eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.4هزار عکس
124.4هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️حاج اصغر در عجیب بود. چه در تدارکات که برای مثال وسط بیابان بی آب و علف🏜 و در نقطه صفر عملیات به ۲۵۰۰ نفر از مردم سوری مرغ اسپایسی و هندوانه‌🍉 خنک و دمنوش می‌داد. و چه در عملیات که همیشه خودش بود. ♦️مثلا جایی در جنگ گره خورده بود. چند یگان رفته و موفق نشده بودند😢 حالا یگان می‌خواست عمل کند💪 ♦️هیچ کدام از نیروها عمل نمی‌کردند🚷 تا این که حاج اصغر در یک خودرو را باز کرد، راننده را کشید پایین و نشست پشت فرمان و به تاخت رفت تا مرز مواضعی که باید می‌رفتیم. از آن‌جا بیسیم📞 زد: من اینجا هستم! . ✍همرزم شهید 🌹🍃🌹🍃
بسم الله القاصم الجبارین
🥀آن ڪس ڪه #بگیرد به دِلَــم💖 جــاۍ ت✨و را ڪیست⁉️ 🥀چون تنــگ 💔برایت شده دل، جای #ڪسۍ نیســت...❌ #شه
🗯این روزها قلم 🖌گره خورده به مریدانِ سلام الله علیهااینبار پرستویی دیگر، اینبار 🌹 ستاره ای🌟 از 🌺 دلداده💕 بود...از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد...تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. 🖇از بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند⁉️پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🗯مسعود را دوست داشت،خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند" 🖇در آخرین خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد،☺️ درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد.به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم"از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند🕊اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی🥀 کند و حضرت کریمه 🗯اصلا مگر می‌شود از چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟?،میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها 🌫باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده : به‌مناسبت سالروز شهادت 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
دو روزپیش سالروز شهادت شهید بود و می‌خواستم مطلبی بنویسم ولی... . رسول و پسرش مهدی از مقیم شهر قم بودند اوائل ناآرامی‌های ، پدر و پسر عازم جبهه شدند فروردین سال ۹۴ پدر را با داغ خودش تنها گذاشت و در کربلای فاطمیون() آسمانی شد . بعد از رسول طولانی در جبهه می‌ماند و کمتر مرخصی می‌رفت، وقتی می‌پرسیدیم چرا بیشتر منزل نمی‌مانی، می‌گفت؛ از مادر مهدی خجالت می‌کشم... . سال ۹۶ شده سه تیپ از با قدرت مناطق شمال‌شرق سوریه را فتح و پاکسازی می‌کنند تیپ امام‌حسین(ع) در مستقر شده خبر آمد در یکی از محورها درگیری شدید است و نیاز به نیرو دارند سلیمان(فرمانده تیپ) دستور داده بود رسول‌جعفری(پدر شهید) را به هیچ عنوان خط نبرند خودروها آماده حرکت شدند، رسول جعفری ناپدید شده! حاج‌سلیمان مضطرب به‌دنبالش می‌گردد ولی کسی او را ندیده... فرمانده نیروهایش را می‌شناسد، دو سه نفر از راننده‌ها سرشان پایین است و به چشمانش نگاه نمی‌کنند سلیمان می‌گوید؛ کربلایی رسول کجاست؟ مثل اینکه بین دو راهی مانده باشند، به پشت تویوتا اشاره کردند، پر از لوازم بود، سلیمان بالای ماشین رفت و از زیر وسایل پیرمرد را در آورد... کسی نمی‌توانست اشک‌های رسول را روی ریش سفیدش ببیند، همه سرها را انداختیم پایین... . رسول را هیچ‌کس آنطور ندیده بود، حرف‌هایی زد که سلیمان تاب نیاورد و(با چشمان اشک‌بار) گفت برو، فقط مراقب خودت باش... . چند شب درگیری ادامه داشت توان بچه‌ها تحلیل رفته بود کربلایی رسول مثل پدر از بچه‌ها توی خط خبر می‌گرفت وقتی دید بچه‌های دیدبانی خیلی خسته شدند گفت امشب من بجای شما مراقبم . نزدیکی‌های صبح یکباره صدای گلوله بلند شد با عجله سمت خط رفتیم جسد چند داعشی روی خاکریز بود . صدای آرامی از سینه شکافته خارج می‌شد که با مهدی صحبت می‌کرد به استقبال آمده... 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥🎥 در مصاحبه با : پدرم در ، بخش خانوادگی‌اش برای مادرمان ۱۰ صفحه نوشته بود و در هر خطش یکبار از مادرمان حلالیت گرفته بود ..💚 ♥️ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin