#مدافع_عشــــــق
#قسمت_بیستم
❤ #هوالعشـــق
پشتش را میکند تا برود که بازوانش را میگیرم...
یڪ لحظه صدای جمعیت اطراف ما خاموش میشود
تمام نگاه ها سمت ما میچرخد و بهت زده برمیگردید و نگاهم میکنید
نگاهت سراسر سوال است که
_ چرااینکاروکردی!؟آبروم رفت!
دوستانش نزدیک می آیند و کم کم پچ پچ بین طلاب راه می افتد.
هنوز بازوانش را محکم گرفته ام.
نگاهش میلرزد...از اشک؟نمیدانم فقط یڪ لحظه سرش را پایین میندازد
دیگر کار از کار گذشته. چیزی را دیده اند که نباید!
لبهایش و پشت بندش صدایش میلرزد
_ چیزی نیست!...خانوممه.
لبخند پیروزی روی لبهایم مینشیند.موفق شدم!
همان پسر که بگمانم اسمش رضا بود جلو میپرد:
_ چی داداش؟زن؟کی گرفتی ما بی خبریم؟
کلافه سعی میکنید عادی بنظر بیاید:
_ بعدن شیرینیشو میدم...
یکی میپراند:
_ اگه زنته چرا در میری؟
عصبی دنبال صدا میگردد و جواب میدهد:
_ چون حوزه حرمت داره.نمیتونم بچسبم به خانومم!
این را میگوید،مچ دستم رامحکم در دست میگیرد و بدنبال خود میکشد.
جمع را شکاف میدهد و تقریبا به حالت دو ازحوزه دور میشود و من هم بدنبالش...
نگاه های سنگین را خیره به حالتمان احساس میکنم...
به یک کوچه میرسیم،می ایستد ومرا داخل آن هل میدهد و سمتم می آیـد.
خشم ازنگاهش میبارد.میترسم و چندقدم به عقب برمیدارم.
_ خوب شد!...راحت شدی؟...ممنون از دسته گلت... البته این نه!(به دسته گلم اشاره میکنی) اونیو میگم کہ آب دادی
_ مگه چیکار کردم؟
_ هیچی!...دنبالم نیا.تا هوا تاریک نشده برو خونه!
به تمسخر میخندم!
_ هه مگه مهمه برات تو تاریکی برم یا نه؟
جا میخوری...توقع این جواب رانداشتی
_ نه مهم نیست...هیچ وقتم مهم نمیشه.هیچ وقت!
و بہ سرعت میدود و ازکوچه خارج میشود...
دوستش دارم و تمام غرورم را خرج این رابطه میکنم
چون این احساس فرق دارد...
بندی است که هر چه در آن بیشتر گره میخورم آزاد ترمیشوم.
فقط نگرانم
نکند دیرشود..هشتادوپنج روز مانده...
❣❤️❣❤️❣❤️❣
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
💚 امام حسن علیه السلام:💚
💫تُجهَلُ النِّعَمُ ما أقامَت، فإذاوَلَّت عُرِفَ.
نعمتها تا هستند ناشناخته اند و همین که رفتند [قدرشان]شناخته مى شوند.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🕊
🌹 🕊
🕊 🌹 🕊
🌹 🕊 🌹 🕊
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
« چهارشنبه ۱۴۰۳/۱/۸ »
7⃣ هفتمین روز چله
🦋 اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
💫 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران یا امامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🦋 بـه رســـمِ ادب ســـلام بـه اربـــاب و ســـالارِ شیعیـــان...
💫اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🦋 به نیت حاجت روایی همه اعضای محترم کانال
💫 ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮّﺣﯿﻢ
سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ ياکاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَارحِم ضَعفی وَقِلَـّةَ حيلَتی وَارزُقنی حَيثَ لااَحتَسِب يارَبَّ العالَمين
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
4⃣2⃣ بیست و چهارمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
❤️ چهارشنبه ۱۴۰۳/۱/۸ ❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐 « هفتمین» روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷شهید والامقام
#وحید_وکیلی🌷
💠 لبیک حق : ۲۲ سالگی
💠مزار: گلزار شهدای روستای زاویه ، شهرستان ساو
💠 معرف :خانم فرزانه دهقان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌺🍃 شهید وحید وکیلی در تاریخ چهارم آذرماه سال 1344 در روستای زاویه از توابع شهرستان ساوه در خانوادهای مذهبی و روستایی که صفا، صمیمیت و یکرنگی اهالی روستا را داشتند و زحمت بسیار میکشیدند، دیده به جهان هستی گشود. زندگیاش رنگ و بوی اربابش امام حسین(علیه السلام) را داشت و عاشقانه برای خوشحال کردن اربابش هر کاری میکرد. برای رسیدن ماه محرم لحظهشماری میکرد و تمام خوشحالیاش گریهی وسط روضه بود و نمیدانید چه حس خوبی به او میداد. عاشق بود و عاشقی را در همان روستا آغاز کرد، عاشق پدر و مادر، عاشق دین و مذهب، عاشق اخلاق درست و اسلامی و در نهایت عاشق هدف و راهی که با اراده و اختیار خویش انتخاب کرده بود. تحصیلاتش را در روستا آغاز کرد و توانست تا کلاس سوم راهنمایی به درسش ادامه دهد.
🌺🍃وقتی جوانی رعنا شده بود، برای گذراندن دوره سربازیاش به لشکر 30 گرگان در ارتش رفت. سربازی او مصادف با جنگ تحمیلی بود. او نبردی بر اساس دفاع و بر پایه شهادت را انتخاب کرده بود و از این که راهی درست را انتخاب کرده بود، خوشحال و راضی بود. عاشق شهادت بود و مخلصانه و ملتمسانه از خدای خودش درخواست شهادت میکرد و در مناطق عملیاتی به دنبال آرزویش بود.
🌺🍃 سرباز دلیر ایرانزمین در هجدهم فروردینماه سال 1365 با شرکت در خط پدافندی عملیات والفجر 8 با اصابت تیر مستقیم به بدنش در منطقه عملیاتی ساحل اروند به جمع دوستان شهیدش پیوست و پیکر پاکش را در گلزار شهدای روستای زادگاهش به خاک سپردند.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»