♥️•﷽•♥️
#حُبُّ_الشُّهدا_یَجْمَعُنا
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
📝 روایتی از چشم براهی مادر شهید
#سعید_چشم_براه
هروقت جمعمان جمع بود، رو به سعید و پدرش میکردم و می گفتم هرکدامتان میخواهید بروید، بروید! نمیخواهم یک روزی بهانه بیاورید که ما به خاطر تو نرفتیم جنگ
و بعدش من بمانم و یک دنیا عذاب که روی وجدانم تلنبار شده است!
و شرمنده حضرت زهرا(س) بشوم
گفت مامان بروم
گفتم مامان برو به امیدخدا...»
«وقتی رفت، دویدم زیر آسمان. سرم را بلند کردم و گفتم خدایا امانت بود، مال خودت بود، فرستادمش، اما در عوضش این چند خواهش من را پذیرا باش. اول اینکه پسرم اسیر نشود، دوم اینکه مفقود نشود و سوم اینکه جانباز نشود...بقیهاش با خودت! 😢😔»
تو والفجر هشت بود که خدا امانتش را ازم گرفت و من الان ۳۴ سال هست که چشم براه هستم تا سعید برگردد فکر کنم همه خواسته هام اجابت شد جز مفقود شدن
یاد عزیزش با صلوات
🎤 راوی مادر شهید
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️