eitaa logo
بُت شناسی
2.1هزار دنبال‌کننده
423 عکس
360 ویدیو
22 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯 بیرون شدن امام حسين عليه السلام از مدينه بجانب مكه ▪️این هنگام امام حسین و با تمام خوف وخشیت مانند موسی بن عمران بیرون شد و همی گفت: رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ [۱] از سکینه دختر امام حسین و مرویست میفرماید: وقتی ما از مدينه بيرون شدیم، هیچ اهل بیتی از اهل بیت رسول خدا ترسان تر و هراسان ترنبود. ▪️ بالجمله حسین علیه از جاده معروف روان شد، اصحاب عرض کردند: یا ابن رسول الله: اگر باره به از جاده اعظم راه بگردانیم و مانند عبدالله زبير از راه نا شناخته کوچ دھیم نیکوترباشد. ▪️فقال وَ اَللَّهِ لاَ أُفَارِقُهُ حَتَّى يَقْضِيَ اَللَّهُ مَا هُوَ قَاضٍ فرمود: سوگند بخدای از جاده اعظم به یک سوی نشوم تا خداوند بدانچه داند حکم براند. ▪️آنگاه فرمود: بیم دارید که در طلب شما بیرون شوند عرض کردند: بيمناكيم. فرمود: من بیم دارم که برای حذر کردن از مرگ راه بگردانم و این شعر انشادکرد: إِذَا اَلْمَرْءُ لاَ يَحْمِي بَنِيهِ وَ عِرْسَه *** وَ عِتْرَتِهِ كَانَ اَللَّئِيمُ أَلْمُسَبَّباً [۲] وَمِن دُونَ ما نَبغي يُرِيدُ مِنَّا غَداً يَخوضُ بِحارَ المَوتِ شَرَفاً ومَغرِباً وَ نَضْربُ ضَرْباً كالحَريقِ مقدّماً اذا مَا رَآهُ ضَيْغَمٌ فَرَّ مَهْرَباً [۳] ▪️ابوسعید مقری گوید که هم در این شب، چون حسین از مسجد بیرون شد، بدین شعر یزیدبن مفرغ تمثل جست لاَذْغَرْتُ السَّوامَ فی غَسَقِ اللیل مُغیراً، وَ لا دُعوتُ یَزیدا [۴] یَوْمَ أُعْطى مِنَ الْمَهابَةِ ضَیْماً وَ الْمَنایا یَرْصُدْنَنی أَنْ احیدا [۵] ---------- [۱]: دنباله سخن حضرت موسی (علیه السلام) است، که بدینوسیله در موقع فرار دعامیکند و از خداوند میخواهد: او را از شر ستمکاران نجات بدهد. سورهء (۲۸) آيهء (۲۲). [۲]: لايحمی: حفظ و حمایت کند. عرس: همسر. الانيم المدبب: آدم پستی که بکوشدر راه دشنام خود را فراهم سازد (اگر شخص از زن، فرزند و فامیل خود حمایت نکند، آدم پست و لئيمی است که خود وسیله دشنام. خویش را فراهم میکند ؛ ولی دشمن در گمين ما است، شرق و غرب را برما گرفته و تا ما زا نکشد از ما دست بردار نیست). [۳]: ضیغم: شیر [۴]: ۔ ذعر: ترس. سوام: محاصره شدن. غسق الليل: تاریکی شب. منيره: غارت کننده (من دست بیعت با یزید نخواهم داد و از اینکه شبانگاهان بر ما بشورند و ما را محاصره و زندگی مارا چپاول کنند، ترس ندارم....) [۵] المهانه: خواری. ضيم: ستم. المناپا - جسغ منبه: مړ که. حد (بفتح اول): میل کردن 📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۱۵ 💡سیدالشهدا علیه السلام از راه اصلی رفتند تا با مردم سخن بگویند و مردم کوچ حضرت به سمت مکه را ببینند. @BotShenasi
🗯رسیدن عبدالله بن ابی مطيع بحضرت حسين عليه السلام مع القصه، حسين علیه السلام با اصحاب و اهل بیت خویش طریق مکه پیش داشت. چون لختی راه پیمود عبدالله بن ابی القریشی که از قفای آن حضرت تاختن میکرد، برسید و فریاد برداشت: ▪️جُعِلْتُ فِدَاكَ اِنِّي أَنْصَحُكَ اذا دَخَلْتَ مَكَّةَ فَلاَ تَبْرَحَنَّ مِنْهَا فَهِيَ حَرَمُ اَللَّهِ وَ اَلْأَمَانُ لِلنَّاسِ فَأَقِمْ فِيهَا وَ تَأَلَّفْ أَهْلَهَا وَ خُذِ الْبَيْعَةَ عَلَيَّ كُلُّ مَنْ دَخَلَهَا مِنَ النَّاسِ و عَدَّهُمُ الْعَدْلَ وَ رَفَعَ الْجَوْرِ عَنْهُمْ وَ أُقِمْ فِيها خُطَباءَ تَخطُبُ وَ تَذكُرُ عَلَيَّ المَنابِرَ شَرَفَكَ وَ تشرَحُ فَضْلَكَ وَ يُخبرونهُم بِأَن جَدَّكَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَبَاكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَّكَ أُولِي بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْرِكَ اياك أَنْ تَذْكُرَ الكُوفَةَ فانَّها بَلَدٌ مَشُومٌ قُتِلَ فِيهَا أَبُوكَ وَ لاَ تَبْرَحْ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ تَعالَيْ فَاِنْ مَعَكَ أَهْلُ الْحِجازِ وَ الْيُمَنِ كُلِّها وَ سَيُقْدِمُ اِلَيْكُ النَّاسُ مِنَ الآفاقِ وَ يَنْصَرِفُونَ اِلَيَّ أَمْصارَهُمْ وَ اُدْعُهُمْ اِلَيَّ بَيْعَتَكَ فَاقْبَلْ نَصِيحَتِي وَ سرمسددا فَوَ اَللَّهِ اِن قَبِلْتُ لَتُرْشِدَن ▪️گفت: فدای تو شوم، تورا نصیحتی خواهم گفت: همانا چون بمکه در آئی از آنجا بیرون نشوی زیرا که آنجاحرم خدای و محل امن وامان است، پس در آنجا اقامت فرمای و با مردم طريق مؤالفت سیار و از آنان که بمکه در آیند بیعت بگیر و ایشان را باظهار عدل و انکار ظلم استظهار میكن [۱] و خطبارا فرمان میده، که در فراز منابر منزلت تو را باز گویند و فضیلت تورا شرح دهند و مردم را بیاگاهانند که جد تو رسول خدا و پدر تو علی مرتضی است و خلافت بيرون غير تو و خاص تو است. ▪️پرهیز از اینکه یاد از کوفه کنی و نام آن بلد مشئوم را تذکرہ فرمائی، چه در آنجا پدر تورا بکشتند و برادر تورا ذلیل و زبون [۲] داشتند. لاجرم از حرم خدای بیرون مشو! در آنجا اهل یمن و حجاز در خواستاری تواندازند [۳] وزود باشد که مردم از بلاد خویش بسوی تو سرعت کنند و از نزد تو بامصار [۴] خویش مراجعت نمایند و مردم را ببیعت تو دعوت فرمایند. اکنون نصیحت مرا گوش دار و طريق مقصد سپار! سوگند با خدای اگر از من بپذیرفتی رشد خویش در بافتی. ---------- [۱]: مراد مرحوم سپهر در اینجا از کلمه استظهار اینست که مردم را با این کارها وعده بده [۲]: زبون: خوار [۳]: انباز: شر بك ورفيق [۴]: امصار جمع مصر: شهرها   📚ناسخ التواریخ جلد ۲، صفحه ۱۹ 💡همچنان اشخاص سرشناس سیدالشهدا علیه السلام را نصیحت می کنند و از حضرت می خواهند در مکه ساکن شود. @BotShenasi
🗯 نامه بزيد عليه اللعنه به عبدلله عباس در امر حسین بن علی علیهما السلام ▪️چون یزید بن معاویه آگهی یافت که حسین بن على عليهما السلام و عبدالله زبیر سر از بیعت برتافتند و بجانب مکه شتافتند، بر ولید بن عتبه ابن ابی سفیان خشم گرفت و او را در شهر رمضان المبارك از حکومت مدينه معزول داشت و عمروبن سعيدا الأشدق را بجای او گماشت و بدین منوال مکتوبی بسوی عبدالله بن عباس ▪️أمَّا بَعْدُ فَإنَّ ابْنَ عَمِّك حُسَيناً وعَدُوَّ اللَّهِ ابْنَ الزُّبَيْرِ التَوَيا بِبَيعَتي ولَحِقَا بِمَكَّةَ مُرْصِدِينَ لِلْفِتنَةِ مُعْرِضِينَ أَنفُسَهُمَا لِلْهَلَكَةِ فَأَمَّا اِبْنُ الزُّبَيْرِ فَإِنَّهُ صَرِيعُ الفَنَاءِ وقَتِيلُ السَّيْفِ غَداً وأمَّا الحُسَيْنُ فَقَدْ أحْبَبْتُ الإعْذَارَ إلَيْكُم أَهْلَ البَيْتِ مِمَّا كَانَ مِنْهُ وَقَدْ بَلَغَنِي أنَّ رِجَالاً مِن شِيعَتِهِ مِنْ أَهْلِ العِراقِ يُكاتِبُونَهُ ويُكَاتِبُهُمْ ويُمَنُّونَهُ الْخِلافَةَ وَيُمَنِّيهِمُ الإمارَةَ وقَد تَعْلَمُونَ مَا بَيْنِي وبَيْنَكُمْ مِنَ الوُصْلَةِ وعَظِيمِ الحُرْمَةِ وَنَتايِجِ الأرحامِ وقَدْ قَطَعَ ذَلِكَ الْحُسَيْنُ وَبَتَهُ [۱] وأَنْتَ زَعيمُ أهلِ بَيْتِكَ وسَيدُ أهْلِ بِلادِك فَألْقِهِ وارْدُدْهُ عَنِ السَّعْيِ في الفُرْقَةِ وَرَدَ هذهِ الأُمَّةَ عَنِ الفِتنَةِ فَإن قَبِلَ مِنكَ وأنابَ إِلَيكَ فَلَهُ عِندِي الأَمَانُ والْكَرَامَةُ الواسِعَةُ وأُجْرِي عَلَيْهِ مَا كانَ أَبِي يُجْزِيهِ عَلَى أَخِيهِ وإِنَّ طَلَبَ الزِّيَادَةِ فَاضْمَنْ لَهُ ما أَراكَ اللَّهُ انْفُذْ ضَمانَكَ وأقوم لَهُ بِذلِكَ وَلَهُ عَلَيَّ الأيمانَ المُغَلَّظَةَ والمَواثِيقَ المُؤَكَّدَةَ بِما تَطْمَئِنُّ بِهِ نَفْسُهُ ويَعْتَمِدُ في كُلِّ الأُمورِ عَلَيهِ عَجِّل بِجَوابِ كِتابي وَبِكُلِّ حاجَةٍ لَكَ إليَّ وَقَبلي والسَّلامُ ▪️نوشت که: يا ابن عباس پسرعم تو حسین و دیگر دشمن خدا عبدالله زبير بیعت مرا خوارمایه انگاشتند و طریق مکه برداشتند، اکنون مترصد فتنه نشسته اند و دل بانگیزش فساد بسته اند و نمیدانند که خویشتن را بتهلکه می‌افکنند و عرضه هلاك و دمار میکردند، اما پسر زبیر زود باشد که در اشباك بلا اسیر گردد [۱] و دستخوش شمشير شود. ▪️اماحسين، دوست میدارم که شکایت او را بسوی شما اهل بیت شرح دهم و گله کنم، همانا بمن رسید که جماعتی از اهل عراق که در شمار شیعیان حسين اند، او را بارسال مكاتيب [۲] بخلافت خویش میخوانند وحسین نیز آن جماعت رابامارت خویش بشارت میدهد. شما میدانید که در میان ما صله نتایج ارحام راحرمتی عظیم است وحسين قطع رحم کرد، با ابن عباس؛ توامروز سید سلسله مقاید [۳] قبيله و بزرگ بلاد خویشتنی، او را دیدار کن و از تفرق وتشتت امت باز دار و بانگیزش فساد وجنبش فتنه نگذار، اگر از تو بپذیرفت و بترك فتنه گفت، او را در نزد من امان وکرامتی بیگرانست و آنچه پدر من معاویه در وجه برادرش حسن مقررداشت [۴] از من نیز در وجه حسين برقرار است. و اگر از آن نیز افزون بخواهد تو پایندانی کن [۵] که من از وی دریغ نخواهم داشت و بر ذمت منست از برای او سوگند‌های عظیم و پیمان‌های محکم که در انجاح مطالب [۱] و انتظام امور مطمئن خاطر باشد. در پاسخ نامه تعجیل کن و حوایج خویش را نیز بنگار. و در پایان نامه این اشعار نگاشت: يَا أَيُّهَا اَلرَّاكِبُ اَلْغَادِي لِمَطِيَّتِهِ عَلَى عُذَافِرَةٍ فِي سَيْرِهَا قُحْمٌ [۲] أَبْلِغْ قُرَيْشاً عَلَى نَأْيِ اَلْمَزَارِ بِها بَيني وَبَيْنَ الحُسَينِ اللَّهُ وَالرَّحِمُ [۳] ومُوقِفَ بِفِناءِ البَيتِ أنشَدَهُ عَهْدِ اَلْإِلَهِ غَداً يُوفَى بِهِ اَلذِّمَمُ هَنَّيْتُمْ قَوْمَكُمْ فَخْراً بِأُمِّكُمْ أُمْ لَعَمْرِي حِسَّانٌ عِفَّةُ كَرَمٍ هِيَ الَّتِي لا يُدانِي فَضْلَهَا أَحد بِنْتَ الرَّسولِ وَخَيْرُ النَّاسِ قَد عَلِمُوا إنِّي لَأعلَمُ أو ظَنّاً لِعالِمِهِ وَالظَّنُّ يَصدُقُ أحياناً فَيَنْتَظِمُ أن سَوْفَ يَتْرُكُكُمْ مَا تَدْعُونَ بِه قَتلي تَهاداكُمُ العِقْبَانُ والرَّخَمُ [۴] يَا قَوْمِنَا لا تَشُبُّوا الْحَرْبَ إِذ سَكِنَت وأمْسِكُوا بِحِبالِ السّلمِ واعتَصمُوا [۵] قَد غَرَّتِ الْحَرْبُ مَن قَدْ كان قَبْلَكُم مِنَ مِنَ القُرُونِ وقَدْ بَادَتْ بِه اَلْأُمَمُ فَأَنْصِفُوا قَوْمَكُمْ لاَ تَهْلِكُوا بَذَخاً فَرُبَّ ذِي بَذَخٍ زَلَّتْ بِهِ اْلَقَدَمُ @BotShenasi
🗯 نامه مردم کوفه به امام حسین علیه السلام ▪️بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ الى الحُسيْن بنِ عَلِيٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مِن سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدَ الْخُزَاعِيِّ والْمُسَيَّبِ بْنُ نَجَبَةَ ورِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وحَبِيبِ بْنِ مُظَاهِرٍ شِيعَتِهِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُسْلِمِينَ مِنْ اَهْلِ اَلْكُوفَهِ سَلاَمٌ عَلَيْكَ فَإِنَّنَا نَحْمَدُ إِلَيْكَ اَللَّهَ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إلاَّ هُوَ أمّا بعدُ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي قَصَمَ عَدُوَّكَ اَلْجَبَّار اَلْعَنِيدَ اَلَّذِي اِنْتَزَى عَلَى هَذِهِ الأُمَّةِ فَابتَزَّها أمرَها وغَصَبَها فَيئَها وَتَأمَّرَ عَلَيها بِغَيْرِ رِضِيٍ مِنْهَا ثُمَّ قَتَلَ خِيارَها واستَبقيَ شِرارَها وَ جَعَلَ مَالَ اَللَّهِ دُولَةَبَيْنِ جَبَابِرَهَا وَ اِغْنِيَائِهَا فَبُعْداً لَها بَعُدَتْ ثَمُودُ انَّه لَيسَ عَلَيْنَا امام فاقْبَل لَعَلَّ اللَّهَ ان يَجْمَعَنا بِكَ عَلَيَّ اَلْحَقْ. وَ النعمان اِبْنِ بَشِيرٍ فِي قَصْرِ اَلْإِمَارَةِ لَسْنَا نَجْتَمِعُ مَعَهُ فِي جَمْعِهِ وَ لاَ نَخْرُجُ مَعَهُ اِلى عِيد وَ لَوْ قَدْ بَلَغَنا انَّكَ قَدْ اَقْبَلْتَ إِلَيْنا اَخْرَجْناهُ حَتّى نُلْحِقَهُ بِالشَّامِ اِنْ شاءَ اللّهُ. ▪️یعنی این نامه ایست از سلیمان بن صرد الخزاعي ومسيب بن نجيه ورفاعه بن شداد البجلی وحبیب بن مظاهر وعموم شیعیان حسین بن علی علیهما السلام، از مردم کوفه بنزد آن حضرت وعرض میکنند: 🔸سلام بر تو باد ای پسر پیغمبر! همانا ما سپاس میگذاریم خدای یکتا را که دشمن تورا در هم شکست و نابود ساخت آن جبار ستمکاری که بر روی این امت جستن کرد و ایشان را فرو گرفت و فيء ایشان را غصب نمود و بيرضای امت متصدی امر امامت گشت و احرار را بکشت و اشرار را بگذاشت و بیت المال را در میان جباران ومالداران دست بدست گردانید، خداوند دور کند او را چنانکه قوم ثمود را. امروز يزيد خود را اميرالمؤمنين میخواند و امام مسلمين میداند، ما او را بامامت خویش نپذیریم و اطاعت او را بر گردن حمل نگیریم، تو ای پسر پیغمبر! بجانب کوفه سفر کن و نزديك ما گرای. باشد که خدای ما را در حضرت تو بطریق حق پیوسته دارد. اينك نعمان بن بشیر از جانب یزید در دارالاماره نشسته و خودرا امیر این جماعت دانسته، لكن ما اورا امیر نمیدانیم و بامارت نمیخوانیم و در هیچ جمعه نماز با او نمیگذاریم و در هیچ عید با او طريق مصلی نمیسپاریم . گاهی که ما را آگهی رسد که عنان اقبال بدينجا فرو گذاشته باشی، او را از کوفه بیرون کنیم و تا خاك شام برانیم.  📚ناسخ التواریخ- جلد ۲، صفحه ۳۲ 💡نکته: در نامه کوفیان آمده است که امام نداریم!ابیت المال غصب شده، بزرگان شیعه کشته شده اند. @BotShenasi
🗯 نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَى الْمَلَإِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِیداً قَدَّمَا عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِی اقْتَصَصْتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقَالَهُ جُلِّکُمْ أَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ بِأَنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِی الْحِجَى وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدَّمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأْتُ فِی کُتُبِکُمْ فَإِنِّی أَقْدَمُ إِلَیْکُمْ وَشِیکاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ وَ السَّلَامُ ▪️عموم مسلمانان کوفه را خطاب میفرماید و مکشوف میدارد که هانی بن هاني السبيعي وسعيد بن عبدالله الحنفی، آخر کس بودند از فرستادگان شما برسیدند و مکاتیب شما را برسانیدند، بر آنچه رقم کردید مشرف و مطلع شدم و اینکه نگاشتید ما را امام و پیشوائی نیست، که بر طریق هدایت و دلالت کند بدانستم. از برای صدق و کذب این معنی، برادر خود و پسرعم خود و معتمد خود و از اهل بیت خود مسلم بن عقیل را بسوی شما فرستادم. اگر آرای شما را متشتت ندید و كلمات شما را متفرق نیافت و عاقلان وفاضلان شما را با آنچه نگاشتید و رسول ه فرستادید، موافق و متفق نگریست و بسوی من مکتوب کرد، انشاء الله عنقریب بسوی شما خواهم آمد. قسم بجان خودم، امام نیست مگر کسی که کتاب خدای را باز داند و بحكم خدای حکم راند و بر مرکز عدل متمکن گردد و بدین حق متدین باشد و خویشتن را در شهر بند شریعت موقوف ومحبوس دارد. 📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۳۶ 💡نکته: امام سخن کوفیان در نامه را که امام لازم دارند را پسندیده اند. . @BotShenasi
🗯 ورود حضرت مسلم علیه السلام بكوفه ▪️چون مسلم در جواب کتاب خویش، این نامه را خواند، گفت: من بر جان خویشتن نترسیدم و در زمان اصحاب را بکوچ دادن شتاب کرد و بار بر بست و خویشتن نیز بر نشست وراه کوفه پیش داشت و بتعجیل و تقریب براند تا وارد کوفه گشت. نیمه شبی در سرای سلیمان بن صرد الخزاعی در رفت. و بروایتی در خانه مختار بن ابوعبیده ثقفی فرود آمد، بامدادان چون مردمان آگاه شدند، که مسلم ابن عقيل از جانب حسين بن علي عليهما السلام کوفه اندر آمده، تقديم خدمت اورا کمرشوق بر میان استوار کردند. وفوج از پس فوج بخدمت او شتاب گرفتند و سلام دادند و تهنیت و تحیت گفتند. چون مسلم نگریست که مجلس از بزرگان کوفه آکنده است مکتوب حسين علیه السلام را بر آورد و بر آن جماعت قرائت کرد. مردم ازین بشارت و اشوقاها گفتند و آغاز گریه فرحت نمودند و با مسلم دست بیعت فرا دادند و پیمان متابعت استوار فرمودند و روز تا روز بر اقتحام وازدحام بر افزودند چندانکه هجده هزار کس با مسلم بیعت کرد و شرط متابعت بجای آورد.. اینوقت عابس بکری بپای خاست و خدای را سپاس گفت و مصطفی را درود فرستاد و روی با مسلم آورد، و قَالَ إِنِّي لَسْتُ أَعْلَمُ ما في قُلُوبِ النَّاسِ ولَكِنْ أُخْبِرُكَ بِنَفْسِي إِذَا دَعَوْتُمُونِي أَجَبْتُكُم وأَضْرِبُ بِسَيْفي عَدُوَّكُمْ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ تَعالى عَزَّ و جَل ▪️گفت من برضمیر مردم دانا نیستم، لكن از اندیشه خویش تورا آگهی میدهم: روزی که بخوانید مرا شما را اجابت میکنم و دشمن شمارا میزنم با شمشیرخویش، تا گاهی که در راه خدا کشته شوم. این بگفت و بنشسته پس حبیب بن مظاهر برخاست و بجانب او نگران شد، قَالَ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ تَعَالَى قد قضيت ماعليك أنا والله عَلَى مِثْلِ ذَلِكَ فرمود خداوند تو را رحمت کناد. آنچه بر تو واجب بود قضافر مودی، سوگند با خدای که من نیز بر آن عقیدتم که تو باشی. و مردمان ده تن و بیست تن ساعت ساعت در میرسیدند و با مسلم بیعت میکردند. بروایت ابومخنف هشتاد هزار کس با مسلم بیعت کرد. 📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۴۱ 💡 بیعت یعنی حاکمیت حضرت را به عنوان خلیفه پذیرفته اند.‌ @BotShenasi
🗯 نامهء امام حسين عليه السلام بمشایخ بصره این وقت امام حسین به نامه ای بدین منوال بمشایخ بصره نگاشت: ▪️بسم اللّه الرحمن الرَّحيم مِنَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علَيْهِمُ السَّلامُ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى اِصْطَفَى مُحَمَّدٌ صَلي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ وَ أَكرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ وَ حَباهُ بِرِسالَتِهِ ثُمَّ قَبَضَهُ إلَيهِ مُكْرِماً وقَدْ نَصَحَ العِبادَ وبَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ وكانَ أهلَهُ وَأصفِياؤُهُ أَحَقُّ بِمَقَامِهِ مِن بَعْدِهِ وَقَدْ تَأَمَّرَ عَلَيْنَا قَوْمٌ فَسَلَّمْنَا رَضِينَا كَرَاهَةَ اَلْفِتْنَةِ طَلَبَ أَلْعَافِيَةٍ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ بِكِتَابِي هَذَا وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى نَبِيِّهِ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد امِيتَتْ فَإِنْ تُجِيبُوا دَعْوَتِي وَ تُطِيعُوا أَمْرِي أَهْدِكُم سَبيلَ الرَّشادِ والسَّلامُ ▪️در جمله میفرماید: خداوند تبارك وتعالی مصطفی را بنبوت ورسالت برگزیده تا مردمان بنل نصیحت فرمود و ابلاغ رسالت کرد، آنگاه اورا مكرماً بسوی خویش مقبوض داشت و مقام وی را بعد از وی اهل بیت او احق و اولی بودند. جماعتی برما غلبه کردند وحق ما را بدست گرفتند و ما تا فتنه انگیخته نشود [۱] و خونها ریخته نگردد، خاموش نشستیم اکنون این مکتوب را، بسوی شما روان میدارم و شما را بسوی خدا و رسول خدا میخوانم. همانا شریعت نابود گشت و سنت رسول خدا تباه شد. اگر اجابت کنید دعوت مرا و اطاعت کنید فرمان مرا، شمارا از طریق غوایت [۱] بگردانم و براه راست هدایت فرمایم این نامه را بمردی که سلیمان نام داشت و مکنی بابورزین بود، سپرد و بروایت ابن نما [۲] بذراع سدوسی داد و فرمان کرد که بتعجيل طی مسافت کند و بصناديد [۳] بصره رساند. سلیمان بر حسب فرمان، طی طریق کرده ببصره آمدو مشایخ بصره مانند احنف بن قيس و منذر بن جارود و یزیدبن مسعود نه شلی و قیس بن هشيم و دیگر بزرگان بصره، مکتوب آن حضرت را ماخوذ داشتند و قرائت کردند و شادمانه گشتند. ---------- [۱]: برای اینکه فتنه انگیخته نشود [۱]: فوایت: گمراهی [۲]: نجم الدین جعفر بن محمد بن نما حلی، از دانشمندان عالیقدر مکتب اسلام و تشیع است. وی دارای آثار زیادی بوده ولی در کتابش: یکی بنام (ميثر الاحزان یا مقتل ابن نما) و دیگری بنام (شرح الثار في أحوال المختار) بیشتر مورد استفاده واقع گردیده و هم اکنون در دست میباشد. مرحوم سپهر روایت مزبور را از کتاب اول نقل میکند (ح. خراسانی). [۳]: صناد بدرجمع صند بد): بزر كان، سلحشوران   📚ناسخ التواریخ، جلد ۲، صفحه ۴۳ 🔸نکته: سید الشهدا علیه السلام مردم بصره را به یاری می طلبد و از آنها می خواهد به حضرت بپیوندند تا علیه یزید لعنت الله علیه قیام کنند. @BotShenasi
🗯 سخنان یزید بن مسعود با مشایخ بصره فَقالَ: إنَّ مُعاوِيَةَ قَد ماتَ فَأَهوِن [۱] بِهِ وَاللّه ِ هالِكا ومَفقودا، ألا وإنَّهُ قَدِ انكَسَرَ بابُ الجَورِ وَالإِثمِ، وتَضَعضَعَت أركانُ الظُّلمِ، وقَد كانَ أحدَثَ بَيعَةً عَقَدَ بِها أمرا وظَنَّ أنَّهُ قَد أحكَمَهُ، وهَيهاتَ وَالَّذي أرادَ، اجتَهَدَ وَاللّه ِ فَفَشِلَ، وشاوَرَ فَخُذِلَ، وقَد قامَ ابنُهُ يَزيدُ شارِبُ الخُمورِ ورَأسُ الفُجورِ، يَدَّعِي الخِلافَةَ عَلَى المُسلِمينَ، ويَتَأَمَّرُ عَلَيهِم بِغَيرِ رِضىً مِنهُم، مَعَ قَصرِ حِلمٍ وقِلَّةِ عِلمٍ، لا يَعرِفُ مِنَ الحَقِّ مَوطِئَ قَدَمِهِ، فَاُقسِمُ بِاللّه ِ قَسَما مَبرورا، لَجِهادُهُ عَلَى الدّينِ أفضَلُ مِن جِهادِ المُشرِكينَ. وهذَا الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ ابنُ رَسولِ اللّه ِ ذُو الشَّرَفِ الأَصيلِ وَالرَّأيِ الأَثيلِ [۲] لَهُ فَضلٌ لا يوصَفُ، وعِلمٌ لا يُنزَفُ، وهُوَ أولى بِهذَا الأَمرِ لِسابِقَتِهِ وسِنِّهِ وقَدمِهِ وقَرابَتِهِ، يَعطِفُ عَلَى الصَّغيرِ، وَيحنو عَلَى الكَبيرِ، فَأَكرِم بِهِ راعي رَعِيَّةٍ وإمامِ قَومٍ، وَجَبَت للِّهِ بِهِ الحُجَّةُ، وَبَلَغَت بِهِ المَوعِظَةُ. فَلا تَعشوا [۳] عَن نورِ الحَقِّ، ولا تَسكَعوا في وَهدَةِ الباطِلِ، فَقَد كانَ صَخرُ بنُ قَيسٍ قَدِ انخَذَلَ بِكُم يَومَ الجَمَلِ فَاغسِلوها بِخُروجِكُم إلَى ابنِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ونُصرَتِهِ، وَاللّه ِ لا يَقصُرُ أحَدٌ عَن نُصرَتِهِ إلّا أورَثَهُ اللّه ُ الذُّلَّ في وَلَدِهِ، وَالقِلَّةَ في عَشيرَتِهِ وها أنَا قد لَبِستُ لِلحَربِ لَأمَتَها، وَادَّرَعتُ [۱] لها بِدِرعِها، مَن لَم يُقتَل يَمُت، ومَن يَهرُب لَم يَفُت، فَأَحسِنوا رَحِمَكُمُ اللّه ُ رَدَّ الجَوابِ. ▪️گفت دانسته باشید که معاویه که خمیر مایه ضلالت وقاید غوایت بود در گذشت. و چه بسیار خوار و زبون که او بود ؛ اینك حبال [۲] جور و جریرت بگسیخت و قواعد ظلم وستم فروریخت و معاویه از آن پیش که بمیرد با پسرش یزید بیعت کرد و از مردم نیز بیعت بستد. و چنان دانست که این کار بر یزید راست آمد و این آرزو چنانکه خواست شد! هیهات این اندیشه محال و خار بست [۳] خیال بود، که جز بخواب و خیال صورت نبندد. با اینهمه یزید شراب خواره زنا باره، درمیان امت دعوی دار خلافت و آرزومند امارت است و حال آنکه از حليه حلم بری و از زینت علم عريست [۴] . سوگند با خدای که قتال دادن با او از جهاد کردن با مشر کین در نزد خداوند پسندیده تر است. هان ای جماعت! اینك حسين بن على پسر رسول خداست، با شرافت اصل وحصافت عقل [۵] اور افضلی است از هندسه صفت بیرون و عملی است از اندازه جهت افزون. او را بخلافت سلام کنید و دست بیعت فرا دهید که با رسول خدای خداوند قربت و قرابت دست و دانای سنن و شریعت صفير را عطوفت کند و کبیررا ملاطفت فرماید. چه بسیار بزرگوار است! رعیت را رعایت او و امت را امامت او لاجرم خداوند او را بر خلق حجت فرستاد و مواعظت او را ابلاغ داد. هان ای مردم! نیک و بینید تا کورکورانه از نورحق بیکسوی خیمه نزنید و خویشتن را سراشیب در مغاك غوایت نیفکنید. ---------- [۱]: اهون به (افعل تعجب): چه خوار و پست بود! [۲]: انیل = اصيل: نجیب و بزرگوار [۳]: عشا. یعشو (برو زن دعا ۔ یدعو)، کوری، شب کوزی و (اعشی) از همین ماده است. [۱]: در برخی نسخ (تدر عت) استعمال شده [۲]: حبال (جمع حبل) ريسمانها، رشته‌ها [۳]: خار بست: کلبه هائیکه از خار و خاشاك بسازند. [۴]: عریست: عریان و برهنه است [۵]: وی دارای عقلی کامل و اندیشه ای پخته و استوار است.   📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۴۵ @BotShenasi
🗯 مرا خواهند کُشت ▪️وَ قَدْ رُوِیَ بِأَسَانِیدَ: أَنَّهُ لَمَّا مَنَعَهُ علیه السلام مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ عَنِ الْخُرُوجِ إِلَی الْکُوفَةِ قَالَ وَ اللَّهِ یَا أَخِی لَوْ کُنْتُ فِی جُحْرِ هَامَّةٍ مِنْ هَوَامِّ الْأَرْضِ لَاسْتَخْرَجُونِی مِنْهُ حَتَّی یَقْتُلُونِّی.   ▪️به اسنادی روایت شده که وقتی محمّد بن حنفیه مانع شد که امام حسین علیه السّلام متوجه کوفه شود، آن حضرت در جوابش فرمود: ای برادر! به خدا قسم اگر من در سوراخ جانوران زمین هم باشم اینان مرا خارج می‌کنند و می‌کشند 📚بحارالانوار - جلد ۴۵، صفحه ۹۹ @BotShenasi
🗯 پاسخ مشايخ بصره بنامهء امام حسين عليه السلام ▪️مع القصه، چون ابوخالد مکنون خاطر آنجماعت را مکشوف داشت و بر ایشان حجت تمام کرد، جواب نامه حسين علیه السلام را بدین سیاقت در قلم آورد: بسم اللّهِ الرحمن الرَّحيم أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ وَصَلَ إِلى كِتابِكَ فَهِمتُ ما نَدَبتَني إِلَيهِ وَدَعَوْتَنِي لَهُ مِنَ الأَخذِ بِحَظِّي مِن طاعَتِكَ وَالْفَوْزِ بِنَصِيبِي مِن نُصْرَتِكَ وَ إِنَّ اَللَّهَ لَمْ يُخْلِ اَلْأَرْضَ قَطُّ مِنْ عَامِلٍ عَلَيْهَا بِخَيْرٍ أو دَلِيلٍ علَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَأنتُم حُجَّةُ اللَّهِ على خَلْقِهِ وَدِيعَةً فِي أرضهتفرعتم مِن زَيْتُونِهِ أَحْمَدِيَّةٌ هُوَ أَصْلُهَا وَ أَنْتُمْ فَرْعُهَا فَأقْدم سعدت باسعد طائِرٍ فَقَدْ ذَلَّلْتُ لَكَ أَعْنَاقَ بَنِي تَمِيمٍ وَ تَرَ كَتَّهُمْ أشد تتا بَعا فِي طَاعَتِكَ مِنَ الْإِبِلِ الظَّماءِ لِوُرُودِ أَلَمَاءِ يَوْمِ خُمُسِهَا [۱] وَ قَدْ ذَلَّلْتُ لَكَ رِقَابَ بَنِي سَعْدٍ وَ غَسَلْتْ دُونَ صدو رها لِمَاءِ سَحَابَةِ مُزْنٍ حَيْثُ اِسْتَهَلَّ برقُهَا فَلَمَع ▪️در جمله مکشوف میدارد که با ابن رسول الله! کتاب تو را قرائت کردم وخطاب تورابدانستم مرا بسوی خویش خواندی و باطاعت خود دعوت فرمود تا از نصرت تو نصيبه وافي مأخوذ دارم و بهره کافی بردارم. همانا خداوند تبارك و تعالی جهان را از عاملی که کار بنیکوئی کند و دلیلی که براه رشاد و سداد هدایت فرماید، خالی نگذارد. شما حجت خدائید بر خلق خدا و امان و امانت اوئید در روی زمین. شما شاخهای زیتونه احمدیه اید و آن درخت را اصل رسول خداست وفرع [۱] شمائید. اکنون بفال نيك بسوی ما سفر کن که من گردن بنی تمیم را در خدمت تو خاضع داشتم و چنان در طاعت و متابعت تو شایق گماشتم. که شتر تشنه مر آبگاه را. وهمچنان قلادهء اطاعت تو را بر گردن بنی سعد انداختم و ایشان را نیز در خدمت تو نرم کردن ساختم و بزلال نصیحت ساحت ایشان را که آلایش تقاعد وتوانی در تقديم خدمت داشت، بشستم و پاک ساختم. ▪️چون این نامه بحسين علیه السلام رسید، قال: مَالِكٍ آمَنَكَ اَللَّهُ يَوْمَ اَلْخَوْفِ وَ أَعَزَّكَ وَ أَرْوَاكَ يَوْمَ اَلْعَطَشِ. فرمود خداوند تو را در روز دهشت ایمن بدارد و در روز تشنه کامی سیراب فرماید. ▪️أمَّا بَعدُ فاصْبِرْ إنَّ وَعْدَاللَّهِ حَقٌ وَلا يَستَحِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا لاَ يُوقِنُونَ [۲] . از ایراد این آیه مبار که بکنایت اشارتی از بیوفائی مردم کوفه بعرض رسانید. ---------- [۱]: خمس (بروزن هند): تشنگی شتر در روز پنجم (معمولا شتر بانها، پس از اینکه شران را آب دادند، برای چرانیدن میبرند و اغلب روز پنجم مجددا آنها را با نگاه بر میگردانند). [۱]: فرم: شاخه [۲]: قرآن کریم: سورهء ۳۰ آیهء ۶۱   📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۴۸ @BotShenasi
🗯 نامه عبدالله خضرمی‌ بیزید بن معاویه ▪️وعبدالله بن مسلم ربيعه الخضرمی، در زمان بسوی یزید بن معاویه بدین رقم مکتوبی در قلم آورد: ▪️أَمَّا بعد فَإِنَّ مُسْلِمَ بْنَ عَقيلٍ قَد قَدِمَ اَلْكُوفَةَ وبايعه الشِّيعة الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطالب فَإِنْ يَكُنْ لَكَ فِي الْكُوفَةِ حَاجَةٌ فَابْعَثْ إِلَيْهَا رَجُلًاً قَوِيّاً يُنْفِّذُ أَمْرَكَ وَ يَعْمَلُ مِثْلَ عَمَلِكَ فانّ النعمان بنَ بَشِيرٍ رَجُلٌ ضَعِيفٌ او هُوَ يَتَضاعَفُ. ▪️یزید را باگاهانید که مسلم بن عقیل کوفه در آمد و از مردم بیعت بستد، تا در متابعت حسین بن علی پای استوار کنند و همدست وهمداستان باشند. اگر کوفه را در تحت سلطنت خویش خواهی داشت، مردی را بحكومت فرست، که با قلب قوی و عزمی ثابت امر تورا انفاذ تواند داد و خصم تورا دفاع تواند کرد. همانا نعمان بن بشير مردی ضعیف و در انظار ناس بي سنك و خفیف است، یا چنان وا مینماید، که من مردی ضعیف و ناتوانم و دفع دشمن نتوانم. این اول مکتوبی بود که یزید را، بتحريص قتل سيد الشهدادرسید. از پس او عمر بن سعد بن وقاص و دیگر عماره بن عقبه نیز بسوى يزيد عليه اللعنه بدینگونه نامه کردند چون این مکاتیب بیزید رسید، سرحون رومی را طلب داشت. و این سرحون در شمار عبید معاویه بود و او را روز تا روز مورد ملاطفت داشت، چند که وزارت خویش بدو گذاشت. چون معاویه درگذشت همچنان یزید او را از عمل وزارت باز نکرد. ▪️بالجمله سرحون حاضر مجلس شد. یزید آن مکاتیب را باو سپرد و آغاز مشورت کرد و مصلحت جست که سزاوار حکومت کوفه کیست تا اورا دهیم؟ ودفع این حادثه از وی خواهیم؟ سرحون اصلاح این امر ومفتاح این باب را، جز بخشونت خوی و شر است طبع عبیدالله زیاد چاره ندانست. لكن چون یزید را در این وقت ازعبید الله ملالتی در خاطر بود. ابتدا بنام او نکرد با یزید گفت مرا باتو مسئلتی خواهد رفت. با من بگوی اگر امروز معاویه سر از خاك بيرون کند و فرمانی دهد، تو فرما نپذیر خواهی بوده یا سر از فرمان برخواهی تافت؟ گفت: البته پذیرای فرمان شوم. این وقت سرحون مکتوبی از جیب بیرون کرد و گفت این عهدنامه معاویه است بدینگونه نگاشته و حکومت کوفه را بعبید الله مفوض داشته، حکومت کوفه را تو نیز بعهده عبیدالله فرمای و صلاح اینگونه وقایع را از وی بخواه!.  📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۵۲ @BotShenasi
🗯 حدیثی که هزاران بار باید مطالعه کرد حَدَّثَنِي أَبِي وَ أَخِي وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ مَنِيعِ بْنِ حَجَّاجٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) لَمَّا أَتَى الْحِيرَةَ هَلْ لَكَ فِي قَبْرِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) قُلْتُ وَ تَزُورُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ وَ كَيْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ يَزُورُهُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ إِلَيْهِ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ- فَقَالَ صَفْوَانُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَتَزُورُهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ حَتَّى تُدْرِكَ زِيَارَةَ الرَّبِّ قَالَ نَعَمْ يَا صَفْوَانُ الْزَمْ ذَلِكَ يُكْتَبْ لَكَ زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) وَ ذَلِكَ تَفْضِيلٌ وَ ذَلِكَ تَفْضِيلٌ وَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْهَمَدَانِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ خَرَجْتُ فِي آخِرِ زَمَانِ بَنِي أُمَيَّةَ وَ ذَكَرَ مِثْلَ الْحَدِيثِ الْمُتَقَدِّمِ فِي الْبَابِ وَ حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ الْبُوفَكِيِّ عَنِ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ابْنَةِ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ خَرَجْتُ فِي آخِرِ زَمَانِ بَنِي مَرْوَانَ وَ ذَكَرَ مِثْلَ حَدِيثِهِ الَّذِي مَرَّ فِي أَوَّلِ الْبَابِ سَوَاءً پدر و برادر و جماعتى از اساتيدم، از محمّد بن يحيى و احمد بن ادريس، از حمدان بن سليمان نيشابورى از عبد اللّه بن محمّد اليمانى، از منيع بن حجّاج، از يونس، از صفوان جمّال نقل كرده اند كه وى گفت: وقتى حضرت ابو عبد اللّه عليه السّلام به حيره تشريف آوردند به من فرمودند: آيا مايل به زيارت قبر حسين عليه السّلام هستى؟ عرض كردم: فدايت شوم آيا قبر آن حضرت را زيارت مى كنى؟ حضرت فرمودند: چگونه آن را زيارت نكنم و حال آنكه خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و انبياء و اوصياء به زمين هبوط كرده و او را زيارت مى كنند. البتّه حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم افضل انبياء و ما افضل اوصياء هستيم. (طبق فرموده مرحوم مجلسى مقصود از زيارت حق تعالى، انزال رحمت هاى خاصه اش بر آن حضرت و زوّار آن حضرت مى باشد). سپس صفوان عرض كرد: فدايت شوم پس، هر شب جمعه قبر آن حضرت را زيارت كرده تا بدين وسيله زيارت پروردگار را نيز كرده باشيم؟ حضرت فرمودند: بلى، اى صفوان ملازم اين باش برايت زيارت قبر حسين عليه السّلام را مى نويسند و اين تفضيلى است و اين تفضيلى است (يعنى زيارت قبر حسين عليه السّلام اين فضيلت را دارد كه در آن زيارت پروردگار نيز مى باشد). قاسم بن محمّد بن على بن ابراهيم همدانى از پدرش، از جدّش از عبد اللّه بن حمّاد انصارى از حسين بن ابى حمزه نقل كرده كه وى گفت: در اواخر حكومت بنى اميّه من از شهر خود خارج شدم و سپس مثل حديثى را كه قبلا نقل كرديم (حديث دوّم از همين باب) نقل نموده: و پدرم رحمة اللّه عليه و جماعتى از مشايخ و اساتيدم از احمد بن ادريس از عمركى بن علىّ بوفكى، از عدّه اى اصحاب از حسن بن محبوب، از حسين بن ابنة ابى حمزة الثمالى نقل كرده اند كه وى گفت: در اواخر حكومت بنى مروان از شهر خود خارج شدم و سپس نظير حديثى را كه قبلا نقل نموديم (حديث دوّم از همين باب) نقل كرده است. 📚 ترجمه کامل الزیارات - باب سى و هشتم صفحه ۳۱۹ 🔸منظور از خدا او را زیارت میکند، توجه خاص خداوند به آن حضرت و زوارش می باشد. @BotShenasi