فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن را تبریک میگوییم.
#میلاد_حضرت_زهرا
#روز_مادر
#روز_زن
─═༅🍃🌸🍃༅═─@boshra_pb
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مراسم نقاره زنی شب تولد حضرت فاطمه زهرا(س) در حرم سلطانعلی مشهد اردهال😍
ای نگاهت عشق عالمگیـر؛ از دل غـم بگیر
حضرت کوثـر؛ برایم جرعه ای مرهم بگیر
تا نلـغـزد هر دوپایم از صراط المسـتقیـم
مادری کن دستهایم را خودت محکم بگیر
#میلاد_حضرت_زهرا سلام الله علیها
برهمگان مبارک
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@ Boshra_pb
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
قهرمان من: حاج قاسم
حاج قاسم روی بچهها و نوههایش؛ به خصوص دخترها، خیلی حساس بود. بعضی شبها زنگ میزد، خودش برای نوهها لالایی میخواند، تا خوابشان ببرد.
اگر نوه ها پیش او بودند، آنها را روی پای خود میگذاشت و برایشان شعر میخواند، تا به خواب بروند.
خیلی روی نوه ها حساس بود. کافی بود پسرانش؛ حسین یا رضا، نوه هایش را ببوسند تا صدای حاج قاسم در بیاید و بگوید: «بچههای من را نبوسید! شماها ریش دارید، بچهها اذیت میشوند.»
بچهها میگفتند: «بابا! شما هم ریش داری که ...»
می گفت: «شماها بلد نیستید! بچههای من را نبوسید!»
وقتی با بچهها بازی میکرد، خودش مثل بچه میشد. دیگر به سن و سال خودش و بدن پر از ترکشش توجه نمیکرد.
یک بار که پاییز بود و برگهای پاییزی تمام زمین را پوشانده بودند، رفت وسط حیاط خوابید و به نوههایش گفت: «بیایید هرچه برگ روی زمین ریخته شده است، بردارید و روی من بریزید.»
یک بار دخترها، برای نوه های حاج قاسم، تفنگ آبپاش خریده بودند. حاج قاسم که تفنگ ها را دید، یاد دوران کودکی خودش افتاد که در مدرسه، با رفقایش آببازی میکردند. با آن تفنگ آبپاش، آنقدر به همه آب پاشید که بچه ها از دستش فرار میکردند.
@Boshra_pb
🌺🌺🌺🌺
همراهان گرامی
سلام
روز میلاد بانوی دوعالم حضرت فاطمه (س) و بزرگداشت مقام زن ومادر مبارک
مسابقه حفظ زیارتنامه حضرت فاطمه ( س) ان شاالله ۳شنبه هفته اینده ساعت ۴ در پایگاه برگزار خواهدشد