یھ‌رفیقےاون‌شب‌ڪنارم‌بود ڪتاب‌دعا‌هم‌دستش‌بود آروم‌اشک‌میریخت🕊!

با‌خودم‌گفتم‌خب‌دارھ‌دعا‌میخونھ باخدامناجات‌میڪنھ دلش‌گرفتھ

امابھ‌یھ‌جاڪھ‌رسید، دیدم‌میزنھ‌تو‌صورتش‌میگھ: آقاحلالم‌ڪن💔!

رفتم‌پیشش‌ببینم‌چیشدھ دیدم‌دارھ‌دعای‌ندبھ‌میخونھ! شب‌جمعھ،دعای‌ندبہ؟

گفتم‌فلانے! شبِ‌جمعہ‌ست! برای‌چے‌ندبھ‌میخونے؟

گفتم‌برای‌چے؟ از‌ڪے؟‌اصلاچرااینجوری‌خودتومیزنے؟ گفت‌رسیدم‌بھ‌اونجاڪھ‌میگھ: این الطالب بدم المقتول بڪربلاء! تقصیرمنھ‌ڪھ‌آقام‌ظهـورنمیڪنھ💔!

گفتم‌خب‌حالاچراامشب‌داری‌اینجوری‌میڪنے؟ گفت‌آخھ‌آقاامشب‌بازدارھ‌میبینہ! دارھ‌گودالِ‌قتلگاھ‌رومیبینہ دارن‌نشونش‌میدن💔! میدونھ‌منتقم‌این‌ظلمھ‌اما‌بخاطر‌منوامثال‌من نمیتونھ‌بیاد💔!

رفقاامشبم‌شبِ‌جمعھ‌ست‌ها :)💔 دارن‌داغِ‌ڪربلا‌رو‌بھ‌آقا‌نشون‌میدن‌و... تقصیرماست‌کھ‌منتقم‌غایبھ!

مامیشنویم... آقامثل‌حضرت‌زینب'س‌میبینن💔! امشب‌حضرت‌زهرا'س‌ڪربلان! نمیشه‌روضہ‌ی‌سنگین‌خوند...💔!

نمیشھ‌رفت‌سراصل‌روضھ‌و گفت‌‌:بـےبـے‌جان‌ما‌چے‌دیدن...!

حالادیگھ‌وقت‌رفتنھ‌اماچھ‌رفتنے؟ :) برادربین‌گودالھ...💔!

رفتم‌از‌ڪوی‌تو و... پیش‌توجاماندھ‌دلم...

پیش‌توماندھ‌و... ازسینھ‌جدا‌ماندھ‌دلم...💔

داداش‌خوبم! گفتم‌اسباب‌سفرجمع‌ڪنم‌بادقت...

بـےبـےجان‌مگھ‌چیزی‌هم‌موندھ‌بود بخواین‌جمع‌ڪنین؟! 💔 هرڪی‌رسید‌یھ‌چیزی‌از‌ خیمھ‌هابرداشت‌برد...!

توڪوفھ‌وقتےزن‌خولے‌ نصف‌شب‌ازخواب‌بلندشددیدخونھ‌اش‌نورانیھ! - نمےخوام‌روضہ‌شوبخونم‌فقط‌گریز‌میزنم!

یھ‌مرتبھ‌دیدازهرخونھ‌ای‌یھ‌نفربیرون‌اومد یڪےیہ‌پیراهنِ‌خون‌آلوددستش‌گرفتہ! یڪےیھ‌جفت‌گوشوارھ‌دستش‌گرفتہ! زنہای‌ڪوفھ‌داد‌میزنند: چرااین‌سوغاتے‌هااینقدرخون‌آلودھ💔؟

ازهمھ‌جانسوزتر... یھ‌وقت‌دیدن‌یھ‌خانم‌دوید! یھ‌گهـوارھ‌چوبےدستشہ!