eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.2هزار دنبال‌کننده
136.2هزار عکس
165.8هزار ویدیو
237 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 روایت یک 🔹شبی در خواب زیبا و خوشرویی را دیدم😍 که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را خودش کرد. من به او گفتم شما چه کسی هستی⁉️ گفت: اسمم است 🔸و در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ💐 پهن است و آکنده از شمیم عطری دل انگیز💖 است. و تعدادی از روی فرش ایستاده اند👥 🔹عباس به من گفت: به بگویید زیاد نگران من نباشد❌ جای من بسیار خوب است؛ من پروانه وار و پر کشیده ام. به نیت من به مدت دو سال🗓 قضای احتیاطی بخوانید؛ من نیاز به نماز دارم. 🔸از خاله ام که معلم روخوانی و روانخوانی قرآن📖 شماست تشکر کنید که به زیاد قرآن می خواند. صبح از بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم 🔹اشک در چشمانش حلقه زد و گریست😭 گفت عباس را مثل دوست می داشتم. وقتی خبر شهادتش🌷 را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت میکنم به قرآن میخوانم و میفرستم 📚 اذان صبح به وقت حلب 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠 راحت را از دیدگان سلب خواهیم کرد. 💥قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌­دهد 💥به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام این پابرهنه‌های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می‌­نمایند، سلب خواهد کرد. 📚صحیفه نور، جلد ٢٠،صفحه ١١۴ 🌹 🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سردے ست و هوا منتظر باران🌧 است وقت است و دلمـ♥️ پیش تو سرگردان است اے نفست شرح پریشانی من مـاه پیشانے🌝 مـن بارانے مـن 😍 🌙 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
❣چشم مخمـورِ تـ♥️ـو تا ★در مستے خفتہ است .. ❣از خمارِ چشمِ مستت😍 ★عالمـی آشفـتہ استــ ... 🌙 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰سردار شهید حاج قاسم سليمانی: «شهید حسین قمی را باید از در بیاوریم...» 💢خیلی دوست داشتم حسین رو تو خواب ببینم، خیلی حرفها داشتم که بهش بگم. تا اینکه حسین رو تو دیدمش، اول فکر کردم کسی شبیه حسینه؛ منو دید لبخند زد😍 باز هم ماندم، گفتم شاید برادر دوقلوی حسین باشه. یادم اومد برادر نداشت❌ 💢بعد از حال و احوال با اون تبسم همیشگی گفت: چه خبر از ؟؟ همین حرف از زبان خودش امانم را برید، بغضم ترکید😭 و نتونستم خودمو کنترل کنم شروع کردم به گریه، خیلی صحبت ها داشتم با حسین، اما همه رو فراموش کرده بودم گریه کنان از خواب بیدار شدم 💢مبهوت مانده ام چرا سراغ حسین قمی رو گرفت؟! شاید می‌خواست بگه ما ها حسین ها رو نشناختیم😔شاید می‌خواست بگه مثل حسین برای امام زمان(عج) تلاش کنید👌 💢شاید می‌خواست بگه بعد از حسین قمی ها شما چه کردید و کجای تاریخ📆 قرار دارید؟ شاید می‌خواست بگه ما کار حسینی کردیم و شما کار کردید؟؟!! و شاید ...... 😔 ✍راوی: دوست و همرزم شهید 🌷 فرمانده ی شهید حججی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔹سوم اردیبهشت ماه 1366 گردان یا زهرا(سلام الله علیها) به فرماندهی وارد عملیات شدند. رمز عملیات (سلام الله علیها) بود. 🔸محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم... 🔹صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود. 🔸یکی از دوستانش(آیت الله استاد شهید) از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود. 🔹از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از حضرت زهراخواندی، چیشد آخرش؟ 🔸محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید، گفت: همینکه تو بغل پسرش (عج) جان دادم برایم کافیست. 🌷 شادی روحش 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
آخرین باری كه پسرم🥀به دیدن ما آمده بود فقط بیست روز به پایان خدمتش باقی مانده بود.در واقع او خدمتش را به پایان رسانده بود.😔 برادرش «آرموند» هم در همان زمان به خدمت سربازی رفته و در جنوب خدمت میكرد. یك ماه قبل از شهادتش🥀با من تماس گرفت . گفتم : چه شده ؟ پسرم . گفت : مادر ، دیشب در دیدم كه «عیسی مسیح» به منزل ما در آبادان آمده ، البته با من حرفی نزد ، اما به من نگاه میكرد. حالا با شما تماس گرفتم ، ببینم حالتان خوب است . انشاالله كه مشكلی نداشته باشید . در همان لحظه به فكر «آرمن»🥀افتادم . حالا كه فكر میكنم ، میبینم تقدیر این بود كه «آرمن»🥀 مرا ، «حضرت عیسی» پیش خدا ببره. من راضی هستم به رضای خدا. شاید او به خدا تعلق داشت و نه به ما. از حضرت «عیسی مسیح» هم راضی هستم كه فرزندم را پیش خود نگاه داشته است . در آخرین مرخصی ، شناسنامه جدیدش را گرفت . برای كارت پایان خدمتش عكس گرفته بود. عكس پایان خدمتش را كه برادرم آن را بزرگ كرده است ، انگار با من صحبت میكند.😔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🚨 رویای صادقه 🔘 حجت الاسلام حسین جلالی : 💠 یکی از خارجی نقل می کرد که وقتی وارد ایران شدم، نداشتم و حتی از داشتن حداقل امکانات بودم . بعد از مدتها سعی و تلاش، چون جایی برای ماندن نداشتم از ماندن در دوستان خجالت می کشیدم، مجبور شدم مدتی را در مسجد اقامت گزینم . چند روزی که آنجا ماندم، به علیه السلام پیدا کردم . همان شب در عالم دیدم کسی به من فرمود: فردا شب به مسجد جمکران خواهند آمد، مشکل خودت را بنویس و تقدیم ایشان کن . من از بیدار شدم، نامه ای نوشتم و منتظر ماندم . فردا شب در نیمه های شب دیدم مقام معظم رهبری با چند نفر وارد مسجد جمکران شدند و من با تعجب به خاطر ، نمی دانستم چه کنم . جلوتر رفتم و نامه ای که در دست داشتم خدمت مقام معظم رهبری تقدیم کردم و طولی نکشید وقتی که به مرکز جهانی رجوع کردم به من گفتند: جواب نامه شما رسیده و شما شده اید و به این صورت مشکل بنده با عنایت مقام معظم رهبری حل شد . 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
👈شهیدی که پیامبر (ص) در عالم رؤیا مژده را به او داده بود؛ یک بار که برای کارهای به عراق اعزام شدیم و میانه راه به در موکب علی بن موسی الرضا(ع) فعالیت جهادی میکردیم، او به این امید آمده بود که بتواند خودش را به مدافعان برساند. در همان کربلا هم دیده بود پیامبراعظم(ص) باغی بهشتی را به او نشان میدهد و شرابی بهشتی به ایشان میخوراند. رسول گرامی اسلام در عالم رؤیا به بشارت داده بود که این باغ متعلق به تو است. بعد از بازگشت از، ابوذر خودش را در میان اعزامی‌ها جا داد. میتوانم بگویم به او الهام شده بود. راوی: همسر محترم شهید شهید ابوذر غواصی یاد شهدا با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌺 خواب زیبایی که بالاخره تعبیر شد... خوابِ امام‌حسین علیه‌السلام رو دیده بود.به حضرت عرض‌کرده بود: کاش من هم درکربلا بودم و شما رو یاری می‌کردم. امام فرموده بودند: ناراحت نباش! سیدی از نسل ما علیه کفر قیام می‌کنه؛ تو در اون جنگ شرکت می‌کنی و شهید میشی... چهارده سال گذشت. جنگ ایران و ارتش‌بعثِ‌عراق شروع شد. باز هم خواب امام‌حسین علیه‌السلام رو دید. حضرت بهش فرموده بود: پسرم! وقتش رسیده که به آرزوت برسی. محمدعلی عزمش رو برای رفتن به جبهه جزم کرد، و مدت زیادی از خوابش‌نگذشته بود که شهید شد. 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید محمد علی نامور 📚منبع: کتاب لحظه‌های بی‌عبور ، صفحه 85 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin