💫 راوی: خواهر بزگوار شهید
🌺🍃 مادرم چهار دختر و سه پسر داشت. اما برای علی اصغر ناخواسته باردار شد. برای همین مادرم دارویی برای سقط جنین گرفت. شب دارو را درست می کند.
🌺🍃 همان شب خواب می بیند که بیرون از خانه هم همه و شلوغ است. در خانه را می زنند و او در رو باز می کند، يک مرد که بچه اي را در آغوش داشت به مادرم می گوید: این بچه رو قبول می کنی؟ مادرم جواب می دهد: من خودم بچه زیاد دارم نمی توانم قبول کنم. مرد هم می گوید:حتی اگه علی اصغر امام حسین عليه السلام باشد؟
🌺🍃مادرم از خواب بیدار می شود، سریع سراغ دارو می رود و می بیند که یک نفر ظرف دارو را شسته و کنار گذاشته است. برای تعبیر خواب و مشورت پیش بزرگان آن زمان، آقای مصباحی و دستغیب رفت. گفته بودند: شماصاحب پسر دیگری می شوی که بین شانه هایش نشانه دارد، این بچه را نگه دار.
🌺🍃زمان گذشت بچه بدنیا امد. پسر بود. مادرم اسمش را علی اصغر گذاشت که بین شانه هایش جای یک دست بود.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
✨ خاطره ای از خانم منیژه اتحادی ،خواهر شهیدان علی اصغر و حسن اتحادی
🌺🍃 خانواده ی ما یک برادر با یک خواهر صمیمی تر بود، یعنی دو به دو با هم بودیم. من از علی اصغر چهار سال بزرگتر بودم و با او صمیمی بودم. یکشنبه 28 بهمن ماه سال 57 معروف به یکشنبه سیاه برادر بزرگترم حسن شهید شد. حسن ،علی اصغر را خیلی دوست داشت و وقتی نگران اصغر می شدیم می گفت: اصغر تا حلوای مرا نخورد نمی میرد.
🌺🍃حسن خیلی مرتب و منظم بود، همیشه لباس هایش تمیز و اتو خورده بود، خیاطی بلد نبود اما لباس ها را می شکافت روی پارچه می انداخت و از رویش لباس می دوخت. اصغر تهران بود و شوخ طبعیش همیشگی بود زمانی که خبر شهادت برادر دیگرم را شنید حلوا می خورد و می گفت :حسن می دانست که من خیلی حلوا دوست دارم. با همه چیز به راحتی کنار می آمد،انگار رسم برخورد با دنیا را خوب بلد بود. بعد از شهادت برادرم حسن فهمیدیم که به زن های بی سرپرست و بچه های یتیم کمک می کرده است.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💫 طبق قرار عاشقانه هر روز
۱۰۰گل صلوات هدیه میکنیم به انبیاء الهی ، ۱۴ معصوم علیهم السلام و
«شهید والامقام علی اصغر اتحادی »
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#چهلمین_روز_چله_زیارت_عاشورا
به نیابت از :
🌿🌹 شهید والامقام
"علی اصغر اتحادی"
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🚩
✅ با نوای استاد علی فانی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
👈 آموزش خواندن نماز شب 🤲
🎇 برای عزیزانتان بفرستید واز ثواب نشر آن بهرهمند شوید 🎋
#ماه_رمضان🌙
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
التماس دعا داریم 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 دعای روز پنجم ماه رمضان
با نوای سید قاسم موسوی قهار
زمان: 44 ثانیه (00:44)
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ الْقَانِتِينَ
خدايا مرا در اين روز از توبه و استغفار كنندگان قرار ده و از بندگان صالح مطيع خود مقرر فرما
وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ أَوْلِيَائِكَ الْمُقَرَّبِينَ بِرَأْفَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
و هم در اين روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده به حق لطف و رأفتت اى مهربانترين مهربانان عالم.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
Tahdir joze5.mp3
3.96M
💠 جز پنجم قرآن کریم
🌸 به روش تندخوانی (#تحدیر)
🌸 با صدای استاد #معتز_آقايی
۳۲ دقیقه
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#مدافع_عشق
#قسمت_پنجم
🌹
نگاه مے ڪنم پیرهن سفید با چاپ چهره شهید همت، زنجیر و پلاڪ، سربند یازهـــرا و یڪ تسبیح سبز شفاف پیچیده شده به دور مچ دستت. چقدرساده ای❣و من به تازگے سادگـے را دوســـت دارم❣❣
قرار بود به منزل شما بیایم تا سه تایـے به محل حرڪت ڪاروان برویم.
فاطمه سادات میگفت:ممڪن است راه را بلد نباشم.
و حالا اینجا ایستاده ام ڪنار حوض آبـے حیاط ڪوچڪتان و تو پشت بمن ایستاده ای.
به تصویر لرزان خودم درآب نگاه میڪنم.#چادر_بمن_مےآید... این را دیشب پدرم وقتے فهمید چه تصمیمے گرفته ام بمن گفت.
صدای فاطمه رشته افڪارم را پاره میڪند.
_ ریحانه؟❣...ریحان؟....الو❣❣😐
نگاهش میڪنم.
_ ڪجایـے؟❣...😐
_ همینجا❣....چه خوشتیپ ڪردی❣تڪ خور😒(و به چفیه وسربندش اشاره میڪنم)
میخندد...
_ خب توام می آرودی مینداختـے دور گردنت❣
به حالت دلخور لبهایم را ڪج میڪنم...
_ ای بدجنس نداشتم!!..دیگه چفیه ندارید؟
مڪث میڪند..
_ اممم نه!...همین یدونس!
تا مےآیم دوباره غر بزنم صدای قدمهایت راپشت سرم میشنوم...
_ فاطمه سادات؟؟
_ جونم داداش؟؟!!..
_ بیا اینجا....
🌹🌹🌹🌹
فاطمه ببخشیدڪوتاهےمیگویدوسمت داداشش باچندقدم بلند تقریبا میدود.
بخاطرقدبلندش مجبور میشود سرخم کند، در گوش خواهرش چیزی میگویـد و بلافاصله چفیه اش راازساڪ دستےاش بیرون میڪشےد و دستش میدهد..
فاطمه لبخندی از.رضایت میزند و سمتم مےآید😊
_ بیا!!....
(وچفیه رادورگردنم میندازد،متعجب نگاهش میڪنم)
_ این چیه؟؟😐
_ شلواره😒!معلوم نیس؟؟😁
_ هرهرهر!....جدی پرسیدم!مگه برای اقاعلے نیست!؟
_ چرا!...اما میگه فعلا نمیخواد بندازه.
یڪ چیز در دلم فرو میریزد، زیر چشمے نگاهت میڪنم،مشغول چڪ کردن وسایل هست.
_ ازشون خیلـےتشڪرڪن!
_ باعشه خانوم تعارفـے.(و بعد با صدای بلند میگوید)..علـےاڪبر!!...ریحانه میگه خیلـےباحالـے!!😁
وعلی اکبر لبخند.میزنـد❣میدانـد این حرف من نیست.با این حال سرڪج میڪند و جواب میدهد:
_ خواهش میڪنم!
🌹🌹🌹🌹
احساس ارامش میڪنم درست روی شانہ هایم...
نمیدانم ازچیست!
از #چفیہ_ات یا #تو...
🌹
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مدافع_عشق
#قسمت_ششم
🌹
دشت عباس اعلام میشود ڪه میتوانیم ڪمـے استراحت ڪنیم.
نگاهم را به زیر میگیرم و از تابش مستقیم نور خورشید فرار میڪنم.
ڪلافه چادر خاڪےام را از زیر پا جمع میڪنم و نگاهے به فاطمه میندازم...
_ بطری آبو بده خفه شدم ازگرما😭
_ آب ڪمه لازمش دارم.
_ بابا دارم میپزم😠
_ خب بپز😒میخواااامش
_ چیڪارش داری؟؟؟
لبخند میزند،بـےهیچ جوابـے❣
💗
علی اکبر از دوستانش جدا میشود و سمت ما می آیـد...
_ فاطمه سادات؟
_ جانم داداش؟
_ آب رو.میدی؟
بطری را میدهد و مقابل چشمان من گوشه ای مینشیند ،آستین هایش را بالا میزند و همانطور ڪه زیرلب ذڪر میگویـد، وضو میگیرد...
نگاهش میچرخد و درست روی من مےایستد، خون به زیر پوست صورتم میدود و گُر میگیرم❣
_ ریحانه؟؟...داداش چفیه اش رو برای چند دقیقه لازم داره...
پس به چفیه ات نگاه ڪردی نه من!چفیه را دستش میدهم و او هم به دست برادرش!
آن را روی خاڪ میندازد،مهر وهمان تسبیح سبز شفاف را رویش میگذارد،اقامه میبندد و دوڪلمه میگویـد ڪه قلب مرا در دست میگیرد و از جا میڪند....
#اللـــــــــــــــــــــه_اڪبــــــــــــــــــر
بےاراده مقابلش به تماشا مینشینم.گرما و تشنگـے از یادم میرود.آن چیزی ڪه مرا اینقدر جذب میڪند چیست.
نمازش ڪه تمام میشود، سجده میڪنـد ڪمـے طولانے و بعد از آنڪه پیشانےاش بوسه از مهر را رها میڪند با نگاهش فاطمه را صدا میزند
او هم دست مرا میڪشد، ڪنار تو درست در یڪ قدمی ات مینشینیم
ڪتابچه ڪوچڪے را برمیدارد و با حالـے عجیب شروع میڪنـد به خواندن...
#السلام_علیک_یااباعبدالله
...زیارت عاشــــورا❣
و چقدر صوتش دلنشین است
در همان حال اشڪ از گوشه چشمانش می غلتد...
فاطمه بعد از آن، گفت:
"همیشه بعداز نمازت صدایش میڪند تا زیارت عاشـــورا بخواند."
💗
چقدر حالش را، این حس خوبت را دوســـت دارم.
چقدرعجیب...
ڪه هرڪارش #بوے_خــــدا میدهد...
حتـے #لبخـــندش...
💗
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋❤️🦋🦋❤️🦋
هوای بچه هایی که روزه میگیرن رو داری رفیق؟
اگر در اطرافیان بچه ای هست که روزه میگیره جایزه یادت نره براش بگیری
تو دست خدا باش... ماه رمضان رو برای بچه ها خاطره انگیز کنیم....
التماس دعای ویژه برای خادمان خودتان
یازهرا 💫