.
🔻 بزرگان گفتهاند:
چهل تا عاقل را میشود با یک حرف منطقی قانع کرد،
ولی یک احمق را نمیشود با چهل بار حرف منطقی قانع کرد!
(شیطان بزرگ آمریکاست) واعتمادبه دولتش حماقت و خودباختگیست. چرا؟!!!!
⭕️حسنی مبارک گفت: نباید به آمریکا اعتماد میکردم.
⭕️ معمر قذافی گفت:
بزرگترین اشتباه عمرم اعتماد به آمریکا بود.
⭕️محمد مرسی گفته است:
اشتباه استراتژیک من و عامل اصلی شکست انقلاب مصر اعتماد به آمریکا بود.
⭕️ بن علی گفت: دلیل سقوط من اعتماد بیجای من به آمریکا بود.
⭕️منصور هادی در یمن گفت:
اگر فریب آمریکا را نمیخوردم، در قدرت باقی می ماندم.
✅ تمام تاریخ نگاران
معاصر در کشور معتقدند:
دلیل سقوط دولت مردمی مصدق و کودتای 28 مرداد 1332 به دلیل اعتماد بیجای مصدق به آمریکا بود.
⭕️ صدام در لحظه اعدامش گفته بود:
این طناب دار را آمریکائیها به گردن من انداختند.
⭕️در کتاب پاسخ به تاریخ ص 278، محمد رضا شاه در آخرین روزهای عمرش میگوید:
دلیل فروپاشی سلطنت من اعتماد به آمریکا بود.
یعنی حتی شاه هم بعد از سالها رفاقت و خدمت به آمریکا، فهمیده بود که نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد.
⭕️جمله معروف شاه:
آن زمان که صاحب قدرت بودم،
تصور میکردم که اتحاد من با غرب بر مبنای اتحاد و اطمینان دو جانبه برقرار است، شاید این اطمینان و اعتماد #یک_اشتباه_بود ..."
📚 کتاب پاسخ به تاریخ، نوشته محمدرضا پهلوی، صفحه ۲۷۸.
❌ حالا برخی در کشور همچنان امیدوارند تا آمریکا این شیطان بزرگ و اروپاییها این شیاطین کوچک، برایشان آستین بالا بزنند و مشکلاتشان را حل کنند، در کجای عبرتهای تاریخ قرار گرفتهاند؟
❥
*خدا هم در نبود ما دلتنگ میشه چون تاریخ دیگر مثل ما را نخواهد دید......😞😞😞😞😞متولدین ,20,30,40,50,60 مقداری کوتاه وقت بگذارید و بخونید لذت ببرید*
*وقتى جوانهاى امروز از ما مىپرسند:*
*شما چطور میتوانستید زندگی کنید قبلا؟!*
*بدون تکنولوژی*
*بدون اینترنت*
*بدون کامپیوتر*
*بدون تلفن همراه*
*بدون ایمیل*
*بدون شبکههای مجازی؟!*
*بايد پاسخ بدهيم:*
*همان طور که نسل شما امروز میتواند*
*بدون دلسوزی*
*بدون خجالت*
*بدون احترام*
*بدون عشق واقعی*
*بدون فروتنی*
*زندگی کند.*
*ما بعد از مدرسه مشقهايمان را مینوشتیم و تا آخر شب مشغول بازی بودیم؛ بازی واقعی!*
*ما با دوستان واقعی* *بازی میکردیم نه دوستان مجازی*
*ما خودمان با* *دستهايمان بازیهایی مثل یویو و بادبادک و فرفره میساختیم*
*ما تلفن همراه و دی وی دی و پلی استیشن و کامپیوتر شخصی و اینترنت نداشتیم*
*ولی دوستان واقعی داشتیم که وقتى با يک نفرشان همراه مىشديم، در روزهایِ بارانی با هم زير یک چتر به مدرسه میرفتیم و در روزهاى گرم کیم دوقلويمان را با هم نصف میکردیم.*
*نسل ما در مغازههايش با خط درشت ننوشته بود: «لطفا فقط با کارتخوان خرید کنید»!*
*سر هر کوچه یک بقّالی بود که یک دفتر نسیه داشت برای آنهايى که دستشان تنگ بود و بالای سرش درشت نوشته بود: «پول نداری صلوات بفرست»!*
*زمان ما تختخواب مُد نبود ولى خوابیدن تویِ رختخوابهای گُل گُلی و در بهارخواب، ایوان و پشتِ بام، از هر خوابی شیرینتر بود!*
*ما موبایل نداشتیم ولی در عوض، درِ خانۀ همسایه و فامیل باز بود تا هر وقت به هرجا که میخواستیم، تلفن کنيم و احوال بپرسيم و خبر بگيريم!*
*خانوادههايمان به علت ترافیک سنگین و ...* *دیر به مهمانیها نمیرسیدند*
*زودتر میرفتند تا با کمک هم سبزی پاک کنند و برنج را آبکش کنند و ...*
*ما لایک کردن بلد نبودیم ولی در عوض، نسلِ ما نسل مهربانی و دلجویی بود ...*
*ما بلاک کردن نمیدانستیم چیست؛ نسلِ ما نسل دلهاى بیکینه بود؛ در مرام ما قهر و کینه جايى نداشت ...*
*در زمان ما کسی پیتزا برايمان نمیآورد دمِ در؛ اما طعمِ نون و کبابی را که بابايمان لای یک روزنامه از بازار میخرید و برايمان مىآورد، با هزار تا پیتزا عوض نمیکنيم!*
*در نسل ما فست فود معنی نداشت ولى نون و پنير و سبزى يا لقمۀ کوکو و کتلت يا حداکثر ساندویچ تخم مرغ و خيارشور و گوجه فرنگى با کانادایِ شیشهای لذتی داشت که هنوز هم مزهاش زير دندانمان است ...*
*ما نسلی بودیم که در مراممان کمتر نامردی و آدمفروشی بود ...*
*ما سِتِ تولد نداشتیم ولى در عوض، جشنهاى سنّتيمان پر بود از کاغذکشیهای رنگارنگ و دلهاى واقعا شاد و لبهاى واقعا خندان ...*
*ما عروسی را به جای هتل و تالار و سالن در خانۀ همسایه و در حیاط چراغانی برگزار میکردیم و خيلى هم خوش مىگذشت ...*
*ما نذریهايمان را در ظروف یک بار مصرف نمیدادیم*
*تویِ چینی گل سرخی پخش میکردیم و همسایهمان هم توى ظرفِ خالیاش نقل و نبات مىريخت*
*ما چراغ مطالعه نداشتیم ولى در عوض، مشقهايمان را زیر نور چراغ گردسوز و در کنار علاءالدینی که همیشه رويش یک کتری همراه با قورى چایی خوشعطر بود، مینوشتیم ...*
*ما مبل روکش شده نداشتیم ولى پُشتی و پتویِ ملافه سفید دورتا دور اتاق بود تا هر وقت مهمان سر رسيد، احساس راحتی کند!*
*ما اگر کاسۀ گل مرغی سر طاقچه را در شیطنتها و بازیهایِ کودکانه میشکستیم، خانم جون دعوامون نمیکرد؛ تازه برامون اسفند دود میکرد، تخم مرغ میشکست و میگفت قضا بلا بوده، خدا رو شکر که به کاسه گرفت و خودت چیزیت نشد!*
*ما هزار جور پزشک متخصص و داروخانه نداشتیم؛ چایی نبات و عرق نعنای بی بی جون دوایِ هر دردی بود ...*
*ما از ذوقِ یک پاککُنِ عطری، یک مداد سوسمارنشان، یک جعبۀ مداد رنگی، و یک دفترچۀ نقاشی تا صبح خوابمان نمیبُرد!*
*ما نسلی منحصر به فرد بودیم؛ چون آخرین نسلی بودیم که مطيع پدر و مادر بودیم و اولین نسلى که مطيع فرزندانمان شديم ...*
دلنوشته ای زیبا و واقعی است
فقط یک چیز کم بنظرم رسید آنهم اضافه میکنم 🌹
*پایان نسل ما خدا خودش هم دلتنگ نبودنمان میشود! همین*
*تاریخ ديگر مثل ما را نخواهد دید ... *