+حاج اقا میشه شب خونه نرید؟
-که چی بشه؟
+آخه دلمون براتون تنگ میشه...
_آقایقاضی
هدایت شده از معشوقهی آفتابگردون؛
امسال مدرسه داره خوش میگذره چون با یگانه
باهم کتاب خوندیم✅
با هم بستنی یخی خوردیم ✅
باهم در ملأعام مسابقه دو گذاشتیم✅
باهم به چیزی که اصلا خنده دار نبود تا حد مرگ خندیدیم ✅
باهم رفتیم خرید(سوپری،لوازمالتحریری)✅
معنی مصدری خل و چل بازی رو درآوردیم ✅
به آدما کمک کردیم✅
بقیه رو هم نیز به دیوونه بازی تشویق کردیم✅
+از چی میترسی ؟
-از این که یکی تو رو اذیت کنه
+عاخه کی منو اذیت میکنه ، برا خودم بتمنماااا بعدم با الستارای اسپایدرمنیم میرم ویژی ویژی شون میکنم همشون میمیرن
-اخه جوجه ی من:))))
(پ.ن:وقتی نمیتونی برا یه دقیقه ام که شده جدی باشی🚶🏻♂)
سیدِآبی .
+تو یه درختی و من یه دارکوبم انقدر میبوسمت تا سینت و بشکافم و درست وسط قلبت برا خودم یه خونه بسازم.
-جرائمت داره زیاد میشه ها
+اره میخوام بهم تو زندان قفسه ی سینهت حبسِ ابد بدی:)