زبان همسر شهيد🌱
پیش از انقلاب اسلامی بود که نیروهای ارتش در برابر مردم مقابله می کردند. محمد رضا با لباس پاره شده به خانه آمد، گفتم: چه شده؟ با مردم درگیر شدی؟ رو در روی مردم ایستادی؟ خندید و گفت: مردم تظاهرات کرده بودند من آنها را تشویق می کردم.
نیروهای ارتش اسم محمد رضا را نوشته بودند و حکم اعدام برای او صادر کردند که اگر انقلاب نشده بود او را اعدام می کردند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی، تصمیم گرفت به جبهه برود.
در آن زمان تنها فرزندمان بر اثر بیماری در بیمارستان بستری بود. هرچه به محمد رضا گفتم: الان نرو، صبر کن تا فرزندمان خوب شود و بعد برو. قبول نکرد و گفت: تو همسر ارتشی هستی و باید صبور باشی.
در تاريخ ۱۳۶۰/۰۵/۱۲ خبر شهادت او را به ما دادند ولی خبری از پیکر او نبود.چهار ماه و ده روز از شهادت محمد رضا می گذشت وقتی پیکر او را آوردند امام جمعه فسا گفتند: بگذارید تا مردم بیایند و از مقام شهید با خبر شوند.
پیکرش هیچ تغییری نکرده بود انگار تازه به شهادت رسیده است. با دیدن جسد محمد رضا ایمانم به خدا قوی تر شد و از این که او شهید شده بود افتخار می کردم.
#شهید_محمدرضا_یاقوت
#سالروز_شهادت
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin