eitaa logo
متن اشعار کربلایی امیر برومند✍
6.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
7 ویدیو
0 فایل
﷽ ✅ اولین وبه‌روزترین متن اشعارامیربرومنددرایتا ⚡شروع فعالیت از سال۹۹ 📌وابسته به کانال ویژه کربلایی امیر برومند👇 🆔 @AmirBoroumand_chaanel ✅ارتباط با ادمین و درخواست متن👇 🆔 @Mj_fatemi ✅کپی با ذکر۵ صلوات برای ظهورامام‌زمان
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•از ما كه گذشت الهي... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ از ما كه گذشت الهي هيچ كس از سفر جا نمونه از ما كه گذشت الهي هيچ كی ديگه تنها نمونه دلم بد جوري شكست هر كاري كردم نشد كه برم آقا اين همه زائر، زيادي بودم نبرديم حرم چشماتو بند خيال كن با زائرايي چشماتو ببند خيال كن كه الان كرب و بلايي ميام به زودي پيشت، قرارمون حرم ايشاالله تعبير ميشه رؤيام بحق چادرِ زهرا * در كتاب بشارة المصطفي نوشته: اولين زائر قبر سيدالشهدا عليه السلام، جابر بن عبدالله انصاري بود، عطيّه ميگه: ما به همراه جابر به قصد زيارت اومديم سمت كربلا، به محض اينكه رسيديم كربلا، جابر رفت سمت نهر فرات غسل كرد، لباس پاكيزه پوشيد، عطر زد، هر قدم كه بر ميداشت ذكر ميگفت، ياد خدا بود، تا رسيديم كنار قبر ابي عبدالله، گفت: عطيّه دست من رو بذار رو تربتِ ابي عبدالله، تا دستش رو گذاشتم از هوش رفت، آب آوُرديم به صورتش زديم، به هوش اومد، عطيه ميگه: جابر سه مرتبه صدا زد: يا حسين! يا حسين! يا حسين! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" چرا جوابِ جابر رو نميدي؟ خود جابرِ جواب خودش رو داد: جابر! چه جوري توقع داري جوابت رو بده، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده... عطيه ميگه ما تنها زائر نبوديم، نگاه كرديم ديديم آروم آروم يه كاروان ديگه اي هم داره نزديك ميشه، اين بچه هاي كوچيك مثل برگ خزون از روي ناقه ها خودشون رو روي زمين مينداختن، هر كي مي اومد سَرِ قبر عزيزش، حضرت زينب سلام الله عليها اومد خودش رو انداخت روي قبر برادرش ابي عبدالله، صدا زد: حسينم! يادته وقتي جنازه ي بچه هام رو از ميدان بر مي گردوندي من از خيمه بيرون نيومدم كه تو خجالت نكشي، اصلاً سراغ بچه هام رو هم نگرفتم، حالا داداش! ازت ميخوام سراغ رقيه ات رو از من نگيري، آخه اينقدر توي خرابه گريه كرد، اينقدر اشك ريخت، بهانه ي تو رو گرفت، نيمه ي شب بود،اون نانجيب صدا زد: سَرِ تو رو بيارن بندازن جلوش آرومش كنن... تا چشمِ كم سوش به سَرِ بريده افتاد، صدا زد:* بابا! زدنم دستامو بسته بودن و با پا زدنم بابا! زدنم جلو چشم بقيه دخترها زدنم بد جور زدنم تا اونجايي كه داشتن زور زدنم بابا! زدنم با سنگ از نزديك و دور نزدنم *بابا! تو دل شب گم شدم؛ زجر نامرد اومد منو پيدا كرد منو با موهام از زمين بلند كرد...* چه حرفاي بدي كه نشنيدم زخمِ زَبونا لاغرم كرده غصه ي معجر رو نخور، عمه يه پارچه ي پاره سرم كرده چشام درست نمي بينه چون كه هر جفت گونه هام ورم كرده از صبح باباجون! تا شب زدنم جلو چشاي عمه مون زينب زدنم حتي با سر نيزه روي مركب زدنم گرسنه بودم و دل سير زدنم زن و مرد و بچه و پير زدنم دستمو بستن و با يه زنجير زدنم تو بازار برده ها باباجون نپرس ازم سَرِ چي دعوا شد سرعمو رو تاکه دور دیدن روشون به روی دخترا واشد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ https://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop