💕💕💕💕💕💕
💕💕💕💕💕
💕💕💕💕
💕💕💕
💕💕
💕
#مجنون_تواَم🥰
#پارت_516
تو آینه نگاهش کردم:
_با معذرت خواهی هم درست نمیشه،
اصلا چطور دلت اومد؟
سرش وعقب کشید و گفت:
_اون روی نه چندان خوب و مهربونم بالا اومد چون نمیتونستم حرفهات وبشنوم!
چیزی که نگفتم دوباره مشغول شونه زدن موهام شد و در نهایت خودش هم موهام و بست...
نه مثل من خشن ،آروم و ناشیانه و شل و ول موهام و با کش مو بست:
_معذرت میخوام بابت اون شب،
دیگه هیچوقت همچین کاری نمیکنم!
دستی به موهام زدم نمیخواستم این بحث ادامه پیدا کنه که به سمتش برگشتم:
_اینطوری که تو موهام و بستی از در بیرون نرفته باز میشه!
با اعتماد به نفس جواب داد:
_من که اینطور فکر نمیکنم،
خیلی خوب کارم و انجام دادم!
دیگه دست به موهام نزدم،لباس هایی که میخواستم بپوشم و از تو کمد بیرون آوردم و از جایی که معین هنوز اینجا حضور داشت گفتم:
_برو بیرون میخوام لباس عوض کنم!
چشم گرد کرد:
_خب عوض کن!
نگاهم و که بهش دوختم ادامه داد: