eitaa logo
دبیرخانه بینش مطهر خراسان رضوی
1هزار دنبال‌کننده
705 عکس
348 ویدیو
21 فایل
🎥 بینش مدیا: محلی برای رشد فکری 🎥 🔽🔽درباره ی ما🔽🔽 https://bmkhr.ir/waysofcommunication ادمین ثبت سفارش کتاب📚👇🏻 @F_rj81 ادمین پاسخگویی به سوالات شما📱👇🏻 @Adminn_Poshtiban
مشاهده در ایتا
دانلود
27.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ◼️از جوانان اهل بیت پیغمبر علیهم السلام اول کسی که موفق شد از اباعبدالله علیه السلام کسب اجازه کند، فرزند جوان و رشیدش علی اکبر بودکه خود اباعبدالله علیه السلام درباره اش شهادت داده است که از نظر اندام و شمایل، اخلاق، منطق و سخن گفتن ،شبیه ترین فرد به پیغمبر(ص) بوده است...خود ابا عبدالله علیه السلام فرمود: خدایا خودت میدانی که وقتی ما مشتاق دیدار پیغمبر(ص) میشدیم ،به این جوان نگاه میکردیم.این جوان آمد خدمت پدر، گفت: پدر جان !به من اجازه جهاد بده. درباره بسیاری از اصحاب، مخصوصاً جوانان، روایت شده که وقتی برای اجازه گرفتن نزدحضرت می آمدند، حضرت به نحوی تعلّل میکرد ولی وقتی که علی اکبر می آید و اجازه میدان میخواهد، حضرت فقط سرشان را پایین می‌اندازند.جوان روانه میدان شد. نوشته اند اباعبدالله علیه السلام چشمهایش حالت نیم خفته به خود گرفته بود؛ به او نظر کرد مانند نظر شخص ناامیدی که به جوان خودش نگاه می کند. ناامیدانه نگاهی به جوانش کرد،چند قدمی هم پشت سر او رفت. اینجا بود که گفت: خدایا!خودت گواه باش که جوانی به جنگ اینها میرود که از همه مردم به پیغمبر تو شبیه تر است.جمله‌ای هم به عمر سعد گفت،فریاد زد به طوری که عمر سعد فهمید:"یَابنَ سَعدٍ قَطَعَ اللّٰهُ رَحِمَکَ" خدا نسل تو را قطع کند که نسل مرا از این فرزند قطع کردی.اینطور بود که علی اکبر به میدان رفت...جناب علی اکبر با شهامت و از جان گذشتگی بی‌نظیری مبارزه کرد. ✅ با ما همراه باشید :👇👇👇 ✅ @Binesh_Motahar_kh
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ◼️ راوی می گوید: کنار مردی بودم وقتی علی اکبر حمله می‌کرد همه از جلو فرار می کردند او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعی بود، گفت: قسم می خورم اگر این جوان از نزدیک من عبور کند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت.من به او گفتم تو چه کار داری بگذار بالاخره او را خواهند کشت. گفت :خیر. علی اکبر که آمد از نزدیک او بگذرد، این مرد او را غافلگیر کرد و با نیزه محکمی آن چنان به علی اکبر زد که دیگر توان از او گرفته شد به طوری که دست هایش را به گردن اسب انداخت،چون خودش نمی توانست تعادل خود را حفظ کند.در اینجا فریاد کشید:" یا ابَتاه هذا جَدّی رَسولُ اللّٰه"پدر جان!الان دارم جد خودم را به چشم دل می بینم و شربت آب مینوشم.اسب جناب علی اکبر علیه السلام را در میان لشکر دشمن برد، اسبی که در واقع دیگر اسب سوار نداشت. رفت در میان مردم. اینجاست جمله عجیبی نوشته اند:"فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ اِلی عَسْکَرِ الْاَعْداءِ فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْباً اِرْباً". اسب،علی اکبر را به سمت لشکر دشمن برد و آنها ایشان را با شمشیرهایشان تکه تکه کردند. ✅ با ما همراه باشید :👇👇👇 ✅ @Binesh_Motahar_kh