eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.2هزار دنبال‌کننده
136.8هزار عکس
167.7هزار ویدیو
237 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* خاطرات ماندگار و به یاد ماندنی سردار سلیمانی📝 آخر شب رسیدیم خسته و کوفته نایی برایمان نمانده بود حاج قاسم جای همه را پهن کرد نفهمیدیم کی از هوش رفتیم صبح که برای نماز بیدار شدیم حاجی نشسته بود سر جاده گفت لااقل دیشب موبایل هاتون را خاموش می کردید بعد می خوابیدید تا صبح مدام صدای زنگشون می آمد خیلی حوصله کرد چیزی نگفت اگر من جای حاجی بودم معلوم نبود نصفه شب چند نفر را از خواب بیدار می کردم 🎤 راوی: همرزم حاج قاسم 📚 سلیمانی عزیز
خاطرات ماندگار و به یاد ماندنی سردار سلیمانی📝 نشسته بودم بغل دست حاجی ، یک دفعه زد روی پایش از صدای ناله اش ترس برم داشت گفتم حاج قاسم چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ اشک اومد تو چشماش و گفت: من سه چهار روزه از حال حضرت آقا بی خبرم پدرش فوت کرده بود میان غم از دست دادن پدر قلب و فکر و ذکرش پیش حضرت آقا بود فقط سه چهار روز بود از آقا خبری نداشت آن وقت این طور آه می کشید و خودش را سرزنش میکرد و نگران و ناراحت بود
🚀 خیلی سخت است که انسان بخواهد در مورد کسی اینطور با قطعیت صحبت کند مگر اینکه مدت زیادی را با او زندگی کرده باشد بنده حدود سی سال با حسن بودم و حتی یکبار ندیدم او برای نمازش وضو بگیرد چون دائم الوضو بود و می گفت : ❌نباید بدون وضو بر روی زمین خدا راه رفت، می گفت زمین جای جمع کردن ثواب است... یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
23.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌹 📍 حکایتی دارد لباسِ غواصی... 🌊 شبِ تاریک، موج های پر از تلاطم اروند، لباس های سیاهِ غواصی... 🎙راوی: حاج علی پیراسته 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💯وقتی توی جزیره بوده‌اند؛ آن‌هایی که آن لحظات یا کمی بعد با حمید بوده‌اند می‌گفتند نزدیک پل و با انفجار یک شهید شده. یکی از دوستانش تعریف می‌کرد که «حمید تمام مدت در حالی که فقط بیسیم‌چی‌اش همراهش بود، در طول قدم می‌زد. دستش را هم گذاشته بود روی کمرش و چون بلند بود، سرش را کمی پایین گرفته بود که عراقی‌ها نزنندش. انگار داشت توی باغ گردش می کرد؛ جلوی هر سنگری می‌ایستاد، می‌کرد، وضع مهمات را می‌پرسید و می‌رفت جلوتر. بعد از منفجر شدن خمپاره ما دیدیم بیسیم‌چی حمید تنها برگشته، رفتیم سراغ حمید آقا دیدیم پیکرش را کشیده‌اند توی یک گودی که داخل سیل‌بند کنده بودند. سینه و سرش پر از ترکش بود و یک پتوی سربازی کشیده بودند رویش که به قد او کوتاه بود. پوتین‌هایش مانده بود بیرون و پاشنه‌هایش توی آب بود. از آن طرف عراقی‌ها آتش‌شان را چند برابر کرده بودند. خیلی از بچه‌ها سعی کردند جنازه را بیاورند عقب، اما هرکس می‌رفت می‌زدندش.💔🌿 ما تصمیم گرفتیم هر طور هست حمید را بیاوریم عقب که آقا مهدی پیغام فرستادند اگر می‌شود جنازه‌های دیگران را هم آورد این کار را بکنید. اگر نمی‌شود، حمید هم پیش بقیه شهدا بماند.» ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin