بچه ها حامیم لایو داره تو اینستا😭😭
گفتم مرورو بخون خوند🥺🥺🥺😭
#حامیم
@CafeYadgiry🎀
" دلارام ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
خیلی حیف شد :) نمیدونستم چ ساعتی لایو میزاره .. وگرنه فیلم میگرفتم🥲:)
" دلارام ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_408 بعداز چک کردن وضعیتش، نفس عمیقی کشیدم .. خون زیادی ازش رفته بود و ب
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_409
سوتی داده بودم بدجور ..!
+ن...نخیر ! وقتی از ترس به من زنگ زد و به من رو آورد تو کدوم گوری بودی؟
پوزخندی زد و گفت:
_اوکی ... بسه ..
من میرم زیرزمینو تمیز کنم ببریمش اونجا !
+چی؟ دیوونه ای؟ نوک انگشتمون بهش بخوره حالش وخیم میشه !
من یک ساعته گل دارم لقد میکنم؟
دارم میگم حالش خوب نیست !
نمیفهمی؟
_بسه دیگه !
میگی چیکار کنم.!
صددرصد تا الان پلیسا دنبال یه سرنخ از منن !
+ب جهنم.!
من نمیزارم دست بهش بزنی !
دندون قروچه ای کرد که وارد اتاق شدم ..
مشغول چک کردن وضعیت آرام بودم که باصدای پای ارسلان ، برگشتم ..
+آروم باش !!.
_بقرآن مجید ! به ارواح خاک مادرم .. اگه دست از پا خطا کنی ، جفتتونو میکشم خاکسترتون میکنم.!
خیره شدم به انگشتی که دور ماشه حلقه کرده بود ...
نمیتونستم زیر بار حرف زور و غیرمنطقیش برم...!
اما ..
+باشه ... ! هرچی تو بگی !
انگار آتیش درونش خاموش شد که کلتشو به کمربندش گیر داد ..
_از اونور ملافه بگیر... جسمش سنگینه تنهایی نمیتونم.!
کاری ک گفت انجام دادم ..
بعدازینکه به زیرزمینی که اصلا هیچیش به زیرزمین نمیخورد ، رسیدیم ، ارسلان گفت :
_تو میتونی بری ..!
نگاهی به اطراف انداختم.!
+اینجا گند زده !
خیلی کثیفه ارسلان !!!!
بعدشم..!
اینجا زیرزمینه یا غار؟
آدم تو حالت عادی حتی نمیتونه در خروجیو پیدا کنه !
_ب تو مربوط نیس ..!
میری یا ببرمت؟؟؟
چش غره ای بهش رفتم و باشه ای گفتم ..
از زیرزمین اومدم بیرون ...!
اما فکرمو عملی کردم ..
بعداز ارسال پیام هشدار به سایت ، گوشیو لابه لای درختای کنار کلبه انداختم ...
اما این کم بود ..!
گوشی دومم رو از جیبم درآوردم و درحال فیلم گرفتن بودم ، که صدای شلیک تو مغزم اکو شد ...!
_بهت گفته بودم دخالت نکن.!
درد و سوزش پهلوم ، امونمو بریده بود !
+ خیلی نامردی ...!
پوزخندی زد و به سمتم اومد ...!
نای تکون خوردن نداشتم...!
بیرحمانه چنگی به پهلوم زد و تنها کاری که از دستم برمیومد خزیدن روی زمین.،
و کنار اومدن با لجبازیای ارسلان بود ..!
پرت شدنم کنار تن بی جون آرام ، همزمان شد با آخ گفتن من ..
_جفتتون لیاقت خوبی رو ندارین ! بی چشم و رو و پستید !
انقد اینجا بمونین تا جون بدید !
لگد محکمی بهم زد و گوشیمو از دستم بیرون کشید ..
با صدای بی جونم لب زدم :
+گیر میوفتی !!... دیر یا زود داره ولی سوخت و سوز نداره .!
_تف به شرفت میلاد !
درو محکم بست که سیاهی مطلق کل اتاقک رو فرا گرفت ...
__________________________
#رسول
بیحال ، سرمو تکیه دادم به صندلی ...
نگاهی به لیوان لبریز از قهوه ام انداختم و قلوپی ازش خوردم ..
طعم تلخش داخل دهانم پیچید که جون به تنم برگشت ..
با اعلان ایمیل ،
عینکمو زدم ..
Map ; Please Help Me❗️
اخمی کردم و پیامو باز کردم ...!
لطفا کمکم کنید..؟
روی مپ ( نقشه) ای که ارسال شده بود ، کلیک کردم ..
#انگیزشی☁️ #پروف
گاهی وقتا نیازه از اول شروع کنی💕
دوباره سبز بشی
تا آخرش تبدیل به یه درخت تنومند
استوار بشی🪵🪴:))
@CafeYadgiry✨🤍