🔻 #درسی_از_رسول
💠 از زبان خودِ شهید خلیلی:
💟امیر گفت: چقدر کلاهت #قشنگه
من هم کلاهم🧢 را از سرم برداشتم و به او دادم. اتفاقا وقتی سرش کرد خیلی هم به تیپش می آمد.
💟وقتی به صورت امیر و #خنده هایش نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم😍 که می توانم با بخشیدن چیز هایی که #دوست_دارم، دوستانم را خوشحال کنم
💟حتی اگر چیزی را که می بخشم، خیلی دوست داشته باشم؛ اما حسی که از #رفقایم به من منتقل میشد برایم #با_ارزش_تر بود👌
📚کتاب: رفیق مثل رسول
#دلم_قرصه_به_بودنت_رسول♥️
#شهید_رسول_خلیلی🌷
🌹🍃🌹🍃
#مکتب_سردار_سلیمانی
#به_وقت_شهدا
دفترچه خاطرات شهید📝
💟امیر گفت: چقدر کلاهت #قشنگه
من هم کلاهم🧢 را از سرم برداشتم و به او دادم. اتفاقا وقتی سرش کرد خیلی هم به تیپش می آمد.
💟وقتی به صورت امیر و #خنده هایش نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم که می توانم با بخشیدن چیز هایی که #دوست_دارم، دوستانم را خوشحال کنم
💟حتی اگر چیزی را که می بخشم، خیلی دوست داشته باشم؛ اما حسی که از #رفقایم به من منتقل میشد برایم #با_ارزش_تر بود
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#یادعزیزش_باصلوات
📚 رفیق مثل رسول
بسم الله القاصم الجبارین
⚜شهید مدافع #امنیت پاسدار مرتضی ابراهیمی متولد ۱۳۶۳📅 و فرمانده گردان #امام حسین(ع) ملارد بود که در ن
#خاطرات_شهدا🌷
🔰از بچگی در #هیأت امام حسین🚩 بزرگ شد، شوخطبع بود و با همه شوخی میکرد، بگو و #بخند😃 زیادی داشت، دل هیچ کس را نشکست. 🌱
🔰هیچ کس از او بدی ندید و همه وقتی خبر #شهادتش را میشنوند ناراحت میشوند. خدا را شکر که به بالاترین #درجهای که میتوانست یعنی #شهادت رسید. لیاقتش شهادت بود👌، اگر میمرد برای ما #تأسف داشت، نوکر و مداح امام حسین(ع) بود، همیشه در #هیأت برای امام حسین(ع) میخواند، نمیدانم آن سال چهچیزی و چگونه خواند که عین علی اکبر امام حسین(ع) به #شهادت رسید و او را اِربا اِربا کردند.🥀
🔰قاتل پسرم یک نفر نبود، یک #لشکر او را دوره کردند و به #شهادت رساندند. مرتضی برای خودش یلی بود و بهتنهایی کسی نمیتوانست #حریفش باشد. قد و قامت بلندی داشت و تابوتی⚰ اندازهاش نمیشد. برای او #جداگانه تابوت ساختند، مثل صاحب اسمش رشید و قوی بود، همیشه به من میگفت “مادر، نترس من #حریف همه هستم”.
🔰رابطه مرتضی با #شهدای مدافع حرم خیلی خوب بود با شهید صدرزاده و آژند و ابیاری اهل یک #هیأت🏴 بودند و در هیأت با هم دوست شده بودند، همیشه میگفت “مامان، دعا 🤲کن برایم. من از #رفقایم عقب ماندهام. آنها همه شهید شدند. مصطفی و #محمد رفتند اما من ماندهام”. در نهایت هم به دوستان #شهیدش پیوست.🍃
#شهید_مرتضی_ابراهیمی🌷
#شهید_امنیت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
#سیره_شهدا 💢نصیحت های ابراهیم به مردی که #حجاب_همسرش برایش مهم نبود: ♦️دوست عزیز! همسـ💞ـر شما برای
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰در مجموعه ورزش باستانی بچه ها به صورت گروهی به زورخانه های دیگر می رفتند و آنجا #ورزش می کردند. یک شب #ماه_رمضان ما به زورخانه ای در کرج رفتیم
🔰آن شب🌙 را فراموش نمی کنم. #ابراهیم شعر می خواند. دعا🤲 می خواند و ورزش می کرد. مدتی طولانی بود که ابراهیم در کنار گود مشغول #شنای زورخانه ای بود. چند سری بچه های داخل #گود عوض شدند⚡️اما ابراهیم همچنان مشغول شنا بود. اصلا به کسی توجه نمی کرد❌
🔰پیرمردی در بالای سکو نشسته بود و به ورزش بچه ها نگاه👀 می کرد. پیش من آمد👥 #ابراهیم را نشان داد و با ناراحتی گفت: آقا، این جوان کیه⁉️ با تعجب گفتم: #چطور مگه؟؟ گفت: «من که وارد شدم، ایشان داشت شنا می رفت. من با تسبیح📿 شنا رفتنش را شمردم. تا الان #هفت_دور تسبیح رفته یعنی #هفتصدتا شنا! تو رو خدا بیارش بالا الان حالش به هم می خوره.»
🔰وقتی ورزش تمام شد ابراهیم اصلا احساس #خستگی نمی کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت🕰 شنا رفته! البته ابراهیم این کارها را برای #قوی_شدن انجام می داد. همیشه می گفت: برای #خدمت_به_خدا و بندگانش، باید بدنی قوی داشته باشیم. مرتب دعا می کرد که: خدایا بدنم را برای #خدمت کردن به خودت قوی کن💪
🔰 #ابراهیم در همان ایام یک جفت میل و سنگ بسیار سنگین برای #خودش تهیه کرد. حسابی سر زبان ها افتاده و انگشت نما شده بود ⚡️اما بعد از مدتی دیگر جلوی بچه ها چنین کارهایی را انجام نداد❌می گفت: این کارها عامل #غرور انسان می شه. می گفت: مردم به دنبال این هستند که چه کسی #قوی_تر از بقیه است. من اگر جلوی دیگران ورزش های سنگین را انجام دهم باعث ضایع شدن #رفقایم می شوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و این کار اشتباه⭕️ است.
📚برگرفته از کتاب:سلام بر ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin