eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.4هزار عکس
124.4هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷بیستم فروردین ۱۳۷۲ آخرین تلاش ها برای احیای سید مرتضی آوینی پس از برخورد با مین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️•﷽•♥️ 🎥 🔹حاج احمد ڪجا میرے حاج احمد!؟ میرم رفیقمو بیارم, رفیقم جامونده.. 🌷 ●ولادت: ۱۳۵۶/۹/۱۰ ●تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۲/۳ ●شهادت:سوریہ منطقه تَل تَرابیع اَللّهُمَّ اَبْعَثْنی صِدیقاً خدایا مرا با و راستگویان مبعوث گردان ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دستای بسته اومدین😔 با بال شکسته اومدین😞 سلام خوش‌اومدین! اللهم عجل لولیک الفرج ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊 راهی جبهه شد ... شجاعت و بی باکی اش در جبهه مثال زدنی بود ،کنار سنگر برای خودش گودالی کنده بود و شبها با خدای خود راز نیاز میکرد✨ در قنوت نماز های شبانه اش از خدا میخواست :مانند امام حسین علیه السلام بدنش قطعه قطعه شود .تا در روز قیامت پیش اربابش و دیگران شرمنده نباشد😔 روز موعود فرا رسیده بود درعملیات کربلای 4 دل عاشقش شوق پریدنی زیبا را داشت . شهادتی از جنس آرزوهایش نصیبش شد. با آرپیچی تمام پیکر مطهرش اربن اربا شد .هماننداربابش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید💔 ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۰۵/۷ ◻️محل ولادت: شریف اباد ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵ ◻️محل شهادت: کربلای 4ام الرصاص سوغات شهدا برای سید الشهدا پاره پاره های بدنشان بود! حالا تو چه داری برای پیشکش کردن به سیدالشهدا❗️ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🕊 🌾راهی جبهه شد ... شجاعت و بی باکی اش در جبهه مثال زدنی بود ،کنار برای خودش گودالی کنده بود و شبها🌜 با خدای خود راز نیاز میکرد📿 ✅در قنوت نماز های شبانه🌙 اش از خدا میخواست :مانند امام علیه السلام بدنش قطعه قطعه شود .تا در روز قیامت پیش اربابش و دیگران شرمنده نباشد😔 💥روز موعود فرا رسیده بود درعملیات 4 دل عاشقش💗 شوق پریدنی🕊 زیبا را داشت . 🍀شهادتی از جنس آرزوهایش نصیبش شد. با آرپیچی تمام پیکر اربن اربا شد .هماننداربابش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید💔 📅تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۰۵/۷ محل ولادت: شریف اباد تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵ محل شهادت: کربلای 4ام الرصاص سوغات شهدا برای الشهدا پاره پاره های بدنشان بود حالا تو چه داری برای کردن به سیدالشهدا❗️ 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ر❤️ سلام داد سلام دادم براش سلا‌م‌ بر ابا عبدالله علیه السلام داد شهادتین را گفت و شهید شد 😊 شهادت مدافع حرم هنیا لک شهادة 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکۍاز شهدای به یاد اون شهیدۍڪ مادرش آمدوگفت... بُنَیَ قَتَلوڪَ وَ مِنَ الْماءِ مَنَعوڪَ بِأمانِ اللّه یاشهیدالله😔 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
حاج مهدی شهادتین خود را باصدای بلند باذکر مقدس س گفت و شهید شد ۹۴/۱۱/۲۵ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ گفت:دستش تیر خورده بودعمار شهیدمحمدحسین محمدخانی ؛گفت: خدا رو شکر بالاخره یه بهونه جور شد قدیر رو بفرستیم مرخصی .فردای همون روز دیدیم برگشت جبهه از بیمارستان حلب گفتیم چی شد پس؟ ..گفت هیچی ، ردیف شد برگشتم .. گفتیم قدیر بازی ات گرفته ؟ برو مرد حسابی این دست تیر نزدیک خورده ، شوخی بردار نیست ... هر روز به یه بهونه ای میموند و برنمیگشت ... دستش چرک کرده بود ، بازم بر نمیگشت ‌‌‌... بالاخره بعد از کلی وقت راضی اش کردیم که برگرده. روز آخر محمدحسین بهش گفت قدیر دیدی برگشتی و شهید نشدی غم وجودش رو گرفت ....همون موقع صدای بیسیم اومد : قدیر قدیر علی (علی = ) قدیر وایسا دارم میام دنبالت بریم عقب یه دوش بگیریم امشب گودبای پارتی داریم ... بعد پشت بیسیم تک تک مون رو دعوت کرد و گفت امشب شام دور همیم برا گودبای پارتی داش قدیر ... روح الله اومد و قدیر رو سوار کرد و رفت ... منم جلوتر از اونها ، رفتم همونجا که قرار بود بریم یکی از بچه ها رو دیدم و شروع کردیم قدم زدن و صحبت کردن ، وسط همین صحبت ها بچه ها هم رسیدن ... ما همینجور که صحبت می کردیم کمی فاصله گرفته بودیم ... قدیر و روح الله رسیدن صدای انفجار و آتش ماشین بچه ها بود من و محمدحسین و میثم و بچه های دیگه ، سوختیم و سوختنشون رو تماشا کردیم ... بدون گود بای پارتی ، رفتن 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ گفت:دستش تیر خورده بودعمار شهیدمحمدحسین محمدخانی ؛گفت: خدا رو شکر بالاخره یه بهونه جور شد قدیر رو بفرستیم مرخصی .فردای همون روز دیدیم برگشت جبهه از بیمارستان حلب گفتیم چی شد پس؟ ..گفت هیچی ، ردیف شد برگشتم .. گفتیم قدیر بازی ات گرفته ؟ برو مرد حسابی این دست تیر نزدیک خورده ، شوخی بردار نیست ... هر روز به یه بهونه ای میموند و برنمیگشت ... دستش چرک کرده بود ، بازم بر نمیگشت ‌‌‌... بالاخره بعد از کلی وقت راضی اش کردیم که برگرده. روز آخر محمدحسین بهش گفت قدیر دیدی برگشتی و شهید نشدی غم وجودش رو گرفت ....همون موقع صدای بیسیم اومد : قدیر قدیر علی (علی = ) قدیر وایسا دارم میام دنبالت بریم عقب یه دوش بگیریم امشب گودبای پارتی داریم ... بعد پشت بیسیم تک تک مون رو دعوت کرد و گفت امشب شام دور همیم برا گودبای پارتی داش قدیر ... روح الله اومد و قدیر رو سوار کرد و رفت ... منم جلوتر از اونها ، رفتم همونجا که قرار بود بریم یکی از بچه ها رو دیدم و شروع کردیم قدم زدن و صحبت کردن ، وسط همین صحبت ها بچه ها هم رسیدن ... ما همینجور که صحبت می کردیم کمی فاصله گرفته بودیم ... قدیر و روح الله رسیدن صدای انفجار و آتش ماشین بچه ها بود من و محمدحسین و میثم و بچه های دیگه ، سوختیم و سوختنشون رو تماشا کردیم ... بدون گود بای پارتی ، رفتن 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin