eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.5هزار عکس
124.7هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراســم ازدواج در ڪنار ســردار دلهــــا ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌
دلت که گرفت با کسی درد و دل کن که فارغ از هیاهوی دنیا، رها از قید و بند جهان کوچک افکار و حرف های غمگین باشد... دلت که گرفت با یک روح بلند آسمانی، با یک قلب بی منت بی ادعا درد دل کن... این زمینی ها در کار خود هم مانده اند... دلت که گرفت، با شهدا درد دل کن... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سخنان ماندگار و به یاد ماندنی معنای تهاجم فرهنگی که حضرت آقا می فرماید همین است که بچه های ما چنین شخصیت ها و شهدایی را مانند میر حسینی نشناسند. جوانان باید چنین شخصیتهایی ، چنین شهدایی را برای خودشان الگو کنند. این یک الگوی ارزشمند و مجسم در عمر ماست این را باید همه بشناسند و به همه شناسانده شود که ایشان از یک خانواده محترمی بود و بعد هم برادرش شهید شد. آن شهید بزرگوار دانشجو که توی سنگر کمین ایستاد و مقاومت کرد تا به شهادت رسید. خدا را قسم می دهیم به محمد و آل محمد به همه ما معرفت کافی برای شناخت این شخصیتهای ارزشمند و ادامه دادن راهشان را عطا نماید. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽* کلیپ های ماندگار و به یاد ماندنی از سردار سلیمانی 🎥 فیلم ارادت و اخلاص حاج قاسم سلیمانی نسیت به شهید حاج قاسم میرحسینی، قائم مقام خود در لشکر ۴۱ ثارالله (ع) 🌴 دوران 🌴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مکتب شهادت در محضر فرزندان شهدا معاون لشگر ۳۱ عاشورا دفترچه خاطرات📝 من ۵ ماهه بودم که پدرم شهید شد. البته در زمان تولدم هم پیش ما نبود. جمعاً سه دیدار با پدرم داشته ام. یک بار وقتی که ۴۰ روزه بودم. یک بار زمانی بود که من و مادرم به دزفول رفتیم و یک ماه آنجا بودیم که هوایش به من نساخت و بیمار شدم. خانه ای بود که یک اتاقش تحویل همسر شهید مهدی باکری، یکی ش تحویل همسر شهید حمید باکری و اتاق سوم هم برای ما بود. اینها معمولاً به خانه نمی آمدند. چند پتو و وسائل مختصری آنجا بود که مادرم و من در همان وضعیت زندگی می کردیم. یک بار هم در سردخانه معراج شهدای خوی، پدرم را دیدم. من در بغل مادرم بودم و یک مکاشفه ای هم آنجا اتفاق افتاد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
به ورزش قوی جان و تن با توان دفاع از وطن حفظ دین هر مکان چو ایمــان شود راه هر قهرمان قــــوی هست بازوی ایرانمـان ✌ روزفرهنگ ورزش وپهلوانی بر پهلوانان واقعی مبارک ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یک روز حاج آقا از منطقه به حسینیه ثارالله آمد. برای رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی، موقع رفتن بدون آنکه متوجه شود ما او را تا منزل مادرخانمش همراهی کردیم. آنجا که رسید، متوجه شد و من را صدا زد و گفت: چرا دنبال من می‌آیید و من را تعقیب و ناراحت می‌کنید من پیشانی حاج قاسم را بوسیدم و گفتم: حاجی! ارواح خاک مادرت ما را اذیت نکن و بگذار ما کار حفاظت از جان تو را به خوبی انجام بدهیم. حاجی موقعی که این قسم را از زبان من شنید، سکوت کرد. او با بیان اینکه در این موقع از او اجازه خواستم تا خوابی را که از مادرش دیده بودم، برایش تعریف کنم، افزود: سردار سلیمانی گفت: چه خوابی دیده ای؟ گفتم: در عالم خواب، مادرتان را در جمعی از بچه‌های رزمنده دیدم. مادرتان با همان حیای اسلامی که رعایت می‌کرد، آمد و ما چهره اش را یک لحظه دیدیم. سلام کرد و گفت: از حاجی چه خبر؟ گفتم: حاجی حالش خوب است و سلام می‌رساند. مادرت گفت: بگو احوال پدرش را بپرسد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
یک روز حاج آقا از منطقه به حسینیه ثارالله آمد. برای رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی، موقع رفتن بدون آنکه
🔰 بعد از آنکه این را به حاج قاسم گفتم، شروع به گریه کرد و بعد از گریه گفت: درست است من هر روز یا یک روز در میان، زنگ می‌زدم و احوال پدرم را می‌پرسیدم. این دفعه یک عملیات سختی بود و داعشی‌ها در املی این قدر شیعه‌ها را اذیت می‌کردند و خود و بچه هایشان را می‌کشتند که من ۴ یا ۵ روز سخت درگیر شدم و نتوانستم با پدرم تماس بگیرم. راوی این خاطره ادامه داد: حاج قاسم همان شب با وجود خستگی گفت: به قنات ملک برویم و حدود ساعت‌های ۱ یا ۱ و نیم شب که رسیدیم به سر مزار مادرشان رفتیم و صبح زود نیز بعد از اقامه نماز صبح، دوباره سر مزار مادرشان رفتیم و همان جا، حاج قاسم دوباره من را صدا زد و گفت: ابراهیم، خوابت را بار دیگر برای من تعریف کن. من گفتم حاج آقا خواب من به جای خودش؛ فقط، می‌خواهم احترام مادر شما را که سن و سالی از او گذشته بود نسبت به شوهرش بگویم که چه احترامی دارد، شما دو یا سه روز یادتان رفته از پدر احوال بپرسید، مادرتان در عالم خواب به شما تذکر داد. این باید الگویی برای نسل آینده و آن‌ها که ازدواج می‌کنند، قرار گیرد و احترام همدیگر را نگه دارند. حاج قاسم بعد از سخن من گفت: درست هم هست، هر وقت مادرم را به تهران می‌آوردم، بیشتر از ۳ یا ۴ روز نمی‌ماند و برای رفتن اصرار می‌کرد. من می‌گفتم: مادر تازه آمده ای؟ می‌گفت: من به پدرتان قول دادم و باید بروم و اگر من را نبری، خودم می‌روم یا به برادرت سهراب یا حسین می‌گویم من را ببرند. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
وَقَلبڪ فــی‌قَلبـی‌یاشهید ... :) قشنگہ‌ها‌ نہ ؟ قلب‌یہ‌شهید‌توقلبت‌باشہ ... با‌هاش‌یڪی‌شی اونقدر‌رفیق واونقدر‌عاشق واونقدر‌شبیہ ... :))) رفـیق‌شهیــد ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهادت نوع را عوض میکند مرگ را عوض نمی‌کند❌ 🌴از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند را نصیبتان کند و از دنیا ببرد🕊 مدافع حرم 🕊 🤲 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یه روزی هم میاد رو بَنِرای سطح شهر می‌بینیم نوشته: « کاروان راهیان » . کاروانی که از ایران و افغانستان و عراق زائـر راهی میکنه به سمت ... می بردمون به سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه... وقتی خوب دلمونو تکون دادیم و عقده ی این چند سال فراق رو جبران کردیم... . یکی مثل که از یادگارای همین سالای جنگ با تکفیریا باشه برامون شروع میکنه به روایت کردن... . " اینجا که نشستید اسمش است! قریه‌ای که توش حرم مطهر خانوم زینب قرار داره... همینجا بود که مدال گردن ، اولین شهید مدافع حرم ، انداختند...‌ . تو همین خاک بود که محمود رضا بیضایی به معشوقش ، امام حسین رسید... " . بعد سوار اتوبوس میشیم و میریم بعد از اینکه نشستیم رو خاکا ، راوی میگه: " اینجا حلبِ... همونجایی که رو به آسمون پرواز داد... همینجا بود که ، فرمانده ایرانی لشگر فاطمیون ، سرشو گذاشت رو پاهای اربابش! خبرنگاری که دختر سه ساله ‌شو به دختر سه ساله‌ی ارباب سپرد و از دنیا خداحافظی کرد... . اینجا مقتلِ و ... جووناالوارثینو سال شماها که از همون اول عادت کرده بودن به دل ندادن... . مقصد بعدیمون ، جنوب غربِ حلب... همونجایی که تروریستا محاصره‌ش کردن و نیروهای مقاومت رو مجبور به عقب نشینی.‌.. همونجایی که وقتی آزاد شد،همه سجده شکر بجا آوردیم... هر چند برای آزاد شدنش دادیم و اسیر... یکیشون بود که با رفتنش چهار تا بچه‌ش یتیم شدن... ولی کاری کرد که اون دنیا ، جلو حضرت زهرا ، سرشونو با افتخار بلند کنن و بگن: ما بچه های شهید بلباسی ‌ایم!‌ " مثل ،‌ مثل هویزه ، مثل چزابه ، مثل طلاییه ... یه روزی و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می کنیم... یه روزی گذرمون بهشون میخوره.. [ هر زمان تو خیابونا چشمتون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید ، بدونید به فاصله ی اندکی ، روزی میرسه که سرتاسر ایران نوشتن... « کاروان راهیان قدس » کاروانی که این بار مقصدش فراتر از و ! کاروانی که میره به سمت خود نماز میخونه تو مسجدالاقصی... با امامت امام دوازدهم... و با حضور تمام شهدا... شهدایی که روزی برای زیارتشون ‌هامون و هامون خاکی شد ... و دیر نیست اون روز ! روزی که با چشمای خودمون ببینیم که رو سر در‌ ورودی نوشته: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
آخ که خوشا به سعادتت.... در نماز آخرت با خدا چه گفتی؟! 🌼تولد: ۱۸ / ۰۲ / ۱۳۷۲ 🌷شهادت: ۲۰ / ۰۳ / ۱۳۹۵ محل تولد: سمنان محل شهادت: سوریه مزار: امامزاده علی اشرف(ع) شهید دهه هفتادی/جوان مومن انقلابی عباس دانشگر در1372/2/18در سمنان چشم به جهان گشود عباس پسری مومن وانقلابی بود عباس در دانشگاه افسری وتربیت پاسداری امام حسین در حال دانش اموختگی بود وتازه دوماه از نامزدی اش میگذشت که هوایی شد واز دانشگاه افسریه به سوریه اعزام شد وبالاخره در1395/3/20درماه مبارک رمضان در جنوب حلب شربت شهادت نوشید و به دست مردم سمنان در امامزاده اشرف محلات به خاک سپرده شد ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پشت پات آب ميريزم.mp3
5.49M
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠زهی خیال باطل ●| یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «می‌خواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمی‌خوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را می‌فرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار می‌کنی که الان بروی؟ ●عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمین‌گیر میشم می‌ترسم وابستگی من را زمین‌گیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت ●چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه هم‌قسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچه‌ها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید می‌رفت. 📎شهیــدی ڪہ ماننـد مادرش زهــــــرا بین و سوخت و پــــرڪشیـد . 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
دفعہ آخر ڪہ داشت مے رفت جبهہ ازش پرسیدم: "علیرضا جون ڪے بر میگردی مادر؟" صورت نازش رو بلند ڪرد و نگاهش با نگاهم جفت شد، بعد سرش رو انداخت پایین و گفت: "هر وقت ڪہ راه ڪربلا باز شد" ساڪش رو دستش گرفت، تو انتهای ڪوچہ دلواپسے های من ذره ذره محو شد... تو عملیات والفجر یڪ، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد شانزده سالش تازه تموم شده بود، شانزده سال هم طول ڪشید تا آوردنش، درست شب ... وقتے برگشت اولین ڪاروان زائران ایرانے رفتن ؛ آخه راه ڪربلا باز شده بود...." 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ْحْاْجْ قْاْسْمْ :ْ خْدْاْیْاْ عْاْقْبْتْ مْاْرْاْ ْ خْتْمْ بْهْ شْهْاْدْتْ کْنْ …ْ دعایے ڪہ مستجاب ݜد…💔 حاج قاسم بابا جون دست ماهم بگیر جا نمونیم😭😔 ✅ کانال سردار دلها 👇 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه فرمانده گفت: میزارم ولی الان نه گفت: دارم زمین گیر میشم،بزار برم میترسید عشق به خانومش، باعث بشه نره برای دفاع از حرم... آخرین دست نوشته شهید برای همسرش، به مناسبت سالروز شهادت عباس دانشگر شهید مدافع حرم متولد سال ۱۳۷۲ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔅 این فیلم مربوط به زمانیست که به دختر شهید "ابراهیم عشریه" خبر شهادت بابایش رو دادند.( فروردین ۹۵) از این شهید والا مقام سه فرزند دختر به یادگار مانده است. 🔻 یاد شهدا با صلوات🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
امنیت کشور ما، مرزهای ما، همسایه های ما، مدیون حضور حاج قاسم ها و نیروهایش است که خستگی نمی فهمیدند؛ چون نیت سربازی ولایت داشتند! شکرگذاری از نعمت امنیت ایران که امنیت اول کشور های دنیا را داد، وظیفه من و شماست! 📚منبع: کتاب حاج قاسم ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاوير انتقام سخت شهادت شهيد براي اولين بار ✅ خاطره سردار از این عملیات ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💚من به فدای خواهر حسین علیه السلام بابای عزیزتر از جانم! چقدر خوب شد که نام مرا زینب گذاشتید. مادرم می گفت شما وقت انتخاب اسم من گفتید: بعدها متوجه می شوید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم. شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و تمام وجودم یکی یکی از درون می سوخت و روی هم فرو می ریخت. اما وقتی عظمت حضور مردم را دیدم که چه با شکوه و با عزت و با تمام وجود برایتان به میدان آمدند، کمی دلم آرام گرفت. همیشه به من می گفتید عزت دست خداست و بدانید اگر گمنام ترین هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، می بینید که خداوند چقدر با عظمت شما شما را در آغوش می گیرد. می دانم راز آن چهره نورانی تان و آن همه عزت و عظمتتان فقط در نمازهای نافله و گریه های شبانه و گرسنگی در بیابان ها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود؛ بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرتتان را با خداوند متعال، فاطمه زهرا(س) و عمه سادات(س) معامله کردید. آن روز که رسم "کلنا عباسک یا زینب (س)" را نوشتید، این نوشته وِرد زبان همه عالم شد. شما علمدار خیمه خواهر حسین(ع) شدید و من تا آخرین نفس فدایی بانویی می شوم که نام مبارکش را بر من نهادید تا حق این نام را ادا کنم. 📚دلنوشته زینب سلیمانی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید ♦ روایتی از مادران شهدا...🌷 🔹قصه های نانوشته ی مردان بی ادعا...🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهدا🌺 ✨ دعـا ڪـردند... بـ‌ه ظـــــهـورش برسنـد.. بـ‌ه « وصـــــلش » رسیـدند…! مـــــا چـ‌ه ڪردیـم…؟!! ❣اللهم عجل لولیک الفرج❣ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊🕊🕊🕊🕊 🌷🌷🌷 🕊 در مکتب شهادت در محضر شهدا مردان مخلص خدا سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت)) ساعت يك و دو نصفه شب بود. صداي شرشر آب مي‌آمد. توي تاريكي نفهميدم كيه. يكي پاي تانكر نشسته بود و يواش، طوري كه كسي بيدار نشود، ظرف‌ها را مي‌شست. جلوتر رفتم. دیدم فرمانده لشکر حاج ابراهیم بود. 🕊 🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin