💢 فلسفه علوم اجتماعی قارهای در برابر سنت آنگلوساکسون
📚 برشی از کتاب
فلسفه علوم اجتماعی قارهای
ایون شرت ترجمه هادی جلیلی
•
•
انجمن فلسفه علوم اجتماعی | دانشگاه باقرالعلوم
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
🔹عجیب است که در فلسفه علوم اجتماعی نمیتوان حتی یک کتاب به زبان انگلیسی پیدا کرد که به سنت قارهای اختصاص داشته باشد. حال، این وضعیت شگفت را مقایسه کنید با سیل رسالههای گوناگون در فلسفه سیاسی و زیباییشناسی و تاریخ آراء و کتابهای بیشمار درباره صاحبنظران و مکاتب فکری اروپایی. در ضمن، به این تضاد غریب توجه کنید که چقدر به فلسفه علوم اجتماعی قارهای کم پرداخته شده و در عوض، چه شرحهای بیشماری در سنت انگلیسیآمریکایی منتشر شده است.
🔹 در حقیقت، آثار و نوشتههای انگلیسیآمریکایی جریان غالب فلسفه علوم اجتماعی را تشکیل میدهند؛ در نتیجه، این مکاتب انگلیسی و آمریکایی هستند که دستورکار بخش عمده فلسفه علوم اجتماعی را بر اساس رویکرد خاص خودشان تعیین میکنند؛ آنها این کار را با تکیه بر اندیشمندان مرجع و مجموعهای از پرسشها و بحثهایی انجام میدهند که با سنت قارهای تفاوت دارند. بدین ترتیب، فلسفه علوم اجتماعی قارهای گاه بهکلی حذف و گاه تنها بخشهایی از آن موردتوجه قرار گرفته است.
🔹فلسفه علوم اجتماعی قارهای هر کجا که با دستور کار سنت انگلیسیآمریکایی سازگاری نداشته، حذف شده است و تنها در مواردی موردتوجه قرار گرفته که با سرفصلهای «جریان غالب» تطابق داشته است. این بدان معناست که اگر اساساً چیزی به نام فلسفه علوم اجتماعی قارهای وجود داشته است، صرفاً جریانی متأثر از پروژه بهظاهر کلانتر فلسفه علوم اجتماعی انگلیسیآمریکایی محسوب میشود.
🔹البته فلسفه علوم اجتماعی قارهای چیزی بیش از جزء کوچکی از مجموعه آثار وسیعتر انگلیسیآمریکایی است و برای خودش حوزه فکری مستقل و متمایزی به شمار میآید. مکاتب قارهای متفکران مرجع خودشان، پرسشهای خاص خودشان و دستور کار ویژهشان و تاریخ غنی و درازمدت خود را دارند که به یونان باستان و روم و ابتدای مسیحیت باز میگردد. در واقع، همین گذشته باستانی یا بهتعبیری اومانیسم مشخصه سنت قارهای است.
🔹پیوند با اومانیسم، مکاتب فکری قارهای را از فلسفه علوم اجتماعی انگلیسیآمریکایی متمایز میکند. همین حفظ رابطه زنده با گذشته اومانیستی نکتۀ غیرقابلهضمی برای فلسفه علوم اجتماعی انگلیسیآمریکایی است؛ چون این سنت بسیاری از دغدغههای اومانیستی را فدای مسائل علمی کرده است. اگر اساساً بتوان در سنت فکری انگلیسیآمریکایی شاهد طغیانی فلسفی علیه علم بود، این طغیان از منظر «مابعد علمی» رخ میدهد که باز هم اومانیسم اولیه در آن بهطور کامل مغفول میماند. بهنظرم من بهترین راه فهم فلسفه علوم اجتماعی قارهای این است که آن را برخاسته از اومانیسم بدانیم.
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
💢 جامعه و سنت
📚 برشی از کتاب جامعه و تاریخ
اثر آیت الله شهید مرتضی مطهری/ ص ۲۷
•
•
انجمن فلسفه علوم اجتماعی | دانشگاه باقرالعلوم
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
🔹 جامعه اگر وجود حقیقی داشته باشد قهراً قوانین و سنن مخصوص به خود دارد. اگر درباره ماهیت جامعه که هم اکنون بحث کردیم نظریه اول را بپذیریم و منکر وجود عینی جامعه شویم، قهراً جامعه را فاقد سنت و قانون دانسته ایم؛ و اگر نظریه دوم را بپذیریم و ترکیب جامعه را از نوع ترکیب صناعی و ماشینی بدانیم، جامعه قانون و سنت دارد ولی همه قوانین و سننش در رابطه علّی و معلولی مکانیکی اجزاء و تأثیر مکانیکی بخشهای جامعه در یکدیگر خلاصه میشود بدون اینکه در جامعه نشانهای از نوعی حیات و زندگی و آثار مخصوص دیده شود؛ و اگر نظریه سوم را بپذیریم، اولًا جامعه به حکم اینکه خود از نوعی حیات مستقل از حیات فردی برخوردار است- هرچند این حیات جمعی وجود جدایی ندارد و در افرادْ پراکنده شده و حلول کرده است- قوانین و سننی مستقل از افراد و اجزاء خود دارد که باید شناخته شود، و ثانیاً اجزاء جامعه که همان افراد انساناند- برخلاف نظریه ماشینی- استقلال هویت خود را ولو به طور نسبی از دست داده، حالت ارگانیزه پیدا میکنند، ولی در عین حال استقلال نسبی افراد محفوظ است، زیرا حیات فردی و فطریات فردی و مکتسبات فرد از طبیعت بکلی در حیات جمعی حل نمیگردد؛ و در حقیقت مطابق این نظریه انسان با دو حیات و دو روح و دو «من» زندگی میکند: حیات و روح و «من» فطری انسانی که مولود حرکات جوهری طبیعت است، و دیگر حیات و روح و «من» جمعی که مولود زندگی اجتماعی است و در «من» فردی حلول کرده است، و علیهذا بر انسان، هم قوانین روانشناسی حاکم است و هم سنن جامعه شناسی؛ و مطابق نظریه چهارم تنها یک نوع سنت و قانون بر انسان بما هو انسان حاکم است و آن سنن اجتماعی است و بس.
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
💢 جامعه و اسلام
📚 برشی از گفتگوی
آیت الله شهید محمد حسین بهشتی
درباره قانون اساسی
•
•
انجمن فلسفه علوم اجتماعی | دانشگاه باقرالعلوم
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
🔹 قانون اساسی بر مبنای نظر اسلام درباره اصالت آمیخته فرد و اجتماع است. یعنی از دیدگاه اسلام و نه فرد اصل است به معنای اینکه نظام و محیط اجتماعی هیچ نقشی ندارد و فرد بازیچه سرنوشتی است که محیط اجتماعی برایش تعیین می کند، بلکه هر انسانی خودش سرنوشت ساز است. همان "لاجبر و لا تفوض بل امر بین الامرین". در اینجا مشکل دیگری معنا پیدا می کند یعنی انسان نه محکوم جبر اجتماعی و جبر محیط اجتماعی است و نه در صدد حاکم بر محیط اجتماعی است، بلکه انسان تا حدودی (که این حدود هم هندسی نیست، حدودی است که نوسان دارد) می توان سرنوشت خود را بسازد. در بدترین نظامات اجتماعی و هم در بهترین آنها انسان سرنوشت ساز است. انسان هم خودساز است و هم محیط ساز اما تسلطش بر خودسازی و محیط سازی مطلق نیست و بالاخره به جایی می رسد که عوامل دیگر، تسلط او را محدود می کند.
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
💢 مکتب نوکانتی و فلسفه علوم اجتماعی
🔹 مکتب نوکانتی جنبشی فلسفی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در آلمان بود که با بازگشت به ایدههای ایمانوئل کانت، سعی در احیای فلسفه انتقادی او داشت. این مکتب بهعنوان پاسخی به ایدهآلیسم آلمانی و ماتریالیسم علمی شکل گرفت و تأکید زیادی بر نقش عقل و روشهای علمی در فهم جهان داشت. این مکتب تاثیر ویژه ای در فلسفه علوم انسانی علی الخصوص فلسفه علوم اجتماعی داشته است، طوری که می توانید رگه های از این تفکر را در آرای ویلهلم دیلتای ، هاینریش ریکرت، ویلهلم ویندلباند و ماکس وبر جویا شوید.
🔹 ویژگیهای اصلی مکتب نوکانتی:
۱) بازگشت به کانت: نوکانتیها بر اهمیت فلسفه کانت تأکید داشتند، بهویژه بر مفاهیمی مانند "نقد عقل محض" و تمایز بین (phenomena) و (noumena).
۲) تاکید بر معرفتشناسی: این مکتب بیشتر بر مسائل معرفتشناسی متمرکز بود تا متافیزیک. نوکانتیها معتقد بودند که فلسفه باید به بررسی شرایط امکان معرفت بپردازد.
۳) علمگرایی: نوکانتیها به روشهای علمی و عقلانی در فهم جهان اهمیت زیادی میدادند و سعی داشتند فلسفه را با پیشرفتهای علمی هماهنگ کنند.
۴) اخلاق و ارزشها: برخی شاخههای نوکانتی، مانند مکتب ماربورگ و مکتب بادن، بر اخلاق و ارزشها تمرکز داشتند و سعی در تبیین نقش ارزشها در زندگی انسان داشتند.
•
•
انجمن فلسفه علوم اجتماعی | دانشگاه باقرالعلوم
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
📚 روش شناسی علوم اجتماعی
🖋 جناب ماکس وبر
💢 این کتاب ترجمهی فارسی سه مقاله از مقالههای ماکس وبر در مورد روششناسی است که در مجموع حاوی اندیشههایی پرمایه و راهگـشا در زمینـهی مسـایل و معضلات روششنـاسی علوم اجتمـاعی هستند. وبـر در این جستـارها به مصـاف ایـن پرسش بنیادی کانتی میرود که «حصول معرفت علمی به پدیدههای اجتماعی و فرهنگی، چگونه امکانپذیر است؟» اکنون در ابتدای قرن 21، درست همانند زمان نگارش این مقالهها ـ دو دهه قبل از جنگ جهانی اول و آغاز قرن بیستم ـ مباحث روششناسی هنوز گستـردهترین و مهـمترین زمینـهی مجادله و مواجههی فکری جریانهای رقیب در عرصهی علوم اجتماعی است.
•
•
•
انجمن فلسفه علوم اجتماعی | دانشگاه باقرالعلوم
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
💢 سه ویژگی علوم اجتماعی در جهان اسلام!
🎙 برشی از سخنرانی حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا در گفتمان نخبگان علوم انسانی
•
•
انجمن فلسفه علوم اجتماعی | دانشگاه باقرالعلوم
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
🔹 در جهان اسلام چون علم مقید به معنای تجربی و پوزیتیویستی نمیشود، شیب انحطاط از تبیین به تفسیر و از تفسیر به انتقاد در آن شکل نمیگیرد و علوم انسانی جنبه تبیینی دارند، نمونه آنچه در کارهای فارابی میبینیم، اما جنبه تبیینی آن محدود به تبیین تجربی نیست.
🔹همچنین در اسلام، علوم انسانی جنبه تفسیری هم دارند و تفسیر در مقابل تبیین قرار نمیگیرد، به نحوی که تبیین را از بین ببرد؛ بلکه خود تفسیر با تبیین همراه است و از طریق برهان و استدلال میفهمیم وضعیت موجود چگونه است و علم واقعی را پیدا میکنیم.
🔹علاوه بر آن انتقاد علوم انسانی اسلامی به مرجعیت اراده انسانها در ساختِ معنا بازنمیگردد، بلکه به مرجعیت حقیقت، عدالت، صدق، کذب، حق و باطل بودن نسبت به همه حقایق فرهنگی-اجتماعی بازگشت میکند؛ لذا نسبت علم اجتماعی بر همه فرهنگ غالب است و علوم اجتماعی در جهان اسلام سه ویژگی تبیینی، تفسیری و انتقادی بودن را دارند.
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
💢 میراث ویلهلم ویندلباند برای فلسفه علوم اجتماعی
🔹 ویلهلم ویندلباند فیلسوف آلمانی و از پیشگامان مکتب نوکانتی بود که به دلیل تاکیدش بر تمایز بین علوم طبیعی و علوم انسانی شناخته میشود. او یکی از نمایندگان برجستهی فلسفهی انتقادی و تاریخگرایی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود. دیدگاههای ویندلباند بهطور خاص در حوزهی فلسفه علوم فرهنگی، روششناسی علوم و ارزششناسی تاثیرگذار بودهاند.
🔹ویندلباند در کتابها و سخنرانیهایش، بهویژه در سخنرانی معروفش با عنوان «تاریخ و علوم طبیعی»، میان دو نوع علم تمایز قائل شده است.
🔹علوم نوموتتیک (Nomothetic): این علوم به دنبال کشف قوانین کلی و جهانشمول هستند. علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی و زیستشناسی در این دسته قرار میگیرند. این علوم به دنبال توضیح پدیدهها از طریق قوانین عام و کلی هستند.
🔹علوم ایدئوگرافیک (Idiographic): این علوم به مطالعهی پدیدههای منحصر به فرد و خاص میپردازند. علوم انسانی مانند تاریخ، جامعه شناسی و اقتصاد در این دسته جای میگیرند. این علوم به جای قوانین کلی، بر فهم رویدادها، افراد و فرهنگها در بافت خاص خود تاکید دارند.
🔹این تمایز بهطور گستردهای در فلسفه علوم اجتماعی و روششناسی علوم انسانی مورد بحث قرار گرفته است و تاثیر ویژه ای هم بر وبر و وبرین ها داشته است.
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS
📚 جهان های اجتماعی
🖋 حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا
💢 در این کتاب ابتدا کنش انسانی و اجتماعی، و به تبع آنها «علوم انسانی» و «علوم اجتماعی» مبتنی بر بنیانهای هستی شناختی و انسان شناختی حکمت اسلامی توصیف و تعریف میشود. در این بخش نویسنده تاکید میکند که متافیزیک به علوم انسانی ملحق نمیشود، همان گونه که به علوم طبیعی نیز ملحق نمیگردد، بلکه متافیزیک به عنوان بخش بنیادین حکمت نظری در قبال علوم انسانی و اجتماعی قرار میگیرد. در ادامه وجود جهانهای مختلف اعم از جمادات، نباتات، حیوانات و جهان انسانی و اجتماعی، و نسبت بین این جهانها تبیین میشود. نویسنده متذکر میشود که به رغم ترکیب اتحادی جهانهای یاد شده، هیچ یک از آنها قابل تقلیل به دیگری نیست. گلوگاه بحث در جهانهای مختلف، نسبت بین «جهان اجتماعی» و «جهان انسانی» است. رابطه فرد و جامعه، و رابطه عامل و ساختار با این بحث پیوند میخورد. مولف کوشیده است تا بخشی از ظرفیتهای حکمت صدرایی را برای تبیین این نسبت به کار بگیرد. جهان اسلام و دنیای متجدد دو نمونه از جهانهای معنوی و دنیوی هستند. به نظر نویسنده «تبیین هویت این دو جهان و شناخت مرزهای فرهنگی هر یک از آن دو، امکان تصمیم بخردانه انسان مردد امروز را برای عبور از مرزهای فرهنگی و خطهای هویتی، فراهم میآورد».
•
•
•
انجمن فلسفه علوم اجتماعی | دانشگاه باقرالعلوم
🆔 https://eitaa.com/Bou_PHSS