eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.7هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
357 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌨دیگه روزای سرد و برفی شروع شده🥶 🚘هر خودرویی تو این روزا نیاز به زنجیرچرخ و دردسراش داره 🤦‍♂ اسپری ضد یخ لاستیک P3 بهترین جایگزین برای زنجیرچرخ که به تولید داخل رسیده با قیمت یک سوم خارجیش همین الان کلیک کن و این محصول رو برای ماشینت با کمترین قیمت تهیه کن 👇 https://www.20landing.com/91/1873 https://www.20landing.com/91/1873
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 چهار مرحله در انسان...! (بسیار مهم) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🎙استاد_عالی .
هدایت شده از تبلیغات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🔆چراغ قوه اتمی🔆🔅 دلیل قیمت کم حذف واسطه ✅ پرداخت درب منزل✅ قیمت محصول : 298,000 تومان ✅ لینک ثبت سفارش سریع👇 https://jensokala.com/quick/15192637 محصولات حرفه ای داخل کانال😍 https://eitaa.com/joinchat/3701080351C2e68250312
میخوام اینو بهت بگم، میدونم مشکلاتت زیاده رفیق! میدونم تو درد سر افتادی... میدونم خسته شدی...❤️‍🩹 ‌‌
هدایت شده از °•♡‌کافه‌عشق♡•°
🟡چطور میشه درآمدمون رو بیشتر کنیم ؟ اینجا بصورت تخصصی و البته بهت آموزش میدیم که چطور میتونی درآمد داشته باشی و درآمد فعلی خودت رو افزایش بدی 🤩 💸 پس سریعا پست آخر رو ببین 😍👇 http://eitaa.com/joinchat/2771648566Cc588dc0592
دست بوس پدر وبِالوالدَینِ اِحْسانا.... وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ (سوره اسراء آیه۲۴ در مورد اهمیت مقام پدر و مادر ) به پدر و مادر نیکی کن ...و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران شرکت کننده شماره (۳): خانم نورا کمانکش از اراک درود بر این دختر خانم فهیم که قدردان پدر بزرگوارش هست، 📣برای شرکت در پویش «دست بوس» پدر با در کانال زیر عضو بشین👇👇👇 🆔 @hasansabbaghian
😍
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 تکیه داد به ماشین و دست به سینه نگاهم کرد: _گفتی میخوای حرف بزنیم، خیلی خب بگو! کمی قدم زدم، از اینور به اونور قدم برداشتم و روبه روش ایستادم: _معلوم هست داری چیکار میکنی؟ ابرو بالا انداخت: _متوجه نمیشم بهش نزدیکتر شدم: _خوب میفهمی چی میگم... سکوت که کرد از فرصت استفاده کردم و ادامه دادم: _ما فقط چند روزه عقد کردیم و قرارمون این نبود... قرار نبود به محض اینکه ریاست شرکت و گرفتی من و فراموش کنی، ما باهم ازدواج کردیم و تو عین خیالت نیست،تو اصلا متوجه اوضاع نیستی، تو بی توجه به همه چی این دختره رو پشت سرت راه میندازی و میری و میای یه جوری که انگار برات اهمیتی نداره اگه مردم صدجور حرف بزنن انگار... بین حرفهام پرید: _اولا ریاست این شرکت حق من بود، هیچکس جز من نمیتونست جانشین پدرم بشه! دوما من بهت گفته بودم که ازدواجمون درست نیست، گفته بودم که بیخیال شو گفته بودم که جانا رو دوست دارم و تو حتی میدونستی که من عقدش کردم و بااین وجود بازهم با سماجت پای خواستت موندی پس این وسط کسی جز خودت مقصر نیست! این آسودگیش، این که همه چیز و طوری که دوست داشت تعبیر میکرد داشت دیوونم میکرد که نفس عمیقی کشیدم: _ولی توهم قبول کردی که با من ازدواج کنی،
دست بوس پدر وبِالوالدَینِ اِحْسانا.... وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ (سوره اسراء آیه۲۴ در مورد اهمیت مقام پدر و مادر ) به پدر و مادر نیکی کن ...و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران شرکت کننده شماره (۱۷): کیانا غلامی درود بر شما که قدردان پدر بزرگوار هستید، 📣برای شرکت در پویش «دست بوس» پدر با در کانال زیر عضو بشین👇👇👇 🆔 @hasansabbaghian
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 تو حتی جلوی خانوادم نقش بازی کردی تو حتی کاری کردی که همه فکر کنن دوستم داری و حالا داری این حرفهارو میزنی؟ خیال کردی خرت از پل گذشت و تموم شد؟ خیال کردی ریاست شرکت و گرفتی و دیگه میتونی هرکاری دلت خواست بکنی؟ و پوزخند زدم: _از این خبرها نیست، فقط کافیه بابام بفهمه اونوقته که بیچارت میکنه، اونوقته که دمار از روزگارت درمیاره! انگار حواسش به همه چیز بود و فکر همه جاش و کرده بود که در کمال آرامش جواب داد: _دیگه تموم شد رویا... من به حقم رسیدم و هرچند سخت جانشین پدرم شدم، توهم از هیچ کاری برای جدا کردن من و جانا دریغ نکردی حالا دیگه فقط باید ازهم جدا بشیم، و حتی حاضرم مهریت روهم بدم و این بازی و تموم کنم! قفسه سینم شروع کرد به بالا و پایین شدن:
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 _به همین راحتی؟ به همین راحتی جدا شیم و من این شرکت و هرچیزی که باهم شریکیم و ببخشم به تو؟ من و چی فرض کردی؟ بیخیال تکیه دادن شد و صاف ایستاد: _خوب میدونی که این بازی پایانی نداره، یعنی پایان دلخواه تورو نداره... و لبهاش و با زبون تر کرد: _دیگه کاری ازت برنمیاد حتی اگه به بابات هم چیزی بگی بازم به خودت میزنی، چون تو میدونستی من زن دارم و خواستی باهام ازدواج کنی... از طرف دیگه هم کسی نمیتونه ریاست شرکت و از من پس بگیره چون تازه بعد از مدتها سهام شرکت روبه رشده و هیچکدوم از سهامدارها دلشون نمیخواد حاشیه جدیدی اتفاق بیفته و سهام شرکت سیر نزولی داشته باشه! داشتم فرو میریختم... داشتم میمردم و حرفهاش غرورم و نابود میکرد و من کاری ازم برنمیومد جز بلند بلند نفس کشیدن و معین همچنان حرف برای گفتن داشت: _هر دلیلی که میخوای واسه طلاق پیدا کن، اصلا بگو پشیمون شدی بگو نمیتونی با من ادامه بدی و توافقی ازهم جدا میشیم، حتی میتونی همه کاسه کوزه هارو سر من بشکنی! سر تکون دادم: _تو نمیتونی... نمیتونی با من این کار و بکنی، نمیتونی من و از زندگیت حذف کنی و بدون اینکه آب از آب تکون بخوره بری بااون دختره زندگی کنی، نمیتونی! فاصله بینمون و کم کرد: _بسه رویا... به جای این حرفها دنبال یه بهونه خوب و آبرومند باش! و انگار که چیزی یادش اومده باشه انگشت اشاره اش و تو هوا چرخوند: _راستی تا جدا شدنمون هم من ازدواجم با جانارو علنی نمیکنم، طوری وانمود میکنیم که انگار بعد از جدایی از تو باهاش ازدواج کردم! تموم تنم یخ کرده بود و نگاه پیروزمندانه معین داشت داغونم میکرد که لب زدم: _فکر همه جاشم کردی!