آنان که بُود
#عشقِ_خدا بر سرشان
شیرند و دلِ بیشه♥️
بُود سنگرشان
خواهند جدا شود
#سر از پیکرشـان
یک #مو نشود
کم ز سر رهبــ❣ـرشان
#شهید_حسین_همدانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهدا و عنایت امام زمان(عج)
شیرعلی زمین کشاورزی داشت. ذاکر اهل بیت (ع) بود☺️
شاعر بود و در وصف اهل بیت (ع) شعر میسرود.😍
زندگی او ادامه داشت تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.😍❤️
او از کسانی بود که عشق به مولایش امام زمان (عج) در جانش ریشه دوانده بود.❤️ برای همین قسمتی از زمینهایش را به ساخت مسجدالمهدی (عج) اختصاص داد.🌹🌷
دربارهی او ماجراهای زیادی نقل میکنند.
او از کسانی است که #ارتباط عجیبی با مولایش داشت.
از اتفاقاتی صحبت میکرد که کمتر از دیگران شنیده میشد!
با شروع #جنگ زندگی را رها کرد و راهی جبههها شد.🌸آخرین باری که برگشت در کنار کتابخانهی مسجد برای خود قبری کند!😢
گفت:«من را اینجا دفن کنید!» برخی به او اعتراض کردند که این چه کاری است که انجام میدهی؟ اما او با جدیت میگفت از این عملیات برنمیگردم!😔😭
دیگری گفت:
«این قبر که برای قامت رعنای شما کوچک است!»
شیرعلی هم جواب داد:
«نه، اندازه است.» عجیب بود که وقتی #پیکر پاک او را آوردند
#سر در بدن نداشت! برای همین دقیقاً به اندازهی قبرش بود😔😔
یاد شهدا با صلوات🌺
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰"میخواهم برایت از حسرت به زبان راندن کلمه ی #بابا بگویم "
💢مگر نمیشنوی ؟!
صدای #دخترکی که چندین سال است بابای خود را ندیده و در حسرت آغوش پدریش #عکس_پدر مرحم دل مجروحش شده است😔
دختری که دلتنگ پدر💔 است
دختری که به قول خودش از وقتی که پدر رفت #قلب او و خواهرش را به همراه برد
💢دخترها خوب میدانند که #دلتنگی برای پدر چگونه است.
اما نه❌ با وجود همه ی دلتنگی ها،
دختران چنین پدرانی #زینب_وار زندگی میکنند و همچنان به وجود پدرشان افتخار میکنند♥️
💢آرامش کنونی ما مدیون پدر دخترانی است که از خودشان گذشتند تا نگذارند دری آتش🔥 بگیرد و پهلوی #مادری بشکند و فرق پدری شکافته شود⚡️
و جگر برادری در تشت بریزد و #سر برادر دیگر به روی #نیزه رود و خواهری به #اسارت در بیاید😭
✳️آری #شهید_مصطفی_بختی، به همراه برادرش مجتبی #شهادت را بر ماندن ترجیح دادند چرا که روح بلند و ملکوتیشان نتوانست در این دنیای خاکی بماند🕊
💢مصطفی و مجتبی, دو ستاره ی به نور حق💫 پیوسته ی خانواده ی بختی بودند که در طول حیاتشان #حسین_وار زیستند این را میشود از سخنان به تصویر کشیده ی اطرافیان حس کرد
💢به قول #دکتر_شریعتی" کسی میتواند در پای #عشق بمیرد که پیش از آن زند گی در پیش چشمهای وی #مرده باشد."
✔️ #شهدا این گونه بودند ...
آیا ما نیز این گونه ایم🔰
#شهید_مصطفی_بختی 🌷 #شهید_مجتبی_بختی🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
این راه رفتنی ست
بـدون پـا،
بدون #سـر
بلکه بـادل
#مقاومون✌️
#بنتالخامنهای
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
رسم عاشقیست، #سر باختن!
ڪه آغاز شد، با #سر علی در محراب....
از آن پس، #سر علمدار، زیر عمود آهن...
و ڪمالش #سر مبارڪ امام عشق درقتلگاه..
⬅اما #سرِ ما..
همچنان گرم و در سودایِ بازیهایِ دنیا!
شهدا را باصلوات یاد کنیم
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
تشییــع رسول(بـرادرش) بود، به قبــر خالے کنار او اشــاره کرد و گفت: این هم برای مــن...😳
میگــفت: شـــرم میکنـــم در برابر اباعــبدالله(ع) با #ســر بر بدن حاضــر شــوم...😔
#عیدقــربان به دنیا آمـــده بود، از قربانگاه عشق هم بے ســـر برگشت تا پیش و با برادرش رسول و در همان قبرے که گفته بود، باشــد..✅
🌹🌷🌹
#شهیدمحمدرضا_ایزدی
تولد: عید قربان . ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﻗﻤﺮﻱ ﺗﻮﻟﺪ
سمت: فرمانده تخریب و فرمانده آموزش لشکر 19 فجر
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🔰به جوانان توصیه می کنم که👇👇 🌀نماز خود را در #اول_وقت بخوانید. قرآن📖 بخوانید؛ زیرا که بسیار #مهم اس
#خاطرات_شهدا 🌷
💠اَحمد مُحمّد مَشلَب معروف به #شهیدBMW سوار لبنانی متولد ۳۱ آگوست سال ۱۹۹۵📆 و در محله السرای شهر نبطیه #لبنان دیده به جهان گشود
🔰احمد از همان دوران کودکی در این شهر رشد کرد و در راه #اهل_بیت تلاش و کوشش میکرد. او یکی از بهترین دانش آموزان هنرستان امجاد بود🥇 و از آنجا فارغ التحصیل شدو #دیپلم (تکنولوژی اطلاعات) گرفت
🔰شهید احمد مشلب رتبه ۷ در لبنان در رشته تحصیلی اش که #تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک it) بود شد اما سه روز قبل از اینکه به دانشگاه برود در #سوریه بود و شهید شد🕊
🔰احمد ارادت خاصی به ائمه اطهار داشت و دفاع از حریم اهل بیت رو #وظیفه میدونست همزمان با اعزام🚌 مدافعان حرم از لشکر حزب الله، برای #دفاع از حریم آل الله به سوریه رفت
🔰در آنجا با عشق و علاقه ای♥️ که به #عمه ی سادات داشت جانانه میجنگید. تا اینکه در یکی از درگیری ها💥در سوریه از ناحیه #دست مجروح شد که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد و برای مدوا به بیمارستان #نبطیه لبنان انتقال داده شد
🔰اما عطش احمد برای #شهادت بسیار بود و دوباره همراه سایر رزمنده های حزب الله به سوریه رفت، سرانجام در ۲۹ فوریه ۲۰۱۶ در منطقه الصوامع #ادلب (سوریه) در درگیری با تکفیری ها👹 و عملیات براثر برخورد بمب هاون 60 و اصابت ترکش های زیاد الخصوص به #سر و پا (قطع تاندون و اعصاب پا) و دیگر اعضای بدن فالفور به درجه رفیع شهادت🌷 نائل گشت.
🔰احمد وقتی #سوریه بود با دوستانش عهد بسته بودند بعد از جنگ با هم به "کربلا و مشهد" بروند و به دوستاش میگفت آرزویی جز "شهادت" ندارم❌ #یک_هفته بعد از این حرفاش شهید شد
🔰شهید مشلب بخاطر ارادت و علاقه خاصی که به #امام_رضا(ع) داشت لقب جهادی "غـریب طــوس" را برای خود انتخاب کرد، به گفته ی مادر شهید: احمد سال 2012 یک بار به ایران🇮🇷 آمده و به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد
🔰مادر شهید مشلب با اینکه احمد #پسرش بود او را هم بازی و دوست دوران جوانی اش میدانست و با عشق مادرانه💞 در تربیت احمد تلاش کرد و برای رفتن #احمد همانند مادران سایر شهدا عاشقانه فرزندش را راهی کرد. احمد هر ساله در روز مادر برایش هدیه میگرفت🎁 اما به گفته مادرش، احمد امسال نه طلا و نه نقره داد بلکه با #شهادتش باعث شد در برابر مولایم امام حسین رو سفید شوم😍
🔰در مراسم یادبود شهید احمد مشلب که در ایران برگزار شد #مادرشهید گفت: وقتی حضرت زینب در خطر⚠️ باشد وقتی #امام_زمان در خطر باشد من چرا فرزندم را نمی فرستادم پسر من باید یکی از زمینه سازان دولت حضرت مهدی (عج) بود✅ احمد با وجود داشتن ثروت و مال دنیا احتیاجی به پول نداشت در صورتی که خیلی ها میگویند #مدافعان_حرم برای پول میروند
#شهید_احمد_مشلب
#شهید_مدافع_حرم (لبنانی)
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
رسم عاشقیست، #سر باختن!
ڪه آغاز شد، با #سر علی در محراب....
از آن پس، #سر علمدار، زیر عمود آهن...
و ڪمالش #سر مبارڪ امام عشق درقتلگاه..
⬅اما #سرِ ما..
همچنان گرم و در سودایِ بازیهایِ دنیا!
شهدا را باصلوات یاد کنیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله_ ❤️
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
دست مےگیرد
و دل میبرد
و در رهش #سر میدهند
این #حسین ڪیست
ڪہ این گونہ عطایـے دارد
حسینیان محرم امسال را بہ یادتان سینہ مےزنیم ...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🍀✨🍀✨🍀✨🍀 ♥️برادر باید #اینجوری باشه ♥️هم خودش #شهید بشه،🕊 هم #برادر شو برسونه به #قافله شهدا #شهی
#خاطرات_شهدا🌷
♨️«مجتبی در لحظه #شهادت 27 سالش بود و مصطفی 33 سال. هر دو نفر باهم به #سوریه رفتند. (لبخندی☺️ میزند و ادامه میدهد) رفتن شان هم ماجرا داشت. آقا #مصطفی. و آقا مجتبی هر دو با اسمهای مستعار به سوریه رفتند، مصطفی #بشیر زمانی و مجتبی #جواد رضایی.
🔰 خودشان را به#عنوان دو پسرخاله معرفی کرده بودند. چند بار برای رفتن به سوریه از #مشهد و چند بار از طریق سوریه اقدام کردند مدت زیادی وقت گذاشتند و #لهجه افغانستانی یاد گرفتند و من قرار بود بعد از رفتنشان خاله مصطفی و مادر مجتبی باشم. یک روز داخل خانه 🏘مشغول انجام دادن کارهایم بودم که #زنگ در به صدا درآمد
♨️در را که باز کردم دیدم #مصطفی و مجتبی باهم پشت در ایستاده اند. به محض این که #چشمم به آنها افتاد فهمیدم قرار است اتفاق خاصی بیفتد. داخل خانه که شدیم رفتند و دونفری کنار هم داخل #پذیرایی نشستند و من رفتم تا برایشان چای بیاورم. طولی نکشید که مصطفی و مجتبی بلندبلند شروع کردند به تعریف کردن #اتفاقات #صحرای کربلا.
🔰طوری واقعه #کربلا را تعریف میکردند که من هم حرفها یشان را بشنوم. #چای ریختم و رفتم و کنار آنها نشستم. آن زمان هنوز چندان خبری از اتفاقات سوریه نبود. طوری دو برادر صحرای کربلا را #توصیف میکردند که احساس میکردم با هر دو چشمم این وقایع را در همان لحظه میبینم.
♨️ صحبتهایشان که #تمام شد خندیدم 😄و به آنها گفتم: «شما از این حرفها چه هدفی دارید⁉️»
هر دو نفرشان مداح بودند و با #تاریخ و وقایع کربلا تاحدودی آشنا بودند. وقتی سؤالم را #شنیدند گفتند: «ما همیشه میگوییم کاش بودیم و بیبی زینب (س) به اسیری نمیرفت و اینقدر درد و غم نصیبش نمیشد».
🔰بعدازاین جمله از تنهایی #حضرت رقیه«س» گفتند و ماجراهای دیگر. درحالیکه لبخند😊 میزدم گفتم: «چرا حرف دلتان 💓را نمیزنید؟»
گفتند: «ما همیشه میگوییم کاش بودیم و کاری انجام میدادیم. کاش میشد برای دفاع از #حضرت زینب «س» و اهلبیت امام حسین (ع) در آن روز حضور داشتیم. همیشه از کاشکیها میگفتیم.
♨️حالا که هستیم #اجازه میدهی برای دفاع از حرم بیبی زینب «س» به سوریه برویم⁉️»
به #چهرهها یشان نگاه کردم:"سکوت عجیبی بین ما حاکم بود. جدیت در #تصمیمی که گرفته بودند را در چشمهایشان به#وضوح میدیدم. لبخندی😊 زدم و گفتم: «خب بروید».
انگار انتظار این جواب را از من نداشتند. اول شوکه شدند بعد با #شوق از جا بلند شدند. مصطفی ازلحاظ شخصیتی یک انسان #عارفمسلک بود.
🔰 آن روز طوری #خوشحالی میکرد که من از خوشحالی اش تعجب کرده بودم. چیزی نگفتم و یک دل💘 سیر بچههایم👫 را نگاه کردم. با تعجب برگشتند و به من گفتند: «مادر واقعاً #اجازه دادی؟»گفتم: «#بله، اجازه دادم».بعد رو به من گفتند: «شما که اجازه دادی خبرداری که #داعشیها با مدافعان حرم چهکار میکنند؟»
من در #تلویزیون 📺دیده بودم که داعشیها یک جوان را زندهزنده آتش زدند.
♨️با لبخند😁 به آنها گفتم: «مگر داعشیها چه کار میکنند⁉️»
گفتند: «داعشیها #سر مدافعان حرم را از تنشان جدا میکنند».لبخند زدم و گفتم: «#یزیدیها سر امام حسین «ع» را مگر جدا نکردند. سرتان فدای سر امام حسین (ع)».نگاهی به# همدیگر انداختند و با خنده ادامه دادند: «شاید مارا زندهزنده بسوزانند، 🔥شاید ما را تکهتکه کنند».
🔰هر چیزی که #میگفتند یک جواب میدادم که به واقعه کربلا برمیگشت. #مجتبی و مصطفی که هنوز باورشان نشده بود، #دستشان را زیر چانهشان زده بودند و به من نگاه میکردند و دایم این جمله را تکرار میکردند: «#مادر اجازه را دادی دیگر؟»
و من هم هر بار میگفتم: «بله اجازه رفتن تان را دادم».#مصطفی و مجتبی آن روز با خوشحالی به دنبال درست کردن کارهایشان برای #اعزام رفتند. وقتی پدرشان به خانه🏡 برگشت ماجرا را به ایشان هم اطلاع دادم.
♨️ ایشان هم وقتی دیدند# ماجرای دفاع از حرم #حضرت زینب «س» درمیان است با تمام وجود در همان لحظه اول اجازه دادند که مصطفی و مجتبی برای دفاع به #سوریه بروند.
اگرچه اجازه رفتن به سوریه را به بچهها داده بود اما از آن روز به بعد هر بار که #چشمش به مصطفی و مجتبی میافتاد، گریه میکرد.»
به نقل مادر #شهیدان
#شهید_مصطفی_بختی🌷
#شهید_مجتبی_بختی🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
زمانی معنای اِربا" اِربا را دانستم که مادرت
تکه استخوانهایت را
کنار هم میگــذاشت تا تو را درست کند...😔😔😔
گاهی هم کم میآمد...
#سر
#دست
#پا
آرام زیر لب میخواند:
#امان_از_دل_زینب 😭😭😭
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌾 بی همگان به #سر شود،بی تو به سر نمیشود❌
🌾 عــشق تــ✨ـــو در #دلم ❤️بُـوِد غیر تـو جا #نمیشود
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin