حذيفة بن يمان گوید :
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را ديدم كه دست امام حسن مجتبى عليه السلام را گرفته بود و مى فرمود :
أيّها النّاس هذا ابن عليّ فاعرفوه، والّذي نفس محمّد بيده إنّه لفي الجنّة، ومحبّه في الجنّة، ومحبّ محبّيه في الجنّة
اى مردم! اين فرزند علىّ بن ابى طالب است، او را بشناسيد، سوگند به آن كسى كه جان محمّد در قبضه قدرت او است، او در بهشت است، دوستان او و دوستان دوستانش نيز در بهشت خواهند بود.
📜مشارق الأنوار ص: ۵۳.
ابن عساکر دمشقی از علمای بزرگ اهل تسنن نقل کرده است:
انصار همواره میگفتند:
إنّا كُنّا لَنَعرِفُ الرَّجُلَ إلَى غَيرِ أبيهِ بِبُغضهِ لِعَليِّ بنِ أَبي طالِب.
ما جماعت انصار، هرگاه بخواهیم حلال زادگی شخصی (اولادمان) را بسنجیم، او را به حبّ و بغض نسبت به علی بن أبی طالب علیهالسلام امتحان میکنیم.
📜 تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲،ص ۲۸٧
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ صلوات الله علیه قَالَ:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أُخْرِجَتْ أَرِيكَتَانِ مِنَ الْجَنَّةِ فَبُسِطَتَا عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ، ثُمَّ يَجِيءُ عَلِيٌّ علیه السلام حَتَّى يَقْعُدَ عَلَيْهِمَا. فَإِذَا قَعَدَ ضَحِكَ وَ إِذَا ضَحِكَ انْقَلَبَتْ جَهَنَّمُ، فَصَارَ عَالِيهَا سَافِلَهَا ثُمَّ يُخْرَجَانِ فَيُوقَفَانِ بَيْنَ يَدَيْهِ. فَيَقُولَانِ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! يَا وَصِيَّ رَسُولِ اللَّهِ! أَ لَا تَرْحَمُنَا؟ أَ لَا تَشْفَعُ لَنَا عِنْدَ رَبِّكَ؟ قَالَ: فَيَضْحَكُ مِنْهُمَا ثُمَّ يَقُومُ فَيَدْخُلُ الْأَرِيكَتَانِ وَ يُعَادَانِ إِلَى مَوْضِعِهِمَا، فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ: «فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ ما كانُوا يَفْعَلُون».
مولانا سجّاد صلوات الله علیه فرمودند :
روز قیامت، دو تخت زیبا از بهشت آورده می شود و در کنار جهنّم و مشرف به آن نصب می شود. سپس علی علیه السلام می آید و بر آن دو می نشیند. وقتی آن بزرگوار نشست، خنده ای می کند و با خنده اش، جهنّم زیر و رو می شود، به گونه ای که پایین آن به بالای آن می آید و آن دو نفر ( اوّلی و دومی) خارج می شوند و در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام قرار می گیرند. پس آن دو نفر می گویند: ای امیرالمؤمنین! ای وصیّ رسول خدا! آیا به ما رحم نمی کنی؟ آیا برای ما نزد پروردگارت شفاعت نمی کنی؟ در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام به آن دو می خندد، می ایستد و آن دو تخت بهشتی به جای خود بر می گردد و آن دو نفر نیز به جایگاه خود برگردانده می شوند. و این است فرموده پروردگار که: پس امروز كسانى كه ايمان آورده اند به كافران مى خندند، بر روى تختهاى بهشت به حال دوزخيان مى نگرند كه آيا كافران به پاداش آنچه مى كردند رسیده اند؟
📜تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص756
📜بخشی از خطبه ۱۰۸ امیرالمومنین علی سلام الله و صلوات الله علیه در نهج البلاغه.
فَعِنْدَ ذَلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِيَةُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ. فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً وَ الْمَطَرُ قَيْظاً وَ تَفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضاً وَ تَغِيضُ الْكِرَامُ غَيْضاً، وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِينُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا [أَكَالًا] وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْكَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.
پس در آن هنگام باطل بر جاى خود استوار شود، و جهل و نادانى بر مركب ها سوار، و طاغوت زمان عظمت يافته، و دعوت كنندگان به حق اندك و بى مشترى خواهند شد. روزگار چونان درنده خطرناكى حمله ور شده، و باطل پس از مدّت ها سكوت، نعره مى كشد، مردم در شكستن قوانين خدا دست در دست هم مى گذارند، و در جدا شدن از دين متّحد مى گردند، و در دروغ پردازى با هم دوست و در راستگويى دشمن يكديگرند.
و چون چنين روزگارى مى رسد، فرزند با پدر دشمنى ورزد، و باران سیل آسا ببارد، پست فطرتان همه جا را پر مى كنند، نيكان و بزرگواران كمياب مى شوند، مردم آن روزگار چون گرگان، و پادشاهان چون درندگان، تهيدستان طعمه آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود، راستى از ميانشان رخت بر مى بندد، و دروغ فراوان مى شود. با زبان تظاهر به دوستى دارند اما در دل دشمن هستند، به گناه افتخار مى كنند، و از پاكدامنى به شگفت مى آيند، و اسلام را چون پوستينى واژگونه مى پوشند.
حمید بن مسلم گوید:
رأيت زينب حين إحراق الخيام ـ قد دخلت في وسط النار،وخرجت وهي تسحب إنساناً من وسط لهيب النار
زینب سلام اللّه علیها را دیدم که در زمان آتش کشیدن خیام، وارد شعله های آتش شد و درحالیکه فردی را حمل میکرد از آتش ها خارج شد؛
من گمان کردم که او جنازه ای را برداشته و حمل میکند که سوخته است.
فاقتربتُ لِأَنظُرَ إليه، فإذاً هو زين العابدين علي بن الحسين (سلام اللّه علیه)
پس نزدیک رفتم تا آنرا ببینم و دیدم که آن فرد امام زین العابدین علیه السلام است.
📜الطراز المذهب في أحوال سيدتنا زينب سلام اللّه علیها
بحـارالفـضائـل
برخی اینگونه نقل کردهاند :
و کانَ علیُ بن الحُسینِ أَشبَهَ برسولِ اللّهِ فِی الوَجه
حضرت علی اکبر علیه السلام شبیه ترین مردم در صورت به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
وَ اِذَا رَکبَ وَ حَرّکَ فَرسَه کانَ اَشبَهَ لِعَلیِّ بنِ أَبی طالب
و زمانی که بر مرکب می نشست و اسبش را حرکت میداد، شبیه ترین مردم به امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود.
وَ اذَا تکلّمَ وَ حرَّکَ بِیدِه کانَ اَشبهَ الناسِ بِالحَسَن.
و زمانی که صحبت میکرد و دستانش را تکان میداد، شبیه ترین مردم به امام حسن مجتبی علیه السلام بود.
📜بحرالمصائب ج۴ص٢٩٢
📜تحفة الذاکرین(خطی)
ﻣﻘﺪﺍﺩ گوید:
ﻣﻮﻟﺎﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭ. ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﻛﺮﺩﻡ و ﺑﺮ ﺯﺍﻧﻮﻯ ﺧﻮﺩ ﻧﻬﺎﺩ. ﺳﭙﺲ ﺩﻳﺪﻡ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻟﺎ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻇﻬﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺸﻴﺮﺵ ﺧﻮﻥ ﻣﻰ ﭼﻜﻴﺪ.
ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﺍﻯ ﻣﻮﻟﺎﻯ ﻣﻦ! ﻛﺠﺎ ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺑﺮﺩﻳﺪ؟
مولا علی علیهالسلام ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﻟﺎ ﺑﻴﻦ ﻋﺪّﻩ ﺍﻯ ﺧﺼﻮﻣﺖ ﻭ ﺩﺭﮔﻴﺮﻯ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎﻟﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﭘﺎﻙ ﻛﺮﺩﻡ.
ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﺍﻯ ﻣﻮﻟﺎﻯ ﻣﻦ! ﺍﻣﻮﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﻟﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺃﻧَﺎ ﺣُﺠّﺔُ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻋَﻠَﻰ ﺧَﻠﻘِﻪ ﻣِﻦ ﺃَﻫﻞِ ﺳَﻤﺎﻭﺍﺗِﻪِ ﻭ ﺃَﺭﺿِﻪِ، ﻭَ ﻣﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﺴَّﻤﺎﺀ ﻣَﻠَﻚُ ﻳَﺨﻄﻮ ﻗﺪَﻣﺎً ﻋَﻦ ﻗﺪَﻡ ﺇﻟّﺎ ﺑِﺈﺫﻧﻲ، ﻭَ ﻓِﻲَّ ﻳَﺮﺗﺎﺏُ ﺍﻟﻤُﺒﻄﻠﻮﻥ.
ﻣﻦ ﺣﺠّﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻠﻖ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﺴﺘﻢ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻯ ﻗﺪﻡ ﺍﺯ ﻗﺪﻡ ﺑﺮ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻦ، ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﻪ ﺷﻚ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ.
📜ﻣﺸﺎﺭﻕ اﻧﻮﺍﺭالیقین ص ۲۱۸
📜القطره ج ۱ ص ۲۵۷
بحـارالفـضائـل
در سال ۶۰ هجري قمري يوم الترويه روز هشتم ماه ذي الحجة، حضرت اباالفضل العبّاس عليه السلام با اذن امام حسین عليه السلام بر فراز بام كعبه رفت و خطبهای نوراني و سرشار از معارف را با صوت علوي قرائت نمود که در فرازی از آن خطبه چنین فرمود:
وَ لَوْلا حِكَمُ اللهِ الْجَلِيَّةِ وَ اَسْرارُهُ الْعَلِيَّةِ وَ اخْتِبارُهُ الْبَريَّهُ، لَطارَ الْبَيْتُ اِلَيْهِ قَبْلَ اَنْ يَمْشي لَدَيْهِ،
اگر حكمت الهي آشكار نمي شد و اسرار بلند مرتبه خداوند هويدا نمي گشت و اين كعبه براي امتحان مردم نبود، هر آينه قبل از آنكه امام به طواف بيايد، كعبه به سوي امام حسین علیه السلام پرواز ميكرد و دور سر او میگردید.
قَدْ اسْتَلَمَ النَّاسُ الحَجَرَ وَ الْحَجَرُ يَسْتَلِمُ يَدَيْهِ
به تحقيق مردم استلام حجرالاسود ميكنند (دست خود را به حجر ميكِشند و حجر را ميبوسد) ولي حجرالاسود دست امام را ميبوسد و استلام مينمايد.
📜مناقب سادة الکرام، سیدعین العارفین هندی، نسخه خطی (به نقل از کتاب خطیب کعبه)
ابن عساکر دمشقی از علمای اهل تسنن نقل کرده است:
انصار همواره میگفتند:
إنّا كُنّا لَنَعرِفُ الرَّجُلَ إلَى غَيرِ أبيهِ بِبُغضهِ لِعَليِّ بنِ أَبي طالِب.
ما جماعت انصار، هرگاه بخواهیم حلال زادگی شخصی (اولادمان) را بسنجیم، او را به حبّ و بغض نسبت به علی بن أبی طالب علیهالسلام امتحان میکنیم.
📜تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲،ص ۲۸٧
ابو حنیفه خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و مسائلى را پرسید از جمله سؤالهایش این بود که گفت: فدایت شوم امر به معروف چیست؟
حضرت فرمودند:
«الْمَعْرُوفُ یَا أَبَا حَنِیفَةَ! الْمَعْرُوفُ فِی أَهْلِ السَّمَاء،ِ الْمَعْرُوفُ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَلِکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ»
«ای ابوحنیفه! معروف چیزى است که معروف در آسمان باشد و معروف در زمین و آن امیرالمومنین على بن ابى طالب علیهالسلام است»
پرسید: فدایت شوم پس منکر چیست؟!
حضرت فرمودند:
«اللَّذَانِ ظَلَمَاهُ حَقَّهُ وَ ابْتَزَّاهُ
أَمْرَهُ وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَی کَتِفِهِ»
«آن دو نفرى که به او ستم روا داشتند و مقامش را غصب نمودند و مردم را علیه او شوریدند»
📜 بحارالانوار ج ۱۰ ص ۲۰۸