*﷽*
درمحضرشهدا
در زمین کشاورزی نزدیک روستا مشغول کار بودیم. می خواستیم هر چه زودتر کار تمام شود تا برگردیم به خانه که ناگهان حمزه دست از کار کشید و به طرف شیر آب رفت.
با تعجب به او گفتم: کجا می روی؟!
گفت: مگر صدای اذان را نمی شنوی؟ وقت نماز است.
گفتم: بیا کار را تمام کنیم، بعد می رویم نماز می خوانیم. با حالت عجیبی به من گفت: چطور این قدر به نفْسِ خودت اهمیت می دهی، اما به خدای خودت نه؟!
و بعد رفت تا نماز را در اول وقت به جا آورد.
🎤: برادر شهید
#شهیدحمزه_اباذری
یاد عزیزش با صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin