🍃آقا بیا، بیا تا با آمدنت سرزمین آرزوهای من به واقعیت تبدیل شود. بیا تا با آمدنت دیگر چیزی به اسم #آرزو برایم باقی نماند.
🍃مولای من دوست دارم برایت تعریف کنم که سرزمین آرزوهایم کجاست. #سرزمین_آرزوهای من آنجاست که درآن جا همه چیز مهیاست نه فقیر در آنجا هست و نه ثروتمند. مردم به هرآنچه دارند راضی و خشنود هستند.
🍃سرزمین آرزوهای من جایی است که کوههای ثروت ودره های فقر از هم متلاشی می شود جایی که #آرامش سهم همه است و هیچ کس فکر تصاحب آرامش دیگری نیست هرکس هرچه را حق خود میداند حق دیگری هم می داند آری آنجا آرامش ابدی است.
🍃مردم عاشقانه #خدا را می پرستند سجاده سبز دعا و #مناجات همیشه مهیاست و نماز را به شما آقا که سالها منتظرت بودیم اقتدا می کنیم. در سرزمین آرزوهایم دیگر #انتظار، معنا ندارد و کبوترهای سفید صلح و آشتی در آسمان ها به پرواز در آمده اند.
🍃سرزمین آرزوهایم من جایی است که تنها با #ظهور و آمدن شما معنا پیدا می کند. آقاجان من در روز ولادتت عاشقانه و از صمیم قلب خواندم. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج و دعا کردم که بیایی و وقتی که میایی من در خواب غفلت نباشم.
🥀 #جمعه_های_انتظار
📅تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃بسم رب الحکیم
▪️خوشا به حال کسی که بی نیاز بود از هرکه غیر از خدای خویش. همانکه فریفته زر و زیور کاذب #دنیا نشد.
▪️همان که لابلای سکوت مشتاق اتاق، جوانه عشق خالق را میان تپش های مستانه جوانان، جای داد.
همان صدق مطلقی که آموزگار رویش های آسمانی بود.
▪️همان #صادق_آل_محمد، همان که تاروپود اندیشه اش، بر دل تمام حقیقت جویان نقش میبست.
▪️این #قصه، سر دراز دارد. قصه ای که قصه گویش #عشق است و بس. عشقی، آشفته از دلتنگی و صبر. دگر نایی برای قصه گو نمانده، اما باز دست از قلم نمی کشد.
▪️نمیدانم نیم روز بود یا نیمه شب، نمیدانم آسمان، آرام بود یا می بارید؛ فقط میدانم، اسوه #علم جهان، آن روز میزبان دانه های انگور بود.
▪️دانه هایی که به قصد تبرک می غلتیدند و #اشک می ریختند. دانه های عاشقی، که به خود و جام دل میزبانشان، ناخواسته جفا کردند.
▪️و حالا ماییم که غربت نبودنش را، دانه به دانه #اشک می کنیم بر مزار غریبانه اش، که شاید خریدار یک لحظه نگاهش باشیم ...
▪️به مناسبت سالروز #شهادت #امام_جعفر_صادق(ع)🖤
✍️نویسنده : #مبرا_پور_حسن
📅تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی