eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.4هزار عکس
124.4هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔺بیسیم‌چی گردان غواصان لشکر امام‌ حسین(ع) اصفهان ـــــــــــــــــــ ◽️به خاطر موهای طلایی، قد بلند و تیپ خاصی که با عینک دودی داشت به “حسن آمریکایی” یا “حسن سر طلا” معروف بود. ◽️به ظاهرش زیاد می‌رسید، هم رزمهاش تعریف می‌کردند، جز حسن، در جبهه هیچ کسی نبود که شلوارش خط اتو داشته باشه؛ محال بود خط اتوی شلوارش دیده نشود. شب‌ها شلوارش را خیس می‌کرده، زیر تختش می گذاشته که خط اتو پیدا کند. ◽️روزی هم که لباسها و وسایلش را از جبهه آوردند، یک تافت مو هم داخل آنها بود. در کل خیلی بچه خوش تیپ و امروزی ولی در عین حال مومن و متدین بود. راوی 👈 برادر شهید شهدارایادکنیم باذکرصلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
زمانی که دوقلوهای شیرینمان به دنیا آمدند، وقتی حسین آقا از سرکار که به خانه می آمد در امور خانه داری و بچه داری خیلی کمک می کرد.👌 گاهی اوقات از ترس اینکه برای نماز شب هایش از فرط خستگی نتواند بیدار شود کمی صبر می کرد، ساعت به اوقات نیمه شب شرعی که نزدیک می شد را می خواند تا ثواب این فریضه را از دست ندهد...☝️ یکی از همکاران حسین آقا(آقای عالیشاه) که از دوستان خانوادگیمان هستند می گفت: حسین در ماموریت ها برای اینکه نماز شبش را از دست ندهد، پست های سخت را قبول می کرد.❗️ ساعت هایی را برای خودش در نظر می گرفت که هرکسی دوست داشت آن ساعت را به رختخواب گرم و نرمش برود و بخوابد؛ ولی او نمی خواست فرصت هایش را از دست بدهد... 🌸
وقتی به منزل ابراهیم رفتیم بعد از تعارف معمول ، ابراهیم شروع به صحبت کرد و گفت ، استاد ( علامه جعفری ) ما توی جبهه به خیلی از مسائل یقین پیدا می کنیم !! بعد دستش را شبیه یک دایره کرد و گفت ، اگر دنیا مثل کُره باشد ، امام زمان (عج) مانند این دست های من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر است... 🌹 🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
🌷روزی از موضوعی بودم و از آن رنج میبردم، ابوالفضل منو دید و بعد از فهمیدن قضیه به من گفت: داداش دو رکعت نماز بخون تا بشی 🌷گفتم: آخه... گفت: بخون. منم خواندم و شدم این قضیه گذشت تا روزی که خبر شهادتش رو به من دادن. حالم خیلی خراب بود. به یاد پند برادرم افتادم و دو رکعت نماز خواندم و شدم 🖋راوی:برادرشهید 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
•. *🥀🦋*. • 🍃 نمـــاز شـب ▫️شب عاشورا بود، از مراسم که برگشتیم به سید گفتم با رفقا امشب به منزل ما بیایند، آن شب کسی منزل ما نبود، خسته بودیم به محض آنکه وارد خانه شدیم، خیلی سریع خوابمان برد، ساعت سه یا چهار صبح احساس کردم صدایی از راهرو می آید، ترسیدم، آرام رفتم تا ببینم صدای چیست؟! با تعجب دیدم سید مشغول خواندن نماز شب است، به حال او خیلی غبطه خوردم او آن روز از همه ما خسته تر بود، کار و مداحی در چند هیئت و... رمق برایش باقی نگذاشته بود اما خلوت با خدا صفایی داشت که حاضر نبود به این راحتی ها آن را از دست دهد، آن هم در شب عاشورا... 🌷 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹🍂🍂🌹 ✍ یکبار از من پرسیده بود: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات می مانی؟ گفتم: "از همون ابتدای زمانی که حقوقم رو میگیرم.منتظرم که موعد بعدی پرداخت برسه!! اهی از حسرت کشید و گفت؛ (( اگر مردم این انتظاری که برای مال دنیا و دنیا میکشند ،کمی از آن رو بخاطر امام زمان(عج)میکشیدند ،ایشان تا حالا کرده بود، امام ندارد!!!!! )) 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🍂 🍃 کم سن و سال بود خیلی به خانه و تنهایی علاقه داشت. در ماه مبارک رمضان خانه یکی از اقوام برای افطار دعوت بودیم؛ 🍃هرچه اصرار کردم محمد همراه ما نیامد. همه رفتیم و محمد در خانه تنها ماند. وقتی برگشتیم محمد با لبی خندان رو به من گفت: «مادر! برایتان زولبیا و بامیه درست کردم!» از او پرسیدم: 🍃«چطوری؟!» محمد باز هم خندید و گفت: «از تلویزیون یاد گرفتم در یک برنامه داشت نحوه درست کردن زولبیا را یاد می داد، منم برایت درست کردم». آنقدر مهربان بود که ساعت ها وقتش را صرف کرده بود تا برای ما زولبیا و بامیه درست کند! خوشحالی من و پدرش همیشه برایش مهم بود و از خوشحالی ما بی نهایت خوشحال می شد. محمد این اخلاقش را تا آخرین لحظات عمر پر برکتش حفظ نمود.🌴 🌷 سالروز 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🏴🕊 🕊🏴 ✍ همسرم اواخر از کمر درد شب‌ها خوابش نمی‌برد. دکتر که رفت تشخیص دادند یک کیست کنار مهره کمرش درآمده و باید عمل شود. دکتر حتی لیست وسایلی که برای عمل نیاز داشت را به علی آقا داده بود. همان ایام من هم مریض بودم. خب چه بهانه‌ای از این بالاتر که یک نفر قرار عمل دارد یا همسرش مریض است. شهید به راحتی می‌توانست به خاطر یکی از این موارد به مأموریت نرود، اما به کار و وظیفه‌اش عشق می‌ورزید. همین عشق و اعتقادی که به هدفش داشت، باعث شد بین محبت خانواده و رفتن به جبهه توازن ایجاد کند و برای جهاد به سوریه برود. ساده زیست هم بود و خیلی اهل مادیات نبود. اگر می‌شنید یک نفر احتیاج دارد، ولو شده با فرستادن غذا به خانه‌شان سعی می‌کرد کمکی کرده باشد، اما نکته‌ای که من در زندگی با ایشان آموختم، صبر در مسائل و مشکلات است. همسرم آدم صبوری بود و این صبر را به من هم منتقل کرد. وگرنه داغ رفتنش را نمی‌توانستم تحمل کنم. 🖋روایت_همسر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
روایتے از آخــــــــــرین دیدار....:🕊 روز اعزام باباش بهش گفت: دارے میرے... یاد امام حسین افتادم.. که به علے اڪبرش گفت: جلوم راه برو 😭 بہ علیرضا گفت: بابایی یڪم جلوم راه برو میخوام سیر نگات ڪنم😭 انگار میدونست که دیگہ هیچوقت نمیتونہ علیشو ببینه😭 و جاویدالاثر.... شد پیڪر مطهربازنگشت😭 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
°•|🌿🌹 🔺از تکاوران یگان صابرین تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان آموزش پاراگلایدر و چتربازی و تخریب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◽️خواب دیدم پدرم و چند نفر از همرزمانش در محاصره قرار گرفتند و نیروهای بی دین و وحشی داعش به آنها حمله میکنند و پدرم شهید میشود. ◽️فردای آن روز حاج اسماعیل با خانواده تماس میگیرد تا بچه‌ها از راه دور به بی بی زینب (سلام الله علیها) سلام بدهند و او نیز با آنها خداحافظی کرد. ◽️علی خوابش را تعریف میکند و از پدر میخواهد که به این عملیات نرود‏ اسماعیل می‌خندد و میگوید نگران نباش پسرم من هیچیم نمیشه و جام خیلی خوبه. علی هم پدر را به حضرت زینب (سلام الله علیها) می‌سپارد. راوی 👈 فرزند شهید ‌👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از او دروغ نشنیدم. خیلی به بیت المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا می‌کرد.  او خیلی منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من می‌گفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». می‌گفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند». 🖋 راوی؛ همسر محترمه شهید 🌹 🌷 🌷ولادت:۱۳۵۸/۶/۲۸ 🌹تاریخ شهادت۱۳۹۶/۹/۲۱ 🌷محل شهادت سوریه دیرالزور 🌹محل مزارگلزار شهدای امام زاده ابراهیم ع 🌹🕊🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌷 🔺بیسیم‌چی گردان غواصان لشکر امام‌ حسین(ع) اصفهان ـــــــــــــــــــ ◽️به خاطر موهای طلایی، قد بلند و تیپ خاصی که با عینک دودی داشت به “حسن آمریکایی” یا “حسن سر طلا” معروف بود. ◽️به ظاهرش زیاد می‌رسید، هم رزمهاش تعریف می‌کردند، جز حسن، در جبهه هیچ کسی نبود که شلوارش خط اتو داشته باشه؛ محال بود خط اتوی شلوارش دیده نشود. شب‌ها شلوارش را خیس می‌کرده، زیر تختش می گذاشته که خط اتو پیدا کند. ◽️روزی هم که لباسها و وسایلش را از جبهه آوردند، یک تافت مو هم داخل آنها بود. در کل خیلی بچه خوش تیپ و امروزی ولی در عین حال مومن و متدین بود. راوی 👈 برادر شهید التماس دعا شهدارایادکنیم باذکرصلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊 🌴 او یکی از عاشقان و مریدان حضرت امام و گوش به فرمان او بود. یکبار من نذر کردم که فرزندم سالم برگردد تا من قربانی کنم. یکی از دوستانش آمد و به او گفت: که چند نفر را از بهشهر قرار است دستگیر کنند یکی از آنها هم تو هستی. من متوجه شدم که عکس امام را داشت و به کارگاه برد و مخفی کرد. او یک بار از دست مأمورین فرار کرد.از دست آنها در رفت و رسید به خانه یکی از همسایه ها، از دیوار بالا رفت و بر زمین افتاد. و همه صورتش خونی شده بود و به خانه آمد و گفتم چه شده است گفت :«از دست مأمورین فرار کردیم» به او گفتم که نرو چرا می روی گفت:« نمی شود که نرویم.  : مادربزگوارشهید 🌷 🌷 :۱۳۳۶/۱/۱ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۱/۸/۱۸ عین خوش هدیه به ارواح مطهرشهدا 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
راوی؛ همسرشهید:🎤 وقت رفتن به او گفتم اگر دلیل رفتنت را مردم از من پرسیدم چه بگویم؟ گفت: بگو خودش رفت، با عشق هم رفت، بگو خودش را فدای اهل بیت(ع) و دینش کرد. من هم این روزها خودم را با همین موضوع دلداری می‌دهم. هر زمان غم به قلبم فشار می‌آورد به این فکر می‌کنم که محمد نعمت و امانتی از طرف خدا بود و من امانتی را به صاحبش پس دادم و خدا را شکر می‌کنم که در این امتحان سربلند بودم و این قلبم را آرام می‌کند. 🌷 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
°•|🍃🌸 °•{یار باوفای شهیدخرازی  🕊🌹}•° 🔹شهید زاهدی در مواقع خطر خود را سپر شهید خرازی قرار می‌داد و همیشه می‌گفت خدا آن روز را نیاورد که من باشم و حسین شهید شده باشد.   راوی 👈 همرزم شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌴✨ بعد‌ از‌ عزا‌داری سفره‌ را‌ انداختند‌ یکی از‌ خادمین‌ نان‌ها‌ را‌ روی سفره‌ می انداخت‌‌‌ جلو‌ رفت‌ و‌ آهسته‌ به‌او‌ گفت‌: این‌ سفره‌‌ نان‌ و‌ میهمان‌، حرمت‌ دارند‌؛اگر‌ نمی توانۍ‌ خم‌شوێ‌ و نان‌ها‌ را‌ روی سفره‌ بگذاری کار را به‌ دیگری واگذار‌ کن. ❤️🕊 هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊🕊 ✍ از اوضاع سوریه با خبر بودم اما نمی دانستم می خواهد برود. عادت نداشت وقتی می خواهد جایی برود به من زود بگوید، معمولا می گذاشت نزدیک رفتن، خبر می داد. خیلی ناراحت بودم از رفتنش اما با خودم می گفتم :«شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود.!!» وقتی اینها را به خودش هم گفتم، خیلی خوشحال شد. دفعه اول تازمانیکه به تهران برگشت نمیدانستم زخمی شد.بعدازآمدنش خبردادند به بیمارستان رفته و حالش خوب شد. علی واقعا خیلی شجاع بود و تازه بعد از شهادتش دارم او را می شناسم. دفعه دوم که می خواست برود مخالفت کردم،اما بعد دلم را گذاشتم پیش حضرت زینب(س) و گفتم برو. گفت: «خیلی خوشحالم از اینکه تو به من روحیه می دهی و می گویی برو.» همسر بعضی ها خبر نداشتند اما من می دانستم. 💢 روایت:همسر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰 شهیدی که قرائت زیارت عاشورا به نیت او گره گشاست؛ مادر شهید می گوید مواقعی که دلتنگ او می شوم با عکسش صحبت می کنم و مطمئن هستم که صدای من را می شنود و به حرف هایم گوش می کند. بیشتر دوستان و اقوام می گویند هنگامی که مشکلی برایمان پیش می آید به نیت شهید حسین بواس زیارت عاشورا می خوانیم و هنوز تمام نشده مشکلمان حل میشود. مادر شهید مدافع حرم حسین بواس که تصویری از این شهید در دستانش بود با بیان اینکه پسرم نماز و روزه قضا نداشت گفت: او از همان دوران کودکی کارهای شخصی اش را خودش انجام می داد و تمام نمازهایش را اول وقت می خواند و روزه هایش را می گرفت. 🌹 🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹🍂🍂🌹 ✍ یکبار از من پرسیده بود: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات می مانی؟ گفتم "از همون ابتدای زمانی که حقوقم رو میگیرم.منتظرم که موعد بعدی پرداخت برسه!! اهی از حسرت کشید و گفت؛ (( اگر مردم این انتظاری که برای مال دنیا و دنیا میکشند ،کمی از آن رو بخاطر امام زمان(عج)میکشیدند ،ایشان تا حالا ظهور کرده بود،امام منتظر ندارد!!!!! )) 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
از حضورش در سوریه فقط من خبر داشتم . همسرش فکر می کرد که برای مصاحبه با شخصیت های لبنانی به لبنان می رود . بار اول که از سوریه برگشته بود می گفت که صدای تیر و ترکش هایی که از بالای سرش رد می شد را می شنید آنجا فهمیدم شجاعتش خیلی بالاتر از این حرف هاست می گفت بعد اذان صبح از آن طرف خط فریاد می زدند : لبیک یا یزید ، لبیک یا معاویه . بهش گفتم : چرا اینقدر جلو می روی ؟ گفت : از جلو خیلی چیزها را بهتر میشه نشان داد . یک بار چند تا از سلفی ها تعقیبشان می کنند و هادی و همراهانش می روند در یک ساختمان نیمه کاره که پنهان شوند . اما می فهمند عده ای از تکفیری ها طبقه بالا هستند . می گفت خیلی صحنه های خوبی از درگیری با تکفیری های طبقه بالا ضبط کردند. 🌷بمناسبت شهید مدافع حرم 🌺 شهـدا را یاد کنید با ذکر صلوات ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin