eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.7هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
358 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 چند روز بعد از فرودگاه خارج شدیم. این بار معین بلیط نگرفت، خودم گرفتم، این بار کنارم نبود، با مامان برگشتم! سوار تاکسی که شدیم مامان سکوت بینمون و شکست: _مطمئنی حال آقای شریف خوبه؟ نگاهم که به سمتش چرخید با کنایه ادامه داد: _آخه معین بعد از این همه مدت حتی نتونسته بیاد فرودگاه دنبال زنش! نگاهم و به بیرون دوختم، هیچ جوابی برای مامان نداشتم، نمیخواستم تا وقتی از همه چیز مطمئن میشم چیزی بهش بگم که کوتاه گفتم: _حتما سرش شلوغه! صدای نفس عمیق مامان از صدتا فحش بدتر بود،چیزی نگفت اما خوب میفهمیدم، میدونستم تو دلش چه غوغایی به پا شده، میدونستم دلش عین سیر و سرکه داره میجوشه و نگرانمه اما چیکار باید میکردم؟ جز صبر کردن،جز امروز و فردا کردن برای گفتن حقیقت هیچ کار دیگه ای ازم برنمیومد!