🔶در برخی از منابع، حکایت دیدار سیدالشهداء علیهالسلام با عبیدالله حرّ جُعفی، از زبان خود او نقل شده است؛ عبیدالله گوید:
امام حسین علیهالسلام داخل خیمه من شد در حالیکه محاسن شریفش سیاهِ سیاه بود.
هیچ کس را زیباتر و چشم پُرکن تر از امام حسین علیهالسلام تا به حال ندیده بودم و صورتش مانند ماه میدرخشید.
احدی را تا به حال به این جلالت و هیبت ندیده بودم. قلبم آتش گرفت تا که دیدم او به خیمه من دارد میآید. تا به حال برای کسی به اندازه او قلبم رقت پیدا نکرده بود.
حينَ رَأيتُهُ يَمشي و في أطرافِه صِبيانٌ و بناتٌ قَد أخَذوا بِأطرافِ رِدائِه
🔻وقتی که دیدم او به طرف من میآید و بچهها و کودکانش دور تا دور عبایش را گرفتند و میآیند.
وقتی که او آمد و از من یاری خواست، من در جوابش گفتم:
این اسب من است سوارش شو و من همراه تو افرادی را میفرستم تا تو را نجات دهند و به جای امنی برسانند. عیالات و زنان تو بر عهده من باشد تا آنها را به تو سالم برسانم.
در اینجا آن حضرت رو به من کردند و فرمودند:
إنَّ مَقصودي مِن اسِتنصاركَ و دَعوتِك، نُصحُكَ.
🔻مقصود من از یاری طلبیدن از تو و دعوت تو، خیرخواهی برای توست. ( و با این کار میخواستم دست تو را بگیرم )
امام علیهالسلام بلند شدند و من عرضه داشتم:
هر چه نگاه به محاسنتان انداختم نفهمیدم. آیا سیاه است یا خضاب کردهاید؟
حضرت فرمودند:
پیری زود به سراغ ما آمده؛ این گونه نیست که تو میبینی؛ چرا که حنا و کَتم است.
|📜الإمام الحسين عليهالسّلام و أصحابه، القزويني ج۱ ص۱۸۸ |
| 📜الحسين عليهالسّلام في طريقه إلى الشّهادة، الهاشمي، ص۱۲۲ |
◼️ گریه میکرد و خلخالم را میربود...
◾️ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسين [اَلْحَسَنِ] عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ [الْعَامَّةُ] عَلَيْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلِي خَلْخَالاَنِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ الْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلِي وَ هُوَ يَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ لاَ أَبْكِي وَ أَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ لاَ تَسْلُبْنِي قَالَ أَخَافُ أَنْ يَجِيءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ قَالَتْ وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ...
▪️ از فاطمه دختر امام حسين علیهم السلام، روایت است که فرموده: غارتگران بر خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا بپايم بود. مردى آنها را مىربود و مىگريست،
گفتم دشمن خدا چرا گريه ميكنى ؟
گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسول خدا را غارت ميكنم!
گفتم مرا واگذار،
گفت: ميترسم ديگرى آن را برُبايد!!!!!
سپس فرمود: هرچه در خيمههاى ما بود غارت كردند...
📜الأمالی (للصدوق) ج۱ ص۱۶۴
▪️در نقلی آمده است:
وقتی با شمشیر دست عبدالله بن حسن علیهماالسلام را قطع کردند و دست او به پوستی آویزان شد، ناله سر داد:
وا اُمّاه! وا اُمّاه!
در این هنگام، مادرش از خیمهها با پای برهنه بیرون دوید و فریاد میزد:
وا وَلَداه... وا قُرّةَ عیناه...
▪️نقل کردهاند:
همین زمان بود که شمر ملعون منزجر و خشمناک شد و با توابع خود به خیمهها ریخته و با نیزه به خیمه آن حضرت زد و فریاد زد:
آتش بیاورید و خیمه ها را با اهلش بسوزانید.
اهل خیمه از این حرف آن ناپاک بسیار بسیار ترسان و خوفناک شدند و ناله و فریاد را به شدت سر دادند.
همین که ناله و فریادشان را سیدالشهدا علیه السلام در بین گودال شنید، بی قرار شد و از آنجا که قوت برخاستن نداشت، خود را بر زمین می کشید و میفرمود:
وامحمداه... وا علیاه... وافاطماه... واحسناه... واحمزتاه... واجعفراه... واقلة ناصراه.. واغربتاه...
پس شَبَث بن ربعی ملعون آمد و شمر و اتباعش را از خیمهها برگردانید.
| 📜بحرالمصائب ج۵ ص١٧٧|
| 📜ریاض المصائب (خطی) ص٢٣۶|
| 📜مخزن البکاء ص۶٣٣|
| 📜مهیج الاحزان ص۵٢٨|
▪️راوی گوید:
چون اسراء را به سمت شام میبردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب میدادند و بقیه آب را بر روی زمین میریختند و به اسراء نمیدادند.
دختر خردسال حسین علیهالسلام که فاطمه صغری (رقیه سلاماللهعلیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد.
وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها
▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند.
در مسیر، ناگهان زینب کبری سلاماللّهعلیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است،
فَبَکتْ و نادَت:
▪️لذا صدای گریه آن بانو بلند شد و فریاد برآورد:
یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی
▪️ای قوم! شما را به خدا قسم میدهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است.
همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا ، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت:
من میروم و هر گونه باشد آن دخترک را میآورم.
▪️ راوی گوید:
من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه میکرد و گاه مینشست؛ گاه میدوید و بر روی زمین میافتاد و فریاد میکشید:
یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه....
گاه دیگر نمیتوانست راه برود و بر روی ریگهای گرم بیابان میغلطید و پاهایش را با دست میگرفت.
دیدم که تکهای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگها، به کف پای خود پیچید.
▪️در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانهاش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید:
برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم!
بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر میداد.
در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد.
چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت.
|📜 بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹ |
|📜 سرورالمومنین (نسخه خطی) ص۱۶۳ |
کربلایی حامد اسماعیلی - هیئت محفل شاه علقمه قم.mp3
11.14M
نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه
من دخترشاهم و دنیا واسه بابای منه
#آه_ثُمَّ_آه
در وقت وداع هفتاد مرتبه سیدالشهداء صلوات اللّه علیه پا در رکاب کرد و سوار شد و دوباره برای تسلی اهل بیت پیاده شد تا با آخر که زینب کبری صلوات اللّه علیها رکاب گرفت حضرت دید ذوالجناح حرکت نمی کند با او صحبت کرد به دست هایش اشاره کرد دید دختر سه ساله اش بر دست ذوالجناح افتاده حضرت او را بغل گرفت و به زینب کبری صلوات اللّه علیها سپرد و سفارش زیادی کرد.
📜مقتل خطی مبکی العیون، ص۵۸
دعای مختص عرض تسلیت خدمت خمسه طیبه سلام الله علیها در روز عاشورا
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیِّ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ الْحَسَنِ الشَّهِیدِ سِبْطِ رَسُولِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللهِ وَ ابْنَ خِیَرَتِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْهَادِی الزَّکِیُّ
وَ عَلَى أَرْوَاحٍ حَلَّتْ بِفِنَائِکَ وَ أَقَامَتْ فِی جِوَارِکَ وَ وَفَدَتْ مَعَ زُوَّارِکَ السَّلامُ عَلَیْکَ مِنِّی مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَلَقَدْ عَظُمَتْ بِکَ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّ الْمُصَابُ فِی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ فِی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعِینَ وَ فِی سُکَّانِ الْأَرَضِینَ فَإِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ وَ صَلَوَاتُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آبَائِکَ الطَّاهِرِینَ الطَّیِّبِینَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ عَلَى ذَرَارِیِّهِمُ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى رُوحِکَ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ عَلَى تُرْبَتِکَ وَ عَلَى تُرْبَتِهِمْ اللهُمَّ لَقِّهِمْ رَحْمَةً وَ رِضْوَانا وَ رَوْحا وَ رَیْحَانا السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَا ابْنَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ،
وَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ یَا ابْنَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا شَهِیدُ یَا ابْنَ الشَّهِیدِ یَا أَخَ الشَّهِیدِ یَا أَبَا الشُّهَدَاءِ اللهُمَّ بَلِّغْهُ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الْوَقْتِ وَ فِی کُلِّ وَقْتٍ تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلاما سَلامُ اللهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْعَالَمِینَ وَ عَلَى الْمُسْتَشْهَدِینَ مَعَکَ سَلاما مُتَّصِلا مَا اتَّصَلَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ وَ عَقِیلٍ السَّلامُ عَلَى کُلِّ مُسْتَشْهَدٍ مَعَهُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْهُمْ عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلاما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ أَحْسَنَ اللهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ أَحْسَنَ اللهُ لَکِ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَحْسَنَ اللهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ أَحْسَنَ اللهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی أَخِیکَ الْحُسَیْنِ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ أَنَا ضَیْفُ اللهِ وَ ضَیْفُکَ وَ جَارُ اللهِ وَ جَارُکَ وَ لِکُلِّ ضَیْفٍ وَ جَارٍ قِرًى وَ قِرَایَ فِی هَذَا الْوَقْتِ أَنْ تَسْأَلَ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى أَنْ یَرْزُقَنِی فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ إِنَّهُ سَمِیعُ الدُّعَاءِ قَرِیبٌ مُجِیبٌ.
🔶برخی اینگونه نقل کردهاند:
و کانَ علیُ بن الحُسینِ أَشبَهَ برسولِ اللّهِ فِی الوَجه
🔹حضرت علی اکبر علیه السلام شبیه ترین مردم در صورت به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
وَ اِذَا رَکبَ وَ حَرّکَ فَرسَه کانَ اَشبَهَ لِعَلیِّ بنِ أَبی طالب
🔹 و زمانی که بر مرکب می نشست و اسبش را حرکت میداد، شبیه ترین مردم به امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود.
وَ اذَا تکلّمَ وَ حرَّکَ بِیدِه کانَ اَشبهَ الناسِ بِالحَسَن.
🔹 و زمانی که صحبت میکرد و دستانش را تکان میداد، شبیه ترین مردم به امام حسن مجتبی علیه السلام بود.
📜بحرالمصائب ج۴ص٢٩٢
📜تحفة الذاکرین(خطی)