد.
🌴می گفت بوی بابا میده. #بوی_بابا میده و آن شب پیراهن بابا را پوشید و بعد از مدتها با آرامش خوابید😢✨
راوی: پدر شهید
امیر محمد فرزند #شهید_علی_عابدینی🌹
🥀درد بی درمان شنیدی؟
🥀حال من یعنی همین!
🥀بی تو بودن درد دارد میزند من را زمین
#حاج_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صحبتهای دیده نشده حاج قاسم
🔹سردار شهید زنگیآبادی
از زبان سردار شهید قاسمسلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هواۍ گریه هامو دارۍ یا نه.....
دلَم را ڪِھ غَم میگیرَد
ناخود آگاھ
نگاهَم بھ سمت تُوستــ...
#یهنیمنگاه✨
#حاج_قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
🦋*﷽*🦋
🌷شهیدی که بعد ۱۶ سال بدنش از زیر خاک سالم بیرون آمد
🌷 شهیدی که اسید و آهک هم بدنش را از بین نبرد
🌷شهیدی که عراقی ها موقع تحویل جنازه برایش گریه کردند
👈🏻سالم ماندن بدن یک رازی داشت
👈🏻لطفا خودتان تا آخر گوش کنید تا به راز آن پی ببرید
شادی روح مطهرش صلوات🌹
از خرمشهر تا سامرا با حاج قاسم
سردار شریعتی:
🔹در عملیات آزادسازی خرمشهر، تیپ عاشورا با مسولیت حقیر و تیپ ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی، در کنار هم، علیه ارتش بعثی عراق برای آزادسازی خرمشهر میجنگیدیم.
🔹روزی در عراق خدمت حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی مهندس بودم. در بین صحبتها، حاج قاسم یک مرتبه گفت: امین، تو واقعا روزی فکر می کردی که با این همه مشکلاتی که در جنگ داشتیم و با ارتش عراق در دوره صدام در جنگ بودیم، یک روزی اینگونه با هم در عراق باشیم؟ اصلا فکر می کردی با همان ارتش عراق که می جنگیدیم، امروز در کنار هم مثل یک برادر باشیم؟ اصلا فکر می کردی روزی اینگونه در سامراء حضور پیدا کنی و با همان ارتش، برادرانه، در کنار بچههای حشدالشعبی قرار بگیری و برای امنیت و آسایش و رفاه زائرین اینگونه با هم برنامه ریزی و کار کنید؟فکر می کردی یک روز حماسه اربعین اینگونه رقم بخورد؟هرگز تصور می کردی که حضور میلیونی زائران در سامرا، با استقبال گرم و صمیمانه شیوخ و اهالی این منطقه مواجه شود؟
🔹حاج قاسم در نهایت دست مرا گرفت و گفت: اینها همه الطاف الهی است که از سوی امام و شهدا به ما هدیه شده است
#شهید_سلیمانی
در مکتب شهادت
در محضر شهدا🌷
راه شهید ، کلام شهید
#خادم_الشهدا_شهیدمحمدمهدوی
باید شهدا را به همه نشون بدهیم
و این وظیفه بر گردن همه ما است.
#یادعزیزش_باصلوات
در روز تولدش
آرزو کرد
به شهید قجه ای برسد
شهید هم دستش را گرفت و بُرد
رفیق شهید، شهیدت می کند . . .
"#شهیدسیدمیلادمصطفوی"
#یادعزیزش_باصلوات
🕊محسن زیاد از شهادت حرف می زد. همیشه در جمع های خانوادگی یا در هیئت ها که حضور داشت می گفت دعا کنید من شهید بشوم🌹 ؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک تر کند. حتی وقتی در سوریه بود بااینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود👌 ، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت برمی گردم.🕊
#شهید_محسن_قوطاسلو
🥀🍃
🍃
خیلی قشنگه بخونیدش 👇✨
#شهیدے_ڪه_تغییر_ڪرد🌹
" شهید چمران و لات مشهدی که شهید شد"
رضا سگه ... یه لات بود تو مشهد ...😏
هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع ... بود ...😵
یه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن ...👊🥗🍛
دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه ... 👀
آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران ...🙃
شهید چمران از ماشین پیاده شد🚶🏻♂
و دست اونو گرفت : " فکر کردی خیلی مردی ؟! "😏
- بروبچه ها اینجور میگن !!😎😏
- اگه مردی بیا بریم جبهه ..................😎💪🏻
به غیرتش بر خورد😑 ... راضی شد 👌.... بردش جبهه ......🤝
شهید چمران تو اتاق نشسته بود ...😌
یه دفعه دید که صدای دعوا میاد ! ... 🙄
با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق ...
رضارو انداختنش رو زمین😳
.... : " این کیه آوردید جبهه ؟! ....... "😤😡
رضا شروع کرد به فحش دادن ...چه فحشای رکیکی... 🤬
اما چمران مشغول نوشتن بود.........😌🖋
دید که شهید چمران توجه نمیکنه ....😐
یه دفه داد زد : " کچل با توام ...!!!! "😒😤
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد :😊
" بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "🙂✨
قضیه این بود.... 😬
آقا رضا داشت میرفت بیرون .... 🚶🏻♂
بره سیگار بگیره و برگرده🚬 ... با دژبان دعواش شده بود ....👊
شهید چمران : " آقا رضا چی میکشی ؟!!☺️ ....
برید براش بخرید و بیارید ...! "👌
شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو سنگر ...
آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!😓
شهید چمران : چرا ؟!😅
آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده ...😣
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...😞❤️
شهید چمران : اشتباه فکر می کنی ...!😉 یکی اون بالاست،😇
هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، ✋🏻
بلکه با خوبی بهم جواب میده 🌸... هی آبرو بهم میده ...✨
تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی
بهت خوبی می کرده ...! 💫🌈
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده
بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون شم ...!😇
آقا رضا جا خورد ....... تلنگر خورد به شحصیت معنویش...... 😉😇
رفت تو سنگر نشست ...آدمی که مغرور بود
و زیر باز کسی نمیرفت زار زار گریه می کرد ...😭عجب! 🧐
یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده؟😇🧐❤️
اذان شد .....✨
آقا رضا اولین نماز عمرش بود ......📿
رفت وضو گرفت ...😌
سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود .......😭
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد ...... 😱💣
صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد ...🍂🥀
آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد .... 🌹
فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش ....👌⏰
توبه واقعی و یه نماز واقعی ............😇😍
#داستان_واقعیست 👌✨
══════°✦ ❃ ✦°══════
#شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین #خشک جانها،
حیات دوباره می دهد،
عشق #شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد...
حبیب شهدای مدافع حرم
یاد ما هم باش خیلی دلمان گرفته
یادشهدا باصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستیم با حرفهایمان ، راه #شهدا را ادامه دهیم؛
اما دیدیم راه شهدا،
"رفتنی" ست!
نه گفتنی!!😔
این زندان دنیا،
این گناهان بی شمارمان،
آخر لنگ می کند پای رفتن را...😭
پـــ🕊ـــر گشودنم آرزوست!
#مزار_سیدالشهدای_مقاومت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
سلام عزیز پَر پَرم...:)🕊💔
سلام عزیز برادرم...😔✋🏻
سلام فدایی حسین علیه السلام 😭
سلام مدافع حرم:)
#سردار_دلها
#جمعیت_انقلابی_ایتا
🇯🇴فلسطین هرگز تو را فراموش نخواهد کرد.همان فلسطینی که تو از آن دفاع کردی!
🇯🇴لن تنساك فلسطين التي دافعت عنها!
🇯🇴Palestine will not forget you.
The Palestine that you defended
#شهید_القدس 🇯🇴
#قدس_خونبهایت 🇯🇴
#نشر_دهید_به_نیت_فرج
🔴 #وقت_نماز_است
💠 شهید شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگیاش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی.جنگیم ما برای اسلام می.جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که میرفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: #نماز! صدای اذان میآید وقت نماز است.
🌹 شهید_علی_اکبر_شیرودی