به سوریه که اعزام شده بود
بعضۍشبها با هم در فضای مجازۍ چت میکردیم
بیشتر حرفهایمان احوالپرسۍ بود
او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم
واندڪ آبۍ میریختیم بر آتش دلتنگۍمان...
روزهای آخر ماموریتش بود
گوشۍ تلفن همراهم را که روشن کردم
دیدم عباس برایم کلۍ پیام فرستاده است...!
وقتۍ دیده بود که من آنلاین نیستم
نوشته بود:
آمدم نبودۍ؛ وعدهۍ ما بهشت..💔
✍🏻به روایت همسر
#شهید_عباس_دانشگر
بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و #شهدا کجا!
خجالت میکشم بخواهم مثل #شهدا وصیت کنم. من ریزه خوار سفرهی آنان هم نیستم, شهید شهادت را به چنگ میآورد، راه درازی را طی میکند تا به آن مقام میرسد اما من چه! سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده, حرکت جوهرهی اصلی انسان است و گناه زنجیر؛ من سکون را دوست ندارم.
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است, سکونم مرا بیچاره کرده..
در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده.
انسان کر میشود، کور میشود، نفهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگی میکند.
بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم...
#درد را, انسان بی هوش نمیکشد؛
انسان خواب نمیفهمد؛
درد را، انسان باهوش و بیدار میفهمد.
راستی! #دردهایمکو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار #مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم!
#قلب چند نفرمان به درد آمد؟
چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟
آیا مست زندگی نیستیم؟
#خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن, صدای #العطش میشنوم؛
صدای #حرم میآید؛ گوش عالم کر است.
#خیام میسوزد اما #دلمان آتش نمیگیرد! مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم ..
" روحمان از بین رفته؛ سرگرم بازیچه دنیاییم.
الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم؛
مردهام! تو مرا دوباره #حیات ببخش. خوابم،تو بیدارم کن.
خدایا! به حرمت پای خستهی #رقیه(س)،
به حرمت نگاه خستهی #زینب(س)،
به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)، به ما حرکت بده.
#شهید_عباس_دانشگر